ببر مازندران حریف گلادیاتورها
گردشگری › حیات وحش
- 97/08/08ببر هیرکانی در دوران حیات خود در کنار ببر سیبری و ببر بنگال از بزرگترین گربه سانان دنیا بودند.
این ببرها بهطور کلی کوچکتر و سبکتر از ببر سیبری بودند و بزرگتر از بقیه انواع ببر بودند. در ترکستان ببرهای نر به طول بیش از دو متر میرسیدند و یک مورد با طول 270 سانتیمتر هم گزارش شدهاست. مادهها کوچکتر بوده و معمولاً بین 160تا 180سانتیمتر طول داشتند. حداکثر وزن این زیرگونه ببر به 240 کیلو میرسید.
رنگ پشت زرد متمایل به نارنجی و زیر بدن سفید بود و نوارهای قهوهای باریکی در تمام سطح بدن دیده میشد. پشت گوشها سیاه با لکه سفیدی در وسط آن بود. ببر خزر شباهت زیادی به ببر بنگال داشت ولی نوارهای بدنش به پهنی آن نبود و رنگ پهلوها نیز قهوهایتر بود. موهای بدنش در فصل زمستان رشد زیادی داشت و موهای صورتش مانند ببر سوماترا بلند بود. ببرها برخلاف اغلب گربه سانان به آبتنی علاقه زیادی دارند و ساعات گرم روز را در آب میگذراند. او قادر بود دهها کیلومتر در آب شنا کند.
ببر ایران، حریف گلادیاتورها
ببر مازندران جثه ای بزرگ داشت و از این لحاظ دومین ببر جهان پس از ببر سیبری به حساب می آمد. در سالیان دور که نبرد گلادیاتورها یکی از تفریحات شاهان روم باستان بود، از «ببر هیرکانی» در این نبردها استفاده می شد. منظور از هیرکانی منطقه جنوب دریای خزر و استان های گیلان و مازندران و گلستان فعلی است.
گفته می شود که تا قرن هفدهم تنها ببرهای شناخته شده در اروپا، ببرهای هیرکانی بوده اند تا جایی که شکسپیر در مکبث از ببر هیرکانی سخن می گوید. شکل ظاهری این حیوان و دلیری و شجاعت و نیرومندی آن باعث شده بود تا اروپاییان علاقه زیادی به این گربه نشان دهند و به دلیل آنکه ببر گربه مختص به قاره آسیا است، از دوران باستان رومیان و حتی مصریان برای به اسارت درآوردن ببرها راهی شمال ایران می شدند. آن زمان ببرهای هیرکانی از قفقاز، سواحل خزر و خراسان تا شمال افغانستان، بخش های جنگلی رود جیحون و سواحل دریاچه های آرال و بالخاش در آسیای مرکزی پراکنده بودند که رفته رفته از تعداد آنها کم شد و تا صد سال گذشته فقط تعداد نسبتا کمی از آنها در شرق مازندران باقی ماندند.
انقراض ببر های ایرانی
آخرین ببرهای ایران دراستان گلستان امروزی دیده شدند. آخرین ببر در ایران در سال 1332 در منطقهی پارک ملی گلستان شکار شد و یک گزارش قابل اعتماد از مشاهده ببر در سال ۱۳۳۸ در همین منطقه نیز وجود دارد. در اوایل دهه 1350 سازمان حفاظت محیط زیست یک تحقیق چند ساله را برای جستجوی ببر در جنگلهای شمال ایران انجام داد. اما محققان در این مدت نتوانستند هیچ مدرکی در مورد وجود ببر پیدا کنند و انقراض آن را قطعی اعلام کردند.
یکی از دلایل انقراض این نوع ببر شکار بی رویه بود. در سال 1327 ببر تحت حفاظت قانونی قرار گرفت و جریمه سنگینی برای شکار آن وضع شد.
ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه به تنهایی مسئول شکار 37 قلاده ببر است. او در سفری به بابل 2 قلاده و در سفری دیگر به شبه جزیره میانکاله (جنوب شرقی دریای خزر و در استان گلستان فعلی) 35 ببر دیگر را شکار کرد. شرح این شکارها تماماً در «تاریخ مسعودی» آمده است.
اسکندر فیروز، بنیانگذار اولین تشکیلات حفاظت محیط زیست در ایران، در کتاب «حیات وحش ایران» می نویسد: «شاید کل جمعیت ببر در آن زمان بیش از چیزی حدود چهار یا پنج برابر این رقم نبوده و لذا همین یک شکار عظیم ضربه سهمناکی در کاهش تعداد ببر بوده است.» به بیان دیگر ظل السلطان حداقل 20 درصد کل ببرهای ایران را کشته است و به این ترتیب جمعیت این گونه را به اندازه چشمگیری کاهش داده است.
دوران شکارگری ظل السلطان آنقدر طولانی و با شکارهای پرتعداد سپری شد که امروزه جانور شناسان و فعالان حفظ حیات وحش از آن، به عنوان سیاهترین دوران برای حیات وحش کشور یاد می کنند.
دلیل مهم دیگر انقراض ببر و همینطور شیر ایرانی نبود زیستگاههای مناسب برای زندگی ببر از بود. ببر در جنگلهای کمارتفاع و نیزارهای وسیع نزدیک به سواحل دریای کاسپین زندگی میکرد اما در آن زمان تقریباً تمام جنگلهای کمارتفاع برای کشاورزی ریشهکن شده بود و بخشهای بزرگی از تالابها نیز خشک شده یا به مزارع برنج و پنبه تبدیل شده بودند. باید توجه داشت که ببر نمیتواند گرما را تحمل کند و نیاز به زیستگاههای پرآب دارد تا در تابستان خنک شود.
در دهه ۱۳۳۰ هنوز جنگلهای کوهستانی وسیعی در مازندران وجود داشت اما زیستگاه ببر در این نوع جنگلها نبود. ببرها فرزندان خود را در نیزارهای حاشیه رودخانهها و تالابها مخفی میکردند تا از دید انسانها و درندگان دیگر پنهان بمانند که با تبدیل به شالیزار و توسعه شهرها از دسترسی ببرها خارج میشدند و زیستگاه ایدهآل آنها جنگلهای انبوه ساحلی بود که با توسعه روستاها و شهرها از بین رفته بودند.
جمعیت ببرهای ایران در یک قرن پیش آنقدر زیاد بود که تعادل زیستی منطقه را کنترل کند. طعمه اصلی آنها در جنگل های شمال، مرال و گراز بود و ببرها با شکار این حیوانات جمعیت آنها را کنترل می کردند. اما به دلیل آنکه هر دو طعمه اصلی این گوشتخوار بنا به دلایلی چون شکار به میزان قابل توجهی کم شد، رفته رفته از تعداد ببرها نیز کاسته شد تا جایی که در کمتر از نیم قرن منقرض شدند.
حذف ببر و برهم خوردن تعادل زیستگاه ها
با از بین رفتن ببرهای مازندران تعداد گرازها هم افزایش یافت. برای مرال ها این اتفاق نیفتاد چون آنها موجوداتی با عمر نسبتا طولانی هستند که در هر بار جفت گیری به ندرت دوقلو زایی دارند. به همین دلیل جمعیت آنها به آهستگی افزایش می یابد. مضاف بر اینکه هنوز شکار مرال رواج دارد و علاوه بر شکار، دشمنان طبیعی دیگری نظیر گرگ و پلنگ نیز از مرال ها تغذیه می کنند. اما در گرازها اینطور نیست. آنها حیواناتی هستند که به سرعت بر تعدادشان افزوده می شود. در هر بار زایمان هر گراز ماده بین 4 تا 8 و گاهی 12 بچه به دنیا می آورد که به دلیل وجود غذای فراوان و نبود شکارچی طبیعی، اکثر این بچه ها باقی می مانند و در یک سالگی به سن بلوغ می رسند. به خاطر همین تعداد آنها امروزه آنقدر زیاد شده که تبدیل به آفتی برای مزارع شده اند. آنها زمین های کشاورزی را برای جستجوی ریشه گیاهان با پا و دندانهایشان زیر و رو می کنند و هر ساله میلیون ها تومان به زمین های کشاورزی شمال آسیب وارد می کنند.