داستان رعضه عروس حضرت ابراهیم

خواندنیداستان و حکایات

- 97/12/15
داستان رعضه عروس حضرت ابراهیمنمرود با دخترش رعضه نشسته بود و منظره آتش انداختن حضرت ابراهیم علیه السلام را نگاه می کردند. دختر ایستاد بالای بلندی دید که ابراهیم میان آتش است اما محوطه گلستان شده است.
رعضه گفت:
یا ابراهیم این چه حال است که آتش تو را نمی سوزاند؟
حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود:
من کان علی لسانه بسم الله الرحمن الرحیم و فی قلبه معرفت الله لا یحرقه النار
زبانی که به نام خدا گویا باشد و قلبی که معرفت خدا در او باشد آتش برای او اثر ندارد. رعضه گفت: من هم مایل هستم با تو همراه باشم. ابراهیم فرمود بگو:
لا اله الا الله ابراهیم خلیل الله
و بعد از آن در آتش بیا. رعضه گفت: لا اله الا الله ابراهیم خلیل الله و پا را در آتش نهاد، خود را نزد ابراهیم رساند و در حضورش ایمان تازه کرد و به سلامت به جانب پدر بازگشت.نمرود با دیدن این منظره تعجب کنان در عین حال ترس از مملکت، دختر را موعظه و نصیحت پیش خواند ولی اثر نکرد.
پروردگار رحیم به جبرئیل امر فرمود: بگیر بنده مرا، جبرئیل رعضه را از آن مهلکه رهانید و نزد خلیل آورد.
رعضه در تمام مشقت ها با ابراهیم همراه بود تا آنکه حضرت او را به ازدواج یکی از پسرانش درآورد.
خدای تعالی فرزندانی به آنها عنایت فرمود که همه بر مسند نبوت و پیامبری قرار گرفتند.
advertising