چگونه فرزند خود را درک کنیم

سبک زندگیفرزندان

- 97/10/06
چگونه فرزند خود را درک کنیموالدین در مورد توانایی‌ها و مهارت‌های کودک خود یا عدم وجود آن‌ها شیوه تعبیر و تفسیر خودشان را دارند. زمانی که کودکتان را درک نمی‌کنید ممکن است آن‌ها را اشتباها تفسیر یا سوء تعبیر کنید. گرچه این سوء تعبیرها برخی اوقات می‌توانند بی ضرر باشند اما در اغلب موارد اینطور نیست. نقش والدین در رشد روانشناختی کودک بسیار کلیدی است. کمبود آگاهی در مورد رشد کودک اغلب می‌تواند منجر به قضاوت ضعیف کودکان شود که به نوبه خود منجر به تصمیم‌گیری اشتباه والدین خواهد شد.کودکان به طور مستقیم تحت تأثیر میزان زمانی که والدین در رشد آن‌ها سرمایه گذاری می‌کنند قرار می‌گیرند. از این رو، این مهم است که والدین در مورد جنبه‌های مختلف روانشناسی کودک و رشد کودک خود آموزش ببینند تا بتوانند به طور معناداری به رشد هیجانی و ذهنی کودک کمک کنند.

برای درک بهتر کودکان باید راه میانه پیدا کنید


راه میانه ای وجود دارد که امکان ماجراجویی و هیجان را برای کودک شما فراهم می کند اما او را در برابر حوادث غیرمترقبه نیز بیمه می کند؛ به او کمک می کند تا کارها و موقعیتهای جدید را امتحان کند اما از ضربات سخت ناشی از شکست یا اشتباه نیز جلوگیری می کند؛ چهارچوب دقیق و محکمی از رفتارهای قابل قبول را به او ارائه می دهد اما به میزان کافی نیز انعطاف پذیر خواهد بود که با او که می خواهد سرور و رییس خودش باشد مقابله نخواهد کرد. پیدا کردن آن راه میانه به درک برخی از جنبه های رشد کودک (که ممکن است همواره واضح و روشن نباشند) و همچنین به اینکه توسط ظاهر رفتارهای او گول نخورید، بستگی دارد. به نظر می رسد که کودک دوساله شما از جهات مختلف بیشتر از آنچه خودش احساس می کند بزرگ شده است. راه رفتن، حرف زدن و بازی کردن او آنقدر رشد کرده است که ظاهرا تفاوت چندانی با یک کودک سه ساله ندارد؛ اما درک درونی او و تجربیاتش بسیار کمتر از یک کودک سه ساله است. اگر با او مانند یک نوزاد برخورد کنید او را عقب نگه داشته و مانع پیشرفت او می شوید. او باید بتواند به تدریج مسائل مختلف را درک کند. او باید بتواند از تجربیاتش یاد بگیرد. اما از سوی دیگر اگر مانند یک کودک پیش دبستانی نیز با او رفتار کنید او را تحت یک فشار شدید و غیر قابل تحمل قرار می دهید. باید به او کمک کنید تا بتواند مسائل مختلف را درک کند. او باید به صورت کنترل شده ای محیط و اتفاقات مختلف را تجربه کند.

برای درک بهتر کودکان باید از تجربیات زندگی بهره برداری کنید


مسلما کودک شما حافظه دارد اما هرچند او می تواند افراد، مکانها، صداها و بوها را به خوبی خود شما به یاد بیاورد، ولی حافظه او هنوز هم برای به یاد آوردن برخی از جزئیات بسیار ضعیف است. وقتی که او یک شیرخوار بود و کارهای بچه گانه متناسب با آن دوره سنی انجام می داد، این ویژگی او نه مشخص بود و نه مهم. اما اکنون او کارها و رفتارهایی را از خود نشان می دهد که نشانه رشد او است؛ و در نتیجه این ویژگی او هم بارز و مشخص شده است و اهمیت مضاعفی پیدا کرده است. او هر روز روی پله بین آشپزخانه و اتاق نشیمن لیز می خورد یا به زمین می افتد؛ و شما به خاطر جراحتها و برآمدگیهای روی سر و بدن او عصبانی، ناراحت و نگران هستید و از خود می پرسید که آیا او بالاخره یاد خواهد گرفت که مواظب پله باشد یا نه؟ پاسخ این است که او یاد خواهد گرفت اما این کار زمان می برد. او تا زمانی که تجربه های مکرر، ماجرای پله را در ذهن او حک نکنند، نمی تواند آن را به خاطر بسپارد و به یاد بیاورد. در دوران نوپایی این وظیفه شما بود که از زمین خوردن یا لیز خوردن او جلوگیری کنید. از سوی دیگر در دوران کودکی وظیفه شما این است که پله و خطر آن را به او یادآوری کنید. اما در این دوران از یک طرف باید از شدت درد یا جراحتی که ممکن است در این "تجربه" وجود داشته باشد بکاهید و از طرف دیگر به حافظه او کمک کنید که تجربیات قبلی اش را به یاد بیاورد. ممکن است لازم باشد که یک تشک یا موکت نرم روی پله بیندازید و هر بار به او یادآوری کنید که مواظب پله باشد.

برای درک بهتر کودکان باید پیش بینی کردن را به آنها یاد بدهید


همانقدر که حافظه کودک شما پیرامون وقایع گذشته انتخابی و گزینشی است، ظرفیت او برای پیش بینی اتفاقات آینده نیز انتخابی و گزینشی است. هرچند او می تواند با دیدن کیف دستی شما پیش بینی کند که شما می خواهید او را ترک کرده و سر کار بروید، اما نمی تواند نتایج و پیامدهای رفتارهای خودش را پیش بینی کند. اگر او بتواند از پله یا نردبان بالا برود، این کار را خواهد کرد و به این مشکل که می خواهد چگونه از آنجا پایین بیاید فکر نمی کند. در اغلب موارد مشکل حافظه با مشکل پیش بینی پیامدهای بعدی ترکیب می شوند و او را به دردسر می اندازند. ممکن است شما چندین بار به او تذکر داده باشید که با دکمه های تلویزیون بازی نکند اما هنگامی که او به نزدیکی تلویزیون می رسد نه یادآوری تذکرهای قبلی شما و نه پیش بینی سرزنشهای جدید هیچ کدام آن قدر قوی نیستند که جلوی او را بگیرند و مانع از بازی کردن او با دکمه های تلویزیون بشوند. آن دکمه ها را می توان و باید فشار داد! و همین است که مانند یک آهنربا کودک را جذب می کند.

دقیقا به همین خاطر که کودک شما نمی تواند آینده و اتفاقات بعدی را پیش بینی کند، نمی تواند حتی یک لحظه هم برای کار یا چیزی صبر کند. اگر او یک چیزی را بخواهد آن را همین حالا می خواهد! و برای همین است که به محض اینکه شما بستنی را از درون جعبه در بیاورید کودکتان سروصدا راه می اندازد و آن را "فورا و همین حالا" می خواهد. اگر برای او صبر کردن برای چیزهایی که می خواهد مشکل است پس نمی تواند بفهمد که تحمل یک مشکل ساده و ناچیز ممکن است موجب شود که دردسر خودش کمتر شود: هرچند از اینکه بستنی موجب شده لباسها و دست و صورتش چسبناک شوند، ناراحت است و گریه و زاری می کند اما اگر بخواهید دست و صورت او را بشویید یا او را حمام کنید نیز با شما مخالفت خواهد کرد. در اکثر مواقع او یک مخلوق منحصر به فرد و متعلق به زمان خودش است!

برای درک بهتر کودکان باید به احساسات آنها توجه کنید


عدم بلوغ در تفکر و درک کودک ممکن است او را در ارتباطاتش با افراد دیگر نیز به دردسر بیندازد. او شما را دوست دارد. همه اطرافیان هم می گویند که او شما را دوست دارد. خودش هم به شما می گوید که شما را دوست دارد و هنگامی که شما را در آغوش می گیرد یا با شیطنت می خندد شما هم می فهمید که او شما را دوست دارد. با این حال بسیار به ندرت پیش می آید که رفتارهایی که بزرگترها آن را به عنوان "ابراز عشق و علاقه" می شناسند از یک کودک سر بزند. او نمی تواند خودش را جای شما بگذارد و اتفاقات و دنیا را از چشمان شما بنگرد. او دوست ندارد که شما را در حال گریه کردن ببیند اما آنچه موجب می شود که او گریه کردن شما را دوست نداشته باشد احساسی است که از دیدن این حالت به او دست می دهد و او قادر نیست که احساس شما را در این حالت درک کند. هنوز هم نمی توان از او انتظار داشت که احساسات دیگران را در نظر بگیرد؛ او ابتدا باید بتواند احساسات خودش را به خوبی بفهمد. اگر او شما را گاز بگیرد و شما هم او را گاز بگیرید «تا به او نشان دهید که گاز گرفتن چه مزه ای دارد» او گریه و زاری راه می اندازد، انگار که تا کنون نمی دانسته گاز گرفتن چیست. او نمی تواند بین کاری که با شما کرده و کاری که شما با او کرده اید یا بین احساسات خودش و احساسات شما ارتباط برقرار کند.

به چیزی که کودک شما می گوید یا کاری که انجام می دهد علاقه نشان دهید. فعالیت‌ها، عبارات و خلق و خوی آن‌ها را هنگام غذا خوردن، خوابیدن و بازی کردن مشاهده کنید. به یاد داشته باشید که کودک شما منحصر به فرد است و ممکن است هم زمان با رشد خود شخصیتی داشته باشد که خارج از آن حوزه باشد و یا در آن حوزه رشدی بسیار برجسته باشد. از مقایسه کودک خود با سایر کودکان اجتناب کنید زیرا این کار نه تنها باعث استرس والدین می‌شود بلکه باعث می‌شود که کودک احساس بدی داشته باشد.

زمان با کیفیتی را به کودکان خود اختصاص دهید.اگر می‌خواهید کودک خود را درک کنید باید برای او به معنای واقعی زمان بگذارید. زمانی که با آن‌ها در میز شام صرف می‌کنید یا آن‌ها را به مدرسه می‌برید و بر می‌گردانید کافی نیست. ممکن است مجبور باشید وقت خود را برای گفتگو و بازی با آن‌ها صرف کنید و هم چنین اوقاتی را سپری کنید که به شما در درک روانشناسی آن‌ها کمک کند. گفتگو با کودک خود به شما می‌آموزد که در زندگی، مدرسه و خانه چه اتفاقاتی رخ می‌دهد، چه موسیقی یا برنامه تلویزیونی مورد علاقه‌ی آن‌ها است و چه چیزی آن‌ها را هیجان زده می‌کند. زمان کافی همیشه به معنای صحبت کردن یا انجام کاری با همدیگر نیست. گاهی اوقات شما فقط می‌توانید کنار همدیگر بنشینید و سکوت آن‌ها را مشاهده کنید تا شخصیت آن‌ها را بهتر کنید.

به محیطی که کودکتان در آن است توجه کنید . تحقیقات ثابت کرده است که رفتار و نگرش کودک به طور عمده به وسیله محیطی که در آن رشد کرده است شکل می‌گیرد. تحقیقات همچنین ثابت کرده است که محیط می‌تواند بر رشد مغز کودک تأثیر بگذارد که به نوبه خود بر رشد زبان و مهارت‌های شناختی نیز تاثیر می‌گذارد. این ارتباط به طور خاص محیط خانه را با مکان‌های دیگر مقایسه می‌کند. رفتار کودک شما تا حد زیادی وابسته به نوع افرادی که در اطراف او هستند و نوع تعامل آن‌ها با او بستگی دارد.

به کودک خود گوش دهید. اجازه دهید کودکانتان داستان‌هایشان را به شما بگویند.صحبت کردن خوب است اما گوش دادن به کودکتان هنگامی که مشغول مکالمه با او هستید بسیار مهم است. گفتگو را شروع کنید تا کودکتان صحبت کند و سپس به آنچه که می‌خواهند بگویند گوش دهید. کودکان ممکن است قادر نباشند در مورد خودشان به طور شفاف صحبت کنند، به همین دلیل شما باید به کلماتی که استفاده می‌کنند و نشانه‌های غیر کلامی آن‌ها نیز توجه داشته باشید. بر زبان، لحن بیان و زبان بدن آن‌ها تمرکز کنید. نه تنها باید گوش کنید، بلکه کودکتان نیز باید بداندکه شنیده می‌شود و جدی گرفته می‌شود. زمانی که گفته‌های آن‌ها را تایید می کنید و پاسخ می‌دهید به آن‌ها نشان می‌دهید که گفته‌های آن‌ها را درک می‌کنید. اگر گفته‌هایشان برای شما مفهوم نبود، برای شفاف سازی بیشتر از آن‌ها سوال بپرسید. اما مراقب باشید که بیش از حد صحبت نکنید و یا سوالات زیادی را مطرح نکنید زیرا می‌توانید کودک خود را به طور کامل منفعل یا وادار به سکوت کنید .

فرض نکنید که از چیزی که کودکتان می خواهد یا از احساسی که در هر لحظه دارد آگاه هستید. اگر کودک شما شکایتی نداشته باشد ممکن است فرض کنید که او خوشحال است و گمان می‌کنید که پدر و مادر خوب هستید زیرا فرزندتان به خوبی در فضای عمومی رفتار می‌کند و بدخلقی نمی‌کند. وقتی حدس می‌زنید، ممکن است فکر کنید کاملا کودک خود را درک می‌کنید و در نتیجه دچار انتخاب‌های نادرستی در مورد کودکتان شوید. از آن‌ها سوال بپرسید تا هر شک و تردیدی که در مورد آن‌ها دارید کم کم برطرف شود و با این کار متوجه خواهید شد که موضوع چیست.
advertising