رمان سمفونی مردگان نوشته عباس معروفی

خواندنیکتاب و رمان

- 97/10/29
رمان سمفونی مردگان نوشته عباس معروفی

نویسنده رمان سمفونی مردگان


سمفونی مردگان عنوان رمانی نوشته عباس معروفی است. این رمان برنده جایزه سال 2001 از بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ شده‌است.

انتشارات رمان سمفونی مردگان


از کتاب سمفونی مردگان در حدود نیم میلیون نسخه به فروش رفته است و این کتاب به زبان های آلمانی – انگلیسی – ترکی استانبولی – ترکی آذری و کردی ترجمه شده است.این کتاب توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است.

خلاصه رمان سمفونی مردگان


این رمان داستان یک خانواده است. این خانواده که در اردبیل زندگی می‌کنند دو پسر و یک دختر دارند. داستان با پیشگفتار و آیه‌‌ای از قرآن در مورد قتل هابیل توسط قابیل آغاز می‌شود و همین یک آیه شاید گویای کل مفهومِ روایی رمان سمفونی مردگان است. تفاوت دو برادری که یکی درست شبیه پدرش است و دیگری به دلیل بی شباهت بودن با پدرش مجازات می‌شود.“آیدین” پسر بزرگ خانواده است که مغضوب پدر سنتی خود می‌شود. اما “اورهان” که به گونه‌ای زندگی پدرش را تکرار می‌کند و تایید او را نیز دارد چه؟ به نظر او نیز سرنوشتی بهتر از آیدین در انتظارش نیست. پدر صاحب یک حجره در کاروانسرای آجیل فروش‌ های شهر اردبیل است. او دارای شخصیتی آشنا برای هر مخاطب ایرانی است. مردی مستبد و سنتی که عقایدش را به تمام اعضای خانواده تحمیل می‌کند و اگر یکی از آن ها از قوانین او سرپیچی کند دچار غضب وی و حتی بیشتر از غضب، شکنجه می‌شود. این شخصیت تنها یک نفر را دارد که با او حرف می‌زند. او هم پاسبانی به نام “ایاز”. مادر خانواده نیز باز برای مخاطب آشنا است. زنی منفعل که انگار وظیفه‌اش به دنیا آوردن و بزرگ کردن بچه هایی برای مرد بوده است. او از هیچ اختیاری برخوردار نیست و تنها کارش این است که برای سرنوشت خود و یا بچه هایش دل بسوزاند.

درونمایه و مضمون رمان سمفونی مردگان


سمفونی مردگان کتابی ست بسیار تراژدیک و غم‌انگیز اما بسیار زیبا و عالی که برای همیشه در ذهن خواننده باقی خواهد ماند.نوع روایت معروفی در سمفونی مردگان منحصر به فرد است. راوی داستان چندین بار عوض می شود و هر بار داستان از دید یک شخص متفاوت بیان می شود. در هنگام خواندن متن کتاب سمفونی مردگان شاهد بازگشت به گذشته در زمان حال هستیم، شاهد عوض شدن مکان هستیم و مدام فضا عوض می شود و… . شاید سمفونی مردگان به ظاهر فقط یک رمان باشد، اما در باطن زندگی تک تک ما را با کمی تفاوت شامل می شود. مواظب آیدین های اطرافمان باشیم که براستی که جهل قلدر است.

قسمتی از رمان سمفونی مردگان


مهار آیدین لحظه به لحظه از کف پدر بیرون می شد. سرکش و رام نشدنی. در زیرزمین حبسش می کردند، او در آن جا چنان سرگردم می شد که تا به سراغش نمی رفتند و اصرار نمی کردند بیرون نمی آمد. کتاب را ازبر می خواند و املا می نوشت. مدتی پول توجیبی اش را قطع کردند. در ماست بندی میدان سرچشمه مشغول شد. پاتیل شیر را هم می زد و روزی یک قران مزد می گرفت. پولش را کاغذ و کتاب می خرید، و پدر را بیشتر می چزاند. براش لباس نمی خریدند، با همان کهنه ها روزگارش را می گذراند. در بند هیچ چیز نبود و تنها به این فکر می کرد که از تخمه فروشی بیزار است، از تکرار زندگی پدر بدش می آید. از خیلی چیزها که بچه ها در چنین سال هایی از عمر دوست دارند، بدش می آمد.
advertising