شعر عاشقانه خال لب دوست از دیوان اشعار امام خمینی

خواندنیشعر و ادبیات

- 97/09/09
شعر عاشقانه خال لب دوست از دیوان اشعار امام خمینی

شعر عاشقانه خال لب دوست


من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و كوس انا الحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم
غم دلدار فكنده است به جانم، شررى
كه به جان آمدم و شهره بازار شدم
در میخانه گشایید به رویم، شب و روز
كه من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم
جامه زهد و ریا كندم و بر تن كردم
خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم
واعظ شهر كه از پند خود آزارم داد
از دم رند مى آلوده مددكار شدم
بگذارید كه از بتكده یادى بكنم
من كه با دست بت میكده بیدار شدم
advertising