روایتی تکان دهنده از داستان واقعی فیلم شبی که ماه کامل شد
مجله › سایر
- 97/12/07داستان این فیلم سینمایی از یک زندگی واقعی گرفته شده و فیلم روایت زندگی فایزه و شهاب منصوری است که 13 سال پیش توسط عبدالحمید و عبدالمالک ریگی ترویست ملعون زاهدان به شهادت رسیدند. حال پس از گذشت 13 سال از این ماجرا نرگس آبیار ، داستان زندگی آنها را فیلم کرد و در جشنواره فجر امسال به موفقیت زیادی رسید.
اعظم محسنی دوست مادر این دو شهید است که این روزها نامش بر سر زبان هاست. وی به تازگی مصاحبه ای را انجام داده که در این مصاحبه توضیح می دهد که چگونه فرزندانش توسط تروریستها به شهادت رسیده اند. در ادامه داستان این مادر و فرزندانش را می خوانید:
ماجرا از این قرار است که همسر اعظم محسنی دوست پزشک بود و گیاه درمانی می کرد. وی به همراه خانواده اش برای رسیدگی به یکی از بیمارانش به زاهدان مسافرت می کند.
آن ها چند روزی را در زاهدان می گذرانند. یکی از روزها خانم محسن دوست به همراه دخترش فائزه که 13 سال بیش تر نداشته به بازار می روند و از قضا برای خرید به مغازه عبدالحمید برادر عبدالمالک ریگی می روند. در این بین عبدالحمید عاشق فائزه شده و با تلاش فراوان آدرس آن ها را در تهران پیدا می کند. او همان موقع که فائزه را در بازار دیده بود، عاشق چشم های او شده بود.
مدتی از این ماجرا می گذرد و عبدالحمید به تهران رفته و به خواستگاری فائزه می رود. اما با مخالفت مادر فائزه روبرو می شود.
اما با اصرار و قسم فراوان و کمک همسر خانم محسن دوست او و فائزه با هم عقد می کنند.همسر خانم محسن دوست پدر ناتنی فائزه بود.
عبدالمالک از اول با این وصلت مخالفت کرده و گفته آن ها شیعه هستند.
شش ماه بعد عبدالحمید بدون اطلاع خانواده فائزه عقدنامه و شناسنامه را برداشته و به زاهدان می روند.
هفت روز از این ماجرا می گذرد و فائزه به مادر خود زنگ می زند و از او می خواهد که وی را به خاطر کاری که کرده ببخشد.
حمید یک برادر داشت، اسمش عبدالعزیز بود، او پسر خوبی بود، خانواده فائزه به زاهدان می روند. عبدالعزیز به استقبال آن ها رفته و برایشان گوسفند هم سر می برد. فردا صبح فائزه از اتاق بیرون نمیآید، آن موقع پسرش متین را باردار بود. او به مادرش می گوید شوهرم من را میزند و میگوید چرا مادرت آمده؟ باید برود.. بعد هفت هشت ماه فائزه حالش بد شده بود، همسرش او را آورده بود تهران و شرط گذاشته بود که مادرش به دیدنش نرود. بعد از اینکه فائزه دوقلو حامله شده بود، او را برای این که دختر دارد، کلی کتک زده بود.
مادر شهیدان فائزه و شهاب منصوری
وقتی فائزه دوقلوها را زایید، فائزه بچههایش را با خود به تهران آورده و می گویددیگر نمی تواند این زندگی را تحمل کند. می گوید عبدالمالک با شکم حامله به او میگفته برو آب بیاور و وقتی میبرده او را از پلهها به پایین پرت میکرده و از این کارها. او شنیده بود که آنها سر یک جوان ١٤ ساله را بریدهاند، مادرش برایش خانه ای را اجاره می کند.
وقتی فائزه تهران بود، همسرش زنگ زده بود تهدید کرده بود و گفته بود شهاب، برادرت را هم با خودت بیاور. آن ها بلیت قطار گرفتند. شهاب از قطار جا ماند و حمید گفته بود سریع خودت را با ماشین به ایستگاه بعدی برسان. فائزه بعدها به مادرش گفته بوده که حمید به شهاب گفته باید از مرز رد شوی و برویی پاکستان، به شهاب گفته بودند باید با ما همکاری کنی و در کربلا بمب بگذاری. شهاب هم قبول نکرده بود و آنها سر اورا بریده بودند. بعد از شهادت، او را با همان لباس در بیابانهای پاکستان انداخته بودند.
وقتی فائزه فهمید که برادرش را کشتهاند، بیقراری میکند و گریه، مالک به حمید میگوید باید او را بکشی، حمید هم میگوید من با بودنش مشکلی ندارم، مالک هم گفته بود تو اگر نکشی، مثل شهاب او را میکشم. مالک گفته بود وقتی او را کشتیم، انداختیمش در حمام و رفتیم و وقتی برگشتیم میخواستیم جمعش کنیم، بوی عطر گل محمدی میزد بیرون.
پس از مدتی وزارت اطلاعات آن ها را دستگیر می کند.
فرزندان شهید فائزه منصوری و عبدالحمید ریگی
سه فرزند فائزه را به خانم اعظم محسن دوست می دهند. اما یکی از دخترهایش به زاهدان برگشته و در سن کم که حدودا 14 سال دارد شوهر می دهند. حال خانم اعظم محسن دوست به همراه دو فرزند شهید فائزه منصوری زندگی می کند.
متین سه ساله بوده، الان ١٧سالش تمام می شود و دخترانش سیزده ساله هستند. از آن دوقلوها یکیاش آنجا مانده. نگذاشتند بیاید.
در آغوش کشیدن الناز شاکردوست توسط اعظم محسنی دوست در جشنواره فجر
فائزه را شبانه بردهاند غسل و کفن کردهاند؛ دو و نیم نصفه شب در قبرستان، خاک کردهاند. شاید هم در بیابانهای پاکستان انداختهاند.
حال این داستان تکان دهنده که به صورت خلاصه برای شما گردآوری شده درفیلمی تحت نام شبی که ماه کامل شد به تصویر کشیده شده تا گوشه از جنایات تروریست ها که علیه مردم داشته اند نشان داده شود.