رمان دخترى در جنگ نوشته سارا نوویچ برنده جایزه الکس در سال 2016

خواندنیکتاب و رمان

- 97/10/11
رمان دخترى در جنگ نوشته سارا نوویچ برنده جایزه الکس در سال 2016

نویسنده رمان دخترى در جنگ


دخترى در جنگ نوشته سارا نوویچ است که برنده جایزه الکس در سال 2016 شد و همچنین توانست نامزد دریافت بهترین کتاب سال 2015 نشریه لس آنجلس تایمز شود.

مترجم و انتشارات رمان دخترى در جنگ


رمان دختری در جنگ با شمارگان یک‌هزار نسخه در 344 صفحه، با ترجمه هانیه رجبی، از سوی انتشارات شمشاد منتشر شده است.


خلاصه رمان دخترى در جنگ


بعد از فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى و جنگ سرد، یوگسلاوى سابق که بخشى از شوروى به حساب مى آمد، درگیر جنگ هاى داخلى شد. صرب ها، خواستار به رسمیت شناخته شدن دولت خود و یکپارچگى بودند. از این رو کشتار کروات ها شروع شد. در تاریخ آمده که جنگ بوسنى پس از کشتار یهودیان در جنگ جهانى دوم، عنوان بزرگترین نسل کشى را به خود اختصاص داده است.روایت داستان کتاب دخترى در جنگ در فصل اول، آنا را در ده سالگى به تصویر مى کشد. آن هنگام که شادمانه در میان کوچه هاى زاگرب مى دود و با همسالانش بازى مى کند. اندکى بعد ابرهاى تیره سر مى رسند و ناآرامى ها آغاز مى شوند. شهر رنگ و بوى آتش و دود و خون به خود مى گیرد. همسالان و دوستان آنا دیگر خوشحال نیستند، آنها نسل سوخته ى جنگند. گرسنگى، ترس، ناامیدى و گاه یتیمى مجالى براى دنیاى پاک کودکانه شان نمى گذارد. آنا هم از این قاعده مستثنى نیست.فصل دوم اما، همانگاه که انتظار دارى ببینى چه بر سر آناى ده ساله آمد، نوار قیچى مى خورد و میرود به بیست سالگى آنا در کشورى بسیار دورتر از کرواسى، به ایالت متحده. اما اثرات جنگ هنوز بر پیکره ى روان آنا خودنمایى میکند. کابوس ها در خواب و بیدارى زندگى را برایش تلخ کرده اند. تصمیم میگیرد به کشورش برگردد، کشورى که حالا از پس ناآرامى ها، آرام آرام سر بلند مى کند و جسم دردناکش را مرهم مى نهد.آنا به دنبال نشانه ها مى رود. از دوست دوران کودکى اش خبر مى گیرد. به دنبال گور دسته جمعى اى که پدر و مادرش در آن دفن شده اند مى گردد. خاطره ها را باز مى یابد تا شاید روانش را آرام کنند.

قسمتی از رمان دخترى در جنگ


در پشت جلد این کتاب آمده است: «فیلمبردار کمی خود را بالا کشید تا تصویر بهتری بگیرد. یک هواپیمای صربی، با دنباله‌ای از آتش و دود، در حال سقوط داخل دریا بود. شعله‌های آتش با غروب آفتاب سپتامبر تلاقی عجیبی داشت. بلافاصله در سمت راست تصویر، هواپیمای دیگری، زیر پرتوی آفتاب در آتش و دود گرفتار شده بود. فیلمبردار لنز دوربین را چرخاند تا چهره یک سرباز کروات را نشان دهد که پشت ضدهوایی نشسته بود و با ناباوری هواپیما را با دست نشان می‌داد و می‌گفت «هردوتاشون! هردوتاشون سقوط کردن!» هر دو شبکه پر شد از تصاویر سقوط هواپیماها. بعدها، در تمام دوران جنگ، این تصاویر به نشانی مبدل شد از قدرت نیروهای نظامی ما. فریاد «هردوتاشون سقوط کردن!» شده بود قوت قلب ما. هرگاه بر صفحه‌ تلویزیون این صحنه را می‌دیدیم، هر بار کسی در خیابان این عبارت را به زبان می‌آورد، هر دفعه از دریچه بالاخانه همسایه صرب‌مان آن‌را فریاد می‌زدیم، حس می‌کردیم که بی‌شماریم، تا بن دندان مسلحیم و از همه مهم‌تر این‌که، جنگ را برده‌ایم.»
advertising