شعری زیبا در مورد بهار از اشعار فخرالدین اسعد گرگانی شاعر قرن پنجم

خواندنیشعر و ادبیات

- 97/12/09
شعری زیبا در مورد بهار از اشعار فخرالدین اسعد گرگانی شاعر قرن پنجم

شعر در مورد بهار



چو لشکرگاه زد خرم بهاران

به دشت و کوهسار و جویباران

جهان از خرمی چون بوستان شد

زمین از نیکوی چون آسمان شد

جهان پیر بر نا شد دگر بار

بنفشه زلف گشت و لاله رخسار

چو گنج خسروان شد روی کشور

ز بس دیبا و زر و مشک و عنبر

هزار آوا زبان بگشاد بر گل

چو مست عاشق اندر بست غلغل

بنفشستان دو زلف خویش بشکست

چو لالستان وقایهء سرخ بربست

به دست آمد ز تنگ کوه نخچیر

برون آمد بهار از شاخ شبگیر

عروس گل بیامد از عماری

ببرد از بلبلان آرامگاری

چو گل بنمود رخ را ، هامواره

فلک بارید بر تاجش ستاره

ز باران آب گیتی گشت میگون

به عنبر خاک هامون گشت معجون

ز خوشی باغ همچون دلبران شد

ز خوبی شاخ همچون اختران شد

هوا نوروز را خلعت برافکند

ز صد گونه گهی بر گل پراگند

نشاط باده خوردن کرد نرگس

چو گیتی دید چون شاهانه مجلس

گرفتش جام زرین دست سیمین

چنان چون دست خسرو دست شیرین

صبا بردی نسیم یار زی یار

چو بگذشتی به گلزار و سمن زار

هوا کردی نثار زر و گوهر

چو بگذشتی نسیم گل بر و بر

بشستی پشت گور از دست باران

ز دودی زنگ شاخ از جویباران

چنان رخشنده شد پیرامن مرو

که گفتی ششتری بد دامن مرو

ز باران خرمی چندان بیفزود

که گفتی قطر باران خرمی بود
advertising