رمان معمایی من اینجا بودم از گیل فورمن

خواندنیکتاب و رمان

- 97/11/01
رمان معمایی من اینجا بودم از گیل فورمن

نویسنده رمان من اینجا بودم


رمان زیبا و معمایی من اینجا بودم اثر گیل فورمن نویسنده رمان اگر من می ماندم است.

مترجم و انتشارات من اینجا بودم


مترجم این رمان اطلسى خرامانى است و انتشارات آذرباد آن را منتشر کرده است

خلاصه و درونمایه رمان من اینجا بودم


داستان رمان با مرگ مگان لوسیا گارسیا شروع مى‌شود. مرگى که درک آن براى خانواده و آشنایانش از آن رو دشوار است که یک خودکشى به حساب مى‌آید. دخترى که سرشار از روح زندگى بود و تا پیش از این نشانى از دلزدگى در او یافت نمى‌شد، با بلعیدن ماده‌ى شوینده و سمى به زندگى خود پایان مى‌دهد. كودی و مگ، جدا ناشدنی بودند. يك روح در دو بدن. تا اينكه... جدا شدند. وقتی مگ، بهترين دوست او، در اتاق يك مسافرخانه، با سر كشيدن بطری مواد شوينده خودكشی می كند، كودی در شوك عميقی فرو می رود. او و مگ تمام حرف‌هايشان را به يكديگر می گفتند. پس چطور او متوجه همه‌ چيز نشده بود؟ اما وقتی كودی به شهری كه مگ در آن مشغول به تحصيل بود، می رود تا وسايلی كه از او باقی مانده را جمع كند، متوجه می شود مگ چيزهای زيادی را از او مخفی كرده است. چيزهايی در مورد هم اتاقی های مگ، در مورد افرادی كه كودی هرگز مانندشان را در شهر كوچك‌ شان در واشنگتن نديده بود و درباره پسری به نام بن مك‌ آليستر، گيتار و پوزخندش؛ و اينكه چطور دل مگ را شكسته. و درباره پوشه رمزگذاری شده درون كامپيوتر مگ كه كودی قادر به بازكردنش نيست و هنگامی كه سرانجام موفق به بازكردنش می شود، تمام چيزهايی كه درباره مرگ دوستش می دانسته، زير سوال می رود.

قسمتی از رمان من اینجا بودم


یادم مى‌آید چرا از ایمیل متنفرم. وقتى نامه‌اى مى‌نویسى، مثلا براى پدرى که ترکت کرده، مى‌توانى صفحه‌ها و صفحه‌ها از چیزهایى که فکر مى‌کنى مهم است بنویسى؛ چون نمى‌دانى کجا زندگى مى‌کند و حتى اگر هم بدانى، وقت دارى تا پاکت نامه و تمبر بخرى و تا آن هنگام زمان هست تا منصرف شوى و کل نامه را پاره کنى؛ ولى وقتى آدرس ایمیل را پیدا کنى و کامپیوترى متصل به اینترنت و وجدانى خواب داشته باشى، هرچه حس کنى و دم دهانت بیاید مى‌نویسى و قبل از اینکه فرصت داشته باشى خودت را منصرف کنى، آن را فرستاده‌اى و بعد صبر مى‌کنى و صبر مى‌کنى و صبر مى‌کنى؛ و هیچ اتفاقى نمى‌افتد… بعد به این نتیجه میرسى که تمام چیزهایى که فکر مى‌کردى مهم هستند نه تنها مهم نبودند که در واقع اصلا ارزش گفتن هم نداشته‌اند.
advertising