شرحی از زندگی عزیز مصر حضرت یوسف فرزند یعقوب نبی

خواندنیزندگی نامه

- 97/08/07
شرحی از زندگی عزیز مصر حضرت یوسف فرزند یعقوب نبیحضرت یوسف(علیه‌السلام) یکی از پیامبران الهی است، که نام مبارکش بیست و هفت بار در کلام الله مجید ذکر شده است. سوره دوازدهم قرآن که دارای صد و یازده آیه بوده، به نام اوست و از آغاز تا پایان آن، پیرامون سرگذشت یوسف(ع) می‌باشد.
نام مادرش راحیل«راحله» است،وی فرزند یعقوب (ع) و نواده اسحاق و فرزند سوم ابراهیم(ع) او مجموعاً یازده برادر داشت و از میان آن‌ها فقط بنیامین برادر پدر و مادری او بود. یوسف (ع) از همه برادران جز بنیامین کوچکتر بود.یوسف(ع) مدت صد و ده سال زندگانی کرد و چون فوت کرد، بدنش را مومیایی کردند و در تابوتی محفوظ داشتندو همچنان در مصر بود تا زمانی که حضرت موسی می‌خواست با بنی اسرائیل از مصر خارج شود، جنازه یوسف(ع) را همراه خود برده و در فلسطین دفن نمود.بنابر آنچه مشهور است، وی در شهر الخلیل (واقع در کشور فلسطین) در شش فرسخی بیت المقدس در مقبره خانوادگیشان نزدیک مکفیلیه (محل دفن ابراهیم، ساره، رفقه، اسحاق و یعقوب (ع) به خاک سپرده شد

رویای صادق حضرت یوسف(ع)


خواب دیدن یوسف(ع) و توطئه برادران یوسف نه سال بیشتر نداشت، که در یکی از شب‌ها رویایی لذیذ در خواب دید. نفس صبح که دمید و خورشید بال و پر زرین بر جهان بگسترد، از خواب بیدار شد، نزد پدر آمد، آنچه دیده بود برای پدر بازگو کرد و همین خواب تخم نفاق را در دل برادران کاشت و باعث شد نقشه به چاه انداختن او را بکشند
شرحی از زندگی عزیز مصر حضرت یوسف فرزند یعقوب نبی

به چاه انداختن یوسف


آن‌ها لحظه‌شماری می‌کردند که فردا فرا رسد و تا پدر پشیمان نشده، یوسف(ع) را همراه خود ببرند. آن شب، صبح شد. صبح
خواهم کرد و خداوند مرا بر آنچه شما توصیف می‌کنید یاری خواهد فرمود».

نجات حضرت یوسف (ع) از چاه


یوسف درون چاه مشغول استغاثه با خدا بود، جبرئیل نزد او آمد و پرسید؛ آیا دوستداری از چاه نجات یابی؟
یوسف گفت؛ آن را بر عهده پدرانم، ابراهیم، اسحاق و یعقوب می گذارم. و جبرئیل نیز دعایی به او آموخت تا بخواند و از چاه رهایی یابد.

فروش حضرت یوسف در مصر


یوسف را به بازار مصر برده و به قیمت اندک فروختند. عزیز مصر یوسف را به غلامی خرید و او را به مصر برد و چون فرزندی نداشت رو به همسرش گفت؛ این فرزند را گرامی بدار و از او بخوبی مراقبت کن.

حضرت یوسف و زلیخا


یوسف به مرور زمان، بزرگ شد و بتدریج لباس کودکی را افکند و خلعت جوانی پوشید تا جایی که فکر زلیخا هم مشغول و متوجه او شد. و مهر او را در دل گرفت و در همه وقت و همه زمان پیوسته حرکات و سکنات او را زیر نظر داشت. و برای رسیدن به او هر کاری می کرد و آرزوی کام گرفتن از یوسف را در دل می پروراند، همانگونه که هر زن جوان و خوش سیمایی به هنگام تنهایی آرزوهایی در سر می پروراند. و آیا ممکن است که زن عزیز با آن مقام و مرتبه از یوسف کام دل

حضرت یوسف در زندان


آری، یوسف بدون ارتکاب به هیچ خطا و گناهی زندانی شد، اما به عدل و داد الهی امیدوار بود و خود را تسلیم محیط سرد و تاریک زندان کردتا اینکه با تعبیر خواب پادشاه مصر رهایی یافت
آنگاه عزیز مصر دستور آزادی یوسف را داد و وی را معتمد خویش ساخت و بر خزینه های ثروت و انبارهای گندم مصر مأمور ساخت و چون یوسف به خزانه داری مصر رسید دستور داد گندم ها را درون خوشه های خود حفظ کنند و با اندیشه و حکمتی که داشت، مصر را نه تنها از خشکسالی نجات داد بلکه سال اول خشکسالی گندم ها را با درهم و دینار فروخت. سال دوم گندم ها را در مقابل طلا و نقره و سال سوم در برابر چهارپایان و سال چهارم در برابر بردگان و کنیزان و سال پنجم با املاک و سال ششم با رودخانه ها و در سال آخر خشکسالی در برابر بندگی و غلامی خود خریداران به فروش می رسانید و بعد از آن تمام بندگان را آزاد کرد و اموال آنان را بازگرداند.
عزیز مصر بر هفتاد زبان مسلط بود و یوسف نیز با هر زبانی که او سخن می گفت پاسخش را می داد و این امر موجب تعجب عزیز مصر شد.وبه خاطر قحطی ایجاد شده در مصر با عث دیدار برادرانش با او شد و این گونه خواب یوسف تحقق یافت و...

وفات حضرت یوسف علیه السلام


یوسف پیامبری با عدالت و مهربان بود و بسیار با انصاف بود. یوسف هنگامی که فوت کرد و در سنّ «120 سالگی»در میان تابوتی از مرمر قرار گرفت و در اعماق رود نیل مدفون گشت. مردم مصر که یوسف را در زمان حیاتش بسیار پربرکت و مهربان می دیدند، هر یک مصمم شدند که او را در منطقه خود به خاک بسپارند. اما در نهایت تصمیم بر این شد که او را در میان آبهای نیل دفن کنند، تا آبی که از روی تابوت او می گذرد. سرزمین های آنها را پر برکت و حاصل خیز کند.
advertising