راهکار های غلبه بر ناامیدی و انواع آن

پزشکی و سلامتروانشناسی

- 97/09/07
راهکار های غلبه بر ناامیدی و انواع آنموضوع امیدواری و ناامیدی چیزی است که برای زندگی ما در دنیای پرشتاب و پر از مشکلات امروزی بسیار حائز اهمیت است.
پرفسور آنتونی سیولی و هنری بیلر در کتاب‌شان «امید در عصر اضطراب» از چندین و چند منظر مختلف درباره‌ی امید بحث می‌کنند، و روانشناسی را با فلسفه، زیست‌شناسی، انسان‌شناسی، و همچنین آثار ادبی کلاسیک ترکیب می‌کنند. و در بخشی از کتاب به موضوع «غلبه بر نا امیدی: فرار از تاریکی» می‌پردازند مولفان معتقدند که ۹ گونه ناامیدی وجود دارد که هر یک به قطع یک یا چند نیاز اساسی مربوط می‌شوند که شامل امید؛ وابستگی، چیرگی، یا بقاء می‌شوند. مولفان سه «نوع خالص» از ناامیدی را ارائه می‌کنند که از نقص و اشکال در یکی از این سه نیاز یا «سیستم انگیزشی» (بیگانگی، ناتوانی، سرنوشت) حاصل می‌شوند.

شش نوع «ترکیبی» از ناامیدی وجود دارد که وقتی دو نیاز با هم در چالش باشند به وجود می‌آیند.


ما می‌توانیم ابتدا با پی بردن به این که با کدام یک از انواع نا امیدی روبرو هستیم بر ناامیدی غلبه کنیم. برای هر نوعی از ناامیدی، آن‌ها یک نوش داروی ذهنی-جسمی-روحی ارائه می‌دهند که شامل بازسازی افکار، دستیابی به نوع درست امید – رابطه‌ی پایدار، و شیوه‌های معنوی خاص می‌شوند. اگر به این تجویزها و دستورالعمل‌ها مجهز شویم می‌توانیم نور رفته را به زندگی خود باز بتابانیم و به درمان ناامیدی خود کمک کنیم. در این جا انواع ناامیدی و فقط چند استراتژی توصیه شده توسط سیولی و بیلر جهت غلبه بر آن ها برای درمان ناامیدی ارائه می‌شود.

انواع ناامیدی



۱. بیگانگی (دلبستگی)


افراد بیگانه معتقدند به نوعی متفاوت و خاص هستند. علاوه بر آن که آن‌ها احساس می‌کنند از دیگران بریده‌اند، دیگر خود را شایسته‌ی عشق، مراقبت، یا حمایت تلقی نمی‌کنند. به نوبه‌ی خود، شخص بیگانه تمایل دارد خودش را همیشه دور نگه دارد و از اجتماع اجتناب میکند، چون از تحمل درد و طرد شدگی بیشتر می‌ترسد.

۲. فراموش شدگی (دلبستگی و بقاء)


واژه‌ی «فراموش شده» به تجربه‌ای درباره‌ی ترک شدن کامل اشاره دارد که به افراد در زمانی که بزرگترین‌ نیازها را دارند احساس تنهایی القاء می‌کند. حضرت ایوبو صبرش را در عهد عتیق به خاطر بیاورید، که زیر بار زخم‌ها و آسیب‌ها پشتش خمیده شده بود، و به خدایی ظاهرا بی‌تفاوت عجز و لابه می‌کرد.

۳. بی‌ روحی و ملال (دلبستگی و چیرگی)


احساس بی‌روحی می‌تواند برای اعضای اقلیت‌های محروم به طور ویژه‌ای مشکلتر باشد، چرا که ممکن است برای آن‌ها فرصت رشد و داشتن الگوی مثبت در داخل گروه، اندک یا کم ارزش باشد.
راهکار های غلبه بر ناامیدی و انواع آن

۴. ناتوانی (چیرگی)‌


افراد در هر سنی نیاز دارند باور کنند که می‌توانند نویسنده‌ی داستان زندگی خود باشند. وقتی این نیاز عقیم می‌ماند، وقتی به کسی احساس ناتوانی در جهت یابی مسیرش به سمت اهداف مطلوب دست می‌دهد، احساس ناتوانی می‌تواند بروز و ادامه پیدا کند.

۵. ظلم (چیرگی و دلبستگی)


ظلم شامل مطیع‌سازی یک فرد یا گروه می‌شود … واژه‌ی «مظلوم» (oppressed) از لاتین می‌آید، به معنی «تحت فشار» و مترادف آن «منکوب شده» (down-trodden) نمایانگر حسی مبنی بر «خرد شدگی تحت چیزی» یا «له شدن» است.

۶. محدودیت (چیرگی و بقاء)


وقتی تلاش برای بقاء با حس از دست دادن چیرگی ترکیب می‌شود، افراد احساس محدودیت می‌کنند. آن‌ها خودشان را فرد ناکارآمدی می بینند، که عرضه ندارد در دنیا کار درست و مفیدی انجام بدهد. این نوع از ناامیدی بیش از همه در بین فقرا و همچنین کسانی که با معلولیت‌های فیزیکی شدید دست و پنجه نرم می‌کنند یا معلولیت‌های ذهنی-یادگیری دارند معمول است.

۷. سرنوشت (بقاء)


افرادی که مقهور این نوع از ناامیدی هستند فرض می‌کنند زندگی‌شان تمام است، و این که مرگ‌شان حتمی و نزدیک است. کسانی که بیشتر از همه در معرض آسیب افتادن در این چرخه‌ی جهنمی خاص قرار دارند کسانی هستند که در آن‌ها یک بیماری سخت و مرگبار تشخیص داده می‌شود و همین‌طور کسانی که خودشان را به خاطر کهن سالی یا ضعف جسمی فرتوت و عاجز می‌پندارند. چنین افرادی احساس می‌کنند محکوم سرنوشت هستند، و در غباری از سقوط و زوال غیر قابل بازگشت به دام افتاده‌اند.

۸. گرفتاری (بقاء و دلبستگی)


دو نوع ناامیدی می‌توانند از گرفتاری ناشی شوند. اولی شامل گرفتاری فیزیکی یا عاطفی اعمال شده توسط یک فرد یا گروه می‌شود. زندانیان جزئ این دسته قرار می‌گیرند و همین‌طور کسانی که به شخص زندانی در یک رابطه‌ی خشونت آمیز کمک می‌کنند. ما به این «زندان دیگر» می‌گوییم … یک نوعِ به همان اندازه جانکاه از گرفتاری «خویش حبسی» (self-imprisonment) است. این مورد وقتی اتفاق می‌افتد که افراد به خاطر آن که احساسات‌شان اجازه نمی‌دهد نمی‌تواند یک رابطه‌ی بد را ترک کنند.

۹. بیچارگی (بقاء و چیرگی)


افراد بیچاره دیگر اعتقادی ندارند که می توانند در جهان سالم و امن زندگی کنند. آن‌ها احساس می‌کنند در معرض آسیب و بلا قرار دارند مثل یک گربه بعد از چیده شدن پنجه‌هایش یا پرنده‌ای که با بال شکسته به زمین می‌افتد. روان‌زخم یا مواجه‌ی مکرر با عوامل استرس‌زای غیرقابل کنترل می‌تواند یک حس عمیق و نهادینه‌ شده‌ی درماندگی را موجب شود. به بیان یکی از نجات‌ یافتگان روان‌زخم (تروما)، «من از تنهایی رفتن به هر جایی هراس داشتم … از این که انجام چیزی را متوقف کرده بودم بسیار احساس بی‌پناهی و سراسیمگی می‌کردم.»

غلبه بر بیگانگی و زیر شاخه‌ های آن (بیگانگی، فراموشی، بی‌روحی)


[بیگانگی خالص] این شکل از ناامیدی ممکن است با تحریفات شناختی مانند ذهن‌خوانی، تعمیم بیش از حد، یا تفکر همه یا هیچ تشدید شود … بسیاری از کسانی که احساس بیگانگی می‌کنند (به غلط) تصور می‌کنند که هرگز هیچ کس، به آن‌ها کمکی نمی‌کند، یا هرگز نخواهد کرد. پادزهر موجود برای ذهن‌خوانی آن است که شواهد عاطفی را مورد بررسی قرار دهیم. این امر به داشتن دل و جرات و اعتماد کردن و استقبال از پرسیدن نظر واقعی دیگران نسبت به خودمان نیاز دارد.

غلبه بر محتوم پنداری سرنوشت و زیر شاخه‌ های آن (سرنوشت، بیچارگی، گرفتاری)


کسانی که در نتیجه‌ی یک تشخیص پزشکی یا روانپزشکی احساس می‌کنند محکوم سرنوشت شده‌اند ممکن است «خودشان ببرند و بدوزند». بهترین پادزهر برای این نتیجه‌گیری‌های عجولانه «بررسی شواهد» است. اگر در شما بیماری وخیمی تشخیص داده شد، تکلیف و وظیفه‌ی خود را انجام بدهید و به دنبال کشف حقایق باشید. به عنوان مثال، پزشکان در استیفن جی گولد، انسان‌شناس دانشگاه هاروارد، یک نوع سرطان روده‌ی نادر را در سن ۴۰ سالگی تشخیص دادند.
وقتی به او گفته شد زمان بقاء متوسط برای کسی که به این بیماری مبتلا می‌شود فقط ۸ ماه است، او تحقیقاتی انجام داد. در مقاله‌ی او، «زمان متوسط (بقاء) هیچ پیامی ندارد»، گولد توضیح می‌دهد که چگونه دانش‌ آماری‌اش به او کمک کرده است «شواهد را بررسی کند». او قادر بود به خودش بگوید، «خوبه، نصف مردم عمر طولانی‌تر خواهند داشت. حالا شانس من برای قرار گرفتن در بین آن نصفه چقدر است؟» بعد از فاکتور کردن سن‌اش، سبک زندگی نسبتا سالم، مرحله‌‌ی اولیه‌ی تشخیص بیماری، و کیفیت مراقبت و درمان موجود، گولد به یک پیش‌بینی امیدوارانه‌تر رسید. در حقیقت، او قبل از آن که تسلیم یک بیماری نامرتبط جدید شود ۲۰ سال دیگر عمر کرد.
advertising