داستان و کاربرد ضرب المثل آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت

خواندنیداستان و حکایات

- 97/10/07
داستان و کاربرد ضرب المثل آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت

کاربرد ضرب المثل آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت:


1- این مثل، زمانی به کار می‏رود که آنچه در گذشته می‏توانست موجب سود و فایده شود، امروز هیچ فایده‏ای نداشته باشد و دیگر به درد نخورد.
2- زمانی که فرصت‏های خوب از دست رفته باشد، از این ضرب‏المثل استفاده می‏شود.
3- همچنین وقتی که کسی بخواهد به دیگری بگوید که دیگر در فکر کارها و برنامه‏ های گذشته نیست.

داستان ضرب المثل آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت :


در گذشته، نوشیدنی‏ها و مایعات خوراکی را در ظرف‏های مخصوصی از جنس سفال می‏ریختند که به آن سبو می‏گفتند. به دلیل شکننده بودن سفال، اگر ضربه ‏ای به سبو می‏خورد، می‏شکست و مایع داخل آن به زمین می‏ریخت و دیگر قابل استفاده نبود.
مردی پارسا بود و بازرگانی که روغن گوسفند و شهد می فروخت با او همسایگی داشت و هر روز قدری از بضاعت خویش برای قوت زاهد می فرستاد. زاهد مقداری میخورد و باقی را در سبویی می ریخت و طرفی می نهاد.
آخر سبو پر شد. روزی به آن می‌نگریست اندیشید که: اگر این شهد روغن به ده درهم بتوانم بفروشم و پنج گوسفند بخرم و هر کدام پنج گوسفند بزایند و از نتایج آنها رمه‌ها پیدا می کنم و زنی از خاندان بزرگ بخواهم. لاشک پسری آید نام نیکوش نهم و علم و ادب بیاموزش و اگر تمردی نماید بدین عصا ادب فرمایم. این فکر چنان قوی شد که ناگهان عصا را گرفت و از سر غفلت بر سبوی آویخته زد. در حال بشکست و شهد و روغن بر روی آن فرود آمد.
advertising