داستان کوتاه در خانه خود چقدر خدا دارید از سری داستان های شیوانا

خواندنیداستان و حکایات

- 97/08/30
داستان کوتاه در خانه خود چقدر خدا دارید از سری داستان های شیوانامرد و زنی نزد شیوانا آمدند و از او خواستند تا برای بدرفتاری و اعمال ناهنجار فرزندانشان توجیهی بیاورد. مرد گفت:من همیشه سعی کرده ام در زندگی به خداوند معتقد باشم. همسرم هم همینطور! اما چهار فرزندم نسبت به رعایت مسائل اخلاقی بی اعتنا هستند و آبروی ما را در دهکده برده اند. چرا با وجودی که هم من و هم همسرم به خالق کاینات معتقدیم دچار این مشکل شده ایم؟
شیوانا از آن ها پرسید: ساختمان خانه خود را برایم تشریح کنید.
مرد با تعجب جواب داد: این چه ربطی به رفتار فرزندان ما دارد.ولی خوب یک حیاط بزرگ با دیوارهای کوتاه است و یک ساختمان بزرگ وسط آن که داخل آن اتاق های بزرگ با پنجره های بزرگ و اثاثیه درون ساختمان هم بسیار کامل است. در گوشه حیاط هم انبار بزرگی داریم و آن سو تر حیاط هم آشپزخانه و حمام و توالت!
شیوانا پرسید: درون این خانه بزرگی که گفتی چقدر خدا دارید؟
زن با تعجب پرسید: منظورتان چیست! مگر می توان درون خانه خدا داشت؟
شیوانا گفت: بله! فقط اعتقاد داشتن کافی نیست! باید خدا را در کل زندگی پخش کرد و در هر بخش از زندگی و فکر و کارمان سهم خدا را هم در نظر می گیریم. برایم بگوئید در هر اتاق چقدر جا برای کارهای خدایی کنار گذاشتید. آیا تا به حال در آن منزل برای فقیران و ندارها مراسمی برگزار کرده اید. آیا از آن آشپزخانه برای پختن غذا برای در راه مانده ها و تهی دستان استفاده شده است. آیا پرده ای که بر پنجره ها آویخته اید نقشی خدایی بر آن وجود دارد. بروید و ببینید چقدر در زندگی خودتان خدا را پخش کرده اید و ردپای خدا در کجاهای منزلتان می توانید پیدا کنید. اگر هر چهار فرزند شما به بیراهه کشانده شده اند ، این نشان آن است که در آن منزل شما حضور خدا را کم دارید. اعتقادی که ادعای آن را می کنید به صورت عملی در زندگی خودتان پخش کنید ، خواهید دید که نه تنها فرزندان شما بلکه بسیاری از جوانان و پیران اطراف شما هم به راه صلاح کشانده خواهند شد.
advertising