داستان به آتش افتادن حضرت ابراهیم و یاری فرشتگان

خواندنیداستان و حکایات

- 97/10/23
داستان به آتش افتادن حضرت ابراهیم و یاری فرشتگانوقتی که نمرود حضرت ابراهیم علیه السلام را در آتش انداخت، ملائکه آسمان ها به گریه در آمدند، جبرئیل عرض کرد خدایا! در روی زمین یک نفر تو را پرستش می کرد و حالا دشمن بر او مسلط شده، خطاب شد من هر وقت بخواهم او را اعانت و یاری می کنم، ملائکه عرض کردند، پروردگارا پس اذن بده ما به یاری او بشتابیم، از طرف حضرت حق خطاب شد بروید، اگر اذن داد او را یاری کنید.
ملکی که موکل آب بود آمد، ملائکه ای که موکل باد و خاک و آتش بودند آمدند عرض کردند:
ای ابراهیم اجازه بده تو را نجات دهیم و دشمنان تو را هلاک کنیم، حضرت ابراهیم اجازه نداد.
جبرئیل آمد عرض کرد: ای ابراهیم آیا حاجتی داری.
حضرت ابراهیم فرمود: حاجتی دارم ولی به تو ندارم.
جبرئیل گفت: به آن کس که داری بگو.
حضرت ابراهیم فرمود: حسبی من سئوالی علمه بحالی.
ما کار خود بیار گرامی گذاردیم
گر زنده سازد بکشد رأی رأی اوست
ارباب حاجتیم و زبان سئوال نیست
از حضرت کریم تمنا چه حاجت است
فرمود او خودش از حال من مطلع است غافل نیست . افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد خطاب شد ای آتش بر ابراهیم سرد و سلامت شو.
advertising