کتاب ریشه کن از نائومی نوویک با ترجمه یاسمن میرزاپور
خواندنی › کتاب و رمان
- 98/12/06جوایز رمان ریشه کن می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- برنده جایزه بهترین رمان سال nebula
- نامزد بهترین رمان سال hogo
- برنده جایزه بهترین رمان سال mythopoeic fantasy
- نامزد کتاب برتر سال از دیدگاه کاربران goodreads
پشت جلد کتاب ریشه کن آمده است:
رهروها، گرگهای دیوانه و هار، کتابهایی که تبدیل به هیولا میشوند، بیمارهایی که با گردهی گل در سرتاسر وادی پخش میشوند، رودخانهای که پایانش مشخص نیست…
همه اینها از جنگل اهریمنی نشات گرفته، جنگلی مرموز که ناگهان حمله کرده، ساکنان وادی را میدزدد و دهکدههای را نابود میکند.
جادوگر برج، صد سال است که از وادی محافظت میکند؛ اما این بار آگنیشکا به کمک او میآید، دختری روستایی و لجوج که باید به کمک جادوگر راز جنگل را کشف کند، در غیر این صورت وادی و در پی آن تمام سرزمین توسط جنگل تسخیر خواهد شد.
داستان کتاب ریشه کن
کتاب ریشهکن داستان دختریست به نام «آگنیشکا». این داستان در سرزمینی رخ میدهد که اطراف آن را جنگلی مخوف و اهریمنی فرا گرفته است. در نزدیکی روستایی که آگنیشکا در آن اقامت دارد، برجی بوده و در بالای این برج جادوگری به نام اژدهاست که جلوی پیشرفت جنگل را گرفته و در صورت تخطی موجودات اهریمنی جنگل، سعی بر درمان فسادی دارد که آنها از خود بر جای گذاشتهاند. اژدها هر ده سال یک بار دختری را به برج خود برده و بعد، با جهیزیهای او را بر میگرداند. هیچ یک از این دختران حاضر به برگشت دوباره به روستای خود نیستند. هیچ یک از آنچه بر ایشان گذشته خبر نمیدهند و از این رو کسی نمیداند در این ده سال بر سر دختران چه بلایی میآید. این بار قرعه به نام آگنیشکا افتاده است. دختری که هیچکس فکر نمیکرد در برابر دوست زیبای خود شانس انتخاب شدن داشته باشد و به همین دلیل نیز آمادگیای برای آنچه پیش رویش قرار گرفته ندارد. آگنیشکا دختری شلخته و دستپاچهست. اژدها مردی منضبط و بیزار از نامنظمی. با این حال در وجود آگنیشکا چیزی هست که اژدها را وادار به انتخاب او میکند.
در کتاب ریشهکن هم مانند درونمایه پایه بسیاری از کتابها با نبرد خیر و شر رو به رو هستیم که به واسطه عنصر شیرین تخیل، عمق این نبرد بیشتر نمود پیدا کرده و چیزهایی در آن وارد شده که در دنیای محدود و انتخابهای ما امکانپذیر نیستند. بر خلاف بیشتر کتابها در زمینه تخیلی با داشتن شخصیت مثبت و منفی مشخص، کتاب ریشهکن از این کلیشه دور مانده است. در کتاب شخصیت بدی وجود نداشته و شخصیتهای خوب، غرق در خطاها و احساسات انسانی طبیعی هستند، گاهی بیرحم میشوند، گاهی گول میخورند و به همان ترتیب نیز گاه دست به نیکی و از خود گذشتگی میزنند. تنها نکته این است که خوبیها به بدیهایشان میچربد. در این کتاب منبع اهریمنی همانطور که قبلا اشاره شد جنگلیست که به دلیلی نامشخص قصد بر نابودی انسانها و گرفتن انتقام از ایشان دارد.
این داستان الهام گرفته از داستان دیو و دلبر، و نسخه اصلی آن در داستانهای کهن فرانسوی میباشد. متن کتاب به هیچ عنوان خسته کننده نیست و همین موضوع، این نوشته را به یکی از برترین آثار تک جلدی در زمینه فانتزی تبدیل و افتخار بزرگی را برای نویسندهاش به همراه آورده است.
در کتاب های نائومی نوویک با زنانی رو به رو هستیم که از هوش بسیار بالا و توانایی ذهنی های مثال زدنی برخوردارند. شاید همین را بشود یکی از نکات مثبت در زمینه این کتاب دانست چرا که در نبرد با افکار قدیمی و بیپایهای به پا میخیزد که مدتهاست گریبانگیر بسیاری از ما شده است. زنان کتابهای نائومی نوویک الزاما به دلیل زیبایی یا هنرهای خاص دستیشان قدرت ندارند. قدرت آنها از ذهن گیرایشان سرچشمه میگیرد.
نکته آخر اینکه از پارادوکس جالب این کتاب میشود الهامات زیادی گرفت. و این پارادوکس در کجا نمود پیدا کرده است؟ این ما انسانها هستیم که در دنیای واقعی به خاک جنگلها تجاوز کرده، حیوانات را آزار داده و درختان را قطع میکنیم و از بین میبریم. حالا در این کتاب شرایط کاملا برعکس شده است. این جنگل است که قصد آسیب رساندن به مردم را دارد. این کتاب به نوعی به جنگل صدا و نشان داده اگر طبیعت به حرکت در بیاید، توانایی انجام چه کارهایی را دارد. به راستی اگر حیوانات و طبیعت میتوانستند هم تراز با خود ما، اعمالمان را پاسخگو باشند، چه چیز در انتظارمان بود؟
جملاتی از کتاب ریشه کن
- پیروزمندانه سخنم را به پایان رساندم. خشنود بودم که توضیحی یافته ام که به طور دلپذیری واضح بود. اژدها قلمش را پایین انداخت و با خشم به صندلی تکیه داد. تقریبا با ناله گفت: «مزخرفه.»
- سکوت کردم و کمی به فکر فرو رفتم. ترسیده بودم. طلسم پیدا کردن فساد روی لبانم بود. دهانم را باز کردم تا آن را اجرا کنم اما این کاسیا بود. این کاسیای خودم بود، کسی که بهتر از هر فرد دیگری در دنیا میشناختم.
- جنگل در بهار مکانی متفاوت با زمستان بود. حس زنده شدن و بیدار شدن داشت. به محض این که اولین سایه درختان با من تماس پیدا کرد، پوستم در اثر حس کردن چشمانی تماشا گر در اطرافمان لرزید.
- مهی از دود در برابر چشمانم شکل گرفته بود و ناگهان صدای ترق ترق آتش بلند شد. به سمت تنهی درخت چرخیدم و اژدها نیز آنجا بود، در میان تنه نقرهای درخت که تلاش میکرد او را ببلعد گیر کرده بود و در حالی که قلب آتشین به سرخی در میان انگشتانش میدرخشید میگفت: «حالا آگنیشکا»
- او مطالب اشتباه را به یاد سپرده و چیزهای زیادی را فراموش کرده بود. به یاد سپرده بود چگونه بُکشد و متنفر باشد ولی فراموش کرده بود چطور رشد کند.
- من از ملکه متنفر بودم؛ میخواستم بسوزد، همان طور که بسیاری از کسانی که دچار تباهی شده سوخته بودند؛ زیرا او آنها را به چنگ آورده بود؛ اما به نظر میرسید تمایل به سنگدلی مانند یک پاسخ اشتباه دیگر در این زنجیره بیپایان است.
مشخصات کتاب ریشه کن
عنوان: کتاب ریشهکن
نویسنده: نائومی نوویک
ترجمه: یاسمن میرزاپور
ناشر: آذر باد
تعداد صفحات: 462