رمان قهرمانان و گورها اثر ارنستو ساباتو برنده جایزه بهترین کتاب خارجی فرانسه
خواندنی › کتاب و رمان
- 97/10/22
نویسنده رمان قهرمانان و گورها
قهرمانان و گورها رمانی از نویسنده آرژانتینی ارنستو ساباتو است که در سال 1961 منتشر شدهاست. این اثر برنده جایزه بهترین کتاب خارجی فرانسه و جایزه سروانتس شده است.
مترجم و ناشر رمان قهرمانان و گورها
مترجم رمان قهرمان ها و گورها مصطفی مفیدی می باشد و انتشارات نیلوفر آن را به چاپ رسانیده است.
مضمون و خلاصه رمان قهرمانان و گورها
"آلهخاندرا" دختری 19 ساله از خاندانی قدیمی و ساکن بوئنوسآیرس است. داستان با یک شوک شروع میشود. آلهخاندرا پدرش را به قتل رسانده و خودش را کشته است و ما گزارش کوتاه پلیس را در این رابطه میخوانیم. پس از این گزارش کوتاه نیم صفحهای، بلافاصله با دو تن از شخصیتهای اصلی داستان روبرو میشویم: "مارتین" پسر جوانی است که دو سال قبل از حادثه با آلهخاندرا برخورد کوتاهی داشته است و این برخورد در ماههای منتهی به حادثه به یک رابطه عاشقانه (حداقل از یک سمت) تبدیل شده است. شخصیت دوم، مردی میانسال به نام برونو است که رابطهای خاص با آلهخاندرا و خانوادهاش داشته است. مارتین بعد از حادثه، در یک فضای آکنده از ناامیدی و سرخوردگی، به جنوب کشور رفته و حالا بعد از مدتها به پایتخت بازگشته است و در دیدار با برونو به کنکاش در خاطرات و اتفاقاتی که به آن حادثه منتهی شد میپردازد.داستان در متن خیزش پر تلاطم اجتماعی و سیاسی سال های 1950 آرژانتین رخ می دهد. شاهکاری است آفریده ذهن خلاق یکی از اصیل ترین نویسندگان خوش ذوق و قریحه قرن بیستم.
قسمتی از کتاب قهرمانان و گورها
«همیشه هولناک است که آدمی را مطلق بی کس و تنها ببینیم، زیرا این وضع حکایت از چیزی غمانگیز، چیزی تقریباً مقدس، و در همین حال دهشتناک و خفت بار در وجود او میکند. برونو میگفت به این سبب که ما همیشه نقابی بر چهره داریم، نقابی که هیچگاه یکسان نیست، بلکه به ازای هر یک از نقشهایی که زندگی به عهدهٔ ما میگذارد تغییر میکند:نقاب استاد، عاشق، روشنفکر، شوهر خیانت دیده، قهرمان، برادری مهربان؛ ولی چه نقابی بر چهره داریم یا چه نقابی را از چهره برداشته ایم آن گاه که به کلی تنهاییم، آن گاه که باور داریم هیچکس، مطلقاً هیچکس ما را زیر نظر ندارد، کسی ما را نمیپاید، به ما گوش نمیدهد، از ما تقاضایی ندارد، چیزی نمیخواهد، ما را تهدید نمیکند و به ما حمله نمیآورد؟ شاید طبیعت مقدس آن لحظه را مدیون این واقعیت هستیم که انسان در آن هنگام رویاروی الوهیت است، یا دست کم رویاروی وجدان سازشناپذیر خویش؛ و شاید هیچکس نتواند غافلگیر شدنش را با چهرهٔ به نهایت عریان گشتهٔ خویش، هولناکترین و کاملترین عریانیِ چهرهٔ خویش را ببخشد، زیرا این عریانی، روح را در نهایتِ درماندگی اش نشان میدهد.»