شعر زیبای نابینا و ستمگر از رهی معیری شاعر معاصر

خواندنیشعر و ادبیات

- 97/10/18
شعر زیبای نابینا و ستمگر از رهی معیری شاعر معاصر

شعر نابینا و ستمگر از رهی معیری



فقیر کوری با گیتی آفرین می گفت

که ای ز وصف تو الکن زبان تحسینم

به نعمتی که مرا داده ای هزاران شکر

که من نه در خور لطف و عطای چندینم

خسی گرفت گریبان کور و با وی گفت

که تا جواب نگویی ز پای ننشینم

من ار سپاس جهان آفرین کنم نه شگفت

که تیز بین و قوی پنجه تر ز شاهینم

ولی تو کوری و نا تندرست و حاجتمند

نه چون منی که خداوند جاه و تمکینم

چه نعمتی است ترا تا به شکر آن کوشی؟

به حیرت اندر از کار چون تو مسکینم

بگفت کور کزین به چه نعمتی خواهی؟

که روی چون تو فرومایه ای نمی بینم
advertising