داستان عاشقانه شب های روشن اثر فئودور داستایفسکی

خواندنیکتاب و رمان

- 97/08/23
داستان عاشقانه شب های روشن اثر فئودور داستایفسکیکتاب شب های روشن یک داستان عاشقانه از خاطرات یک رویاپرداز است. داستان این رمان کوتاه هم مانند بیشتر داستان‌های فئودور داستایفسکی از زندگی خود او مایه گرفته است. داستانی که اگر زندگی‌نامه داستایفسکی را خوانده باشید، می‌ دانید به نحوی زندگی‌ اش کرده است.عنوان کتاب به یک پدیده فیزیکی اشاره دارد. در تابستان، در نواحی شمالی کره زمین نزدیک به قطب شمال، به علت زیادی عرض جغرافیایی شب تا صبح هوا مثل آغاز غروب روشن است.
داستان کتاب شب های روشن در مورد جوان رویاپردازی است که تنهایی را به خوبی درک می‌ کند. کسی که سال‌ هاست تنها زندگی می‌ کند و مانند دیگر شخصیت‌ های اصلی داستایفسکی با مردم عادی متفاوت است. این جوان 26 ساله مدام تنهایی خود را با شهر پترزبورگ تقسیم می‌ کند. با دیوارها و در و پنجره‌‌ های شهر درد دل می‌ کند و ادعا دارد بهتر از هرکسی آنان را می‌ فهمد.شخصیت اصلی رمان، یک روز وقتی با دلی خوش آواز می‌ خواند و به سمت خانه می‌ رفت، متوجه چیزی می‌ شود: «زنی کنار راهم ایستاده، به جان‌ پناه آبراه تکیه داده بود. بر طارمی جان‌ پناه آرنج نهاده بود و پیدا بود که به آب تیره خیره شده است. کلاه زردرنگ بسیار قشنگی بر سر داشت با روسری توری سیاه دلفریبی روی آن.» در ادامه متوجه می‌شود که زن در حال گریه کردن است و به هیچ‌ وجه متوجه حضور او نیست. جوان ناخودآگاه به سمت دختر کشیده می‌شود و طی یک اتفاق با او آشنا می‌ شود. آن‌ ها برای روز بعد قرار ملاقات می‌ گذارند، داستان زندگی خود را برای همدیگر تعریف می‌ کنند و…
در گفته‌ های جوان، که شرح رؤیاهای شبانه‌ اوست، صدای خود نویسنده محسوس است. از این‌روست که داستان به زبان اول‌شخص نوشته شده و رنگ حدیث نفس دارد.
advertising