رمان دلبند اثر تونی موریسون برنده ی جایزه ی پولیتزر سال 1988

خواندنیداستان و حکایات

- 98/04/08
رمان دلبند اثر تونی موریسون برنده ی جایزه ی پولیتزر سال 1988

نویسنده رمان دلبند


رمان دلبند، شاهکار بی چون و چرای تونی موریسون و برنده جایزه است که با ظرافتی خاص، همه ی ویژگی های قلم این نویسنده را دربردارد: نثر زیبا، اتفاقات شگفت انگیز، شخصیت های به یادماندنی و تنش های نژادی. در سال ۱۹۹۳ موریسون به‌عنوان اولین زن سیاهپوست، جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد.کتاب دلبند از این نویسنده در سال ۱۹۸۸ نیز توانست جایزه پولیتزر را دریافت کند. در سال ۲۰۰۶ روزنامه نیویورک تایمز کتاب دلبند را به عنوان بهترین رمان ۲۵ سال گذشته آمریکا انتخاب کرد. همچنین در سال ۱۹۹۸ فیلم این رمان با کارگردانی جاناتان دمی و تهیه کنندگی و بازی اپرا وینفری، از مشهورترین و مطرح‌ترین مجری‌های تلویزیونی آمریکا و جهان، ساخته شد.

انتشارات و مترجم رمان دلبند


این کتاب توسط شیریندخت دقیقیان ترجمه شده و انتشارات نشر چشمه آن را به چاپ رسانیده است.

خلاصه و درونمایه رمان دلبند


داستان کتاب دلبند براساس زندگی یک زن سیاه‌پوست و برده است. این زن همراه همسر و بچه‌هایش از مزرعه‌ای که در آن به بردگی گرفته شده‌اند فرار می‌کنند و به اوهایو پناه می‌برند. وقتی برده‌دار آن‌ها را پیدا می‌کند زن به دور از چشم همسرش برای اینکه فرزندش چند ماهه‌اش طبق قانون به دست برده‌دار نیفتد و به بردگی گرفته نشود، فرزندش را به قتل می‌رساند و مدتی فرزندی که در شکم دارد را به دنیا می‌آورد. سال‌ها بعد روح فرزند به قتل رسیده در قالب دختری نوجوان به خانه وارد شده و می‌خواهد انتقام قتل را از مادر بگیرد اما…
داستان دلبند از طریق فلش بک های متعدد روایت میشوند که براساس داستانی واقعی نوشته شده است تا به ما یادآور شود که قبل از ساختن آینده استوار، شناخت گذشته لازم است.
می‌توان گفت از زیباترین و احساسی‌ترین لحظات لحظه قتل دلبند به وسیله مادرش است. این کتاب علاوه بر بیان زجرها و شکنجه‌های جمعی تاریخ بردگی شکنجه و آسیب‌های روحی، بردگان را به طور دقیق و زیبایی به تصویر کشیده است به طوری که خواننده در دردها و شادی‌های هر کدام از شخصیت‌های کتاب کاملا شریک بوده و حس هر کدام را به راحتی لمس می‌کند.

گزیده ای از رمان دلبند


من درباره زمان حرف می‌زدم. باور کردنش برام خیلی سخته. بعضی چیزا می‌رن، می‌گذرن. بعضی چیزا می‌مونن. سابق اغلب فکر می‌کردم که این کار حافظه خودمه. می‌دونی، بعضی چیزا رو آدم فراموش می‌کنه و چیزایی هس که هرگز فراموش نمی‌شن. ولی درباره جاها این‌طور نیست. جاها همیشه هستن. اگه خونه‌ای بسوزه، از بین می‌ره ولی جای اون – تصویر اون – باقی می‌مونه و نه فقط تو ذهن من، بلکه بیرون از ذهن من، توی دنیا. چیزی که به یاد من میاد، تصویریه که از اونجا، از بیرون، خارج از مغزم بیرون می‌پره. یعنی حتی اگه بهش فکر نکنم، حتی اگه بمیرم، تصویر هرچه که کرده‌ام، دونسته‌ام یا دیده‌ام همیشه همون‌جا وجود داره. درست تو همون جایی که اتفاق افتاده.
advertising