چرا والدین باید بهداشت روانی داشته باشند؟

پزشکی و سلامتروانشناسی

- 97/08/06
چرا والدین باید بهداشت روانی داشته باشند؟

بهداشت روانی چیست؟


یافته­‌ها و پژوهش­‌های علمی نشان می­‌دهد بهداشت روانی از مهم‌ترین نیازهای انسان امروزی است. اهمیت بهداشت روانی کمتر از بهداشت جسمانی نیست، همان طور که ما نیاز داریم بهداشت جسمی خود را رعایت کنیم تا دچار انواع بیماری‌ها نشویم، لازم است بهداشت روانی خود را نیز رعایت کنیم چراکه سلامت جسمانی ما نتیجه سلامت ذهن و روانمان است. اگر خوب به اطراف خود نگاه کنید، آدم‌های زیادی را می­‌بینید که دچار نوعی ناراحتی یا نارضایتی در زندگی هستند. شما می­‌توانید انواعی از مسائل و مشکلات روحی­­­-روانی چون: افسردگی، استرس، اضطراب، خشم و عصبانیت، عدم برقراری ارتباطات صحیح، بی­‌هدفی و… را ببینید. با دقت در صفحه حوادث روزنامه­‌ها نیز متوجه عمق مشکلات و مسائل پیرامون خود خواهید شد. مثلاً در صفحات حوادث روزنامه­‌ها گاه می­‌خوانید که بر اثر یک اختلاف مالی کوچک بین دو نفر، حادثه مرگباری رخ داده است یا فردی خودکشی کرده است یا تصادف بین دو خودرو منجر به دعوا و زد و خوردی جدی بین رانندگان شده یا طلاق­‌های زیادی که در اطراف دیده می‌­شود که کانون گرم خانواده­‌ها را بر هم زده و فرزندان را دچار مشکلات فراوانی کرده است. آیا تا به حال فکر کرده‌­اید که چرا این اتفاقات رخ می‌­دهد؟ فردی که اعضای خانواده خود را به کام مرگ می­‌کشد، با قصد و نیت قبلی مرتکب این جرم شده است؟ با کمی بررسی متوجه خواهید شد که بیشتر اتفاقات ناگوار بسیار اتفاقی و بر اثر یک خشم افسارگسیخته رخ داده است و گاه فردی که هیچ سابقه کیفری ندارد، در یک لحظه به دلیل عدم کنترل خشم خود و آگاهی نداشتن از مهارت کنترل خشم، مرتکب جرمی سنگین می‌شود. گاه کسی که دست به خودکشی می­‌زند نیز خود را قربانی خشم کنترل نشده خود می‌­کند یا علل بیشتر طلاق‌ها و بر هم خوردن کانون خانواده­‌ها عدم درک متقابل و عدم برقراری ارتباط درست بین زوجین است. بنابراین برای داشتن یک زندگی سالم و خوب، علاوه بر تأمین نیازهای جسمانی و مالی، نیازمند تأمین نیازهای روحی و روانی خود نیز هستیم و تأمین این نیازها در گرو رعایت بهداشت روانی است. حال سؤال اینجا است که چگونه بهداشت روانی را رعایت کنیم؟ همان طور که برای سلامت جسمی خود لازم است مهارت­‌هایی مانند مهارت­‌های ورزشی را یاد بگیریم و اینکه بدانیم چگونه غذا بخوریم و در غذاهای روزانه خود از چه مواد غذایی بهره ببریم، برای تأمین سلامت روانی هم لازم است که مهارت­‌هایی را بیاموزیم؛ مهارت‌­هایی مانند مهارت خودآگاهی یا شناخت خود، کنترل خشم، کنترل استرس، حل مسأله، تصمیم‌­گیری، ارتباط مؤثر، تفکر خلاق، تفکر انتقادی، ارتباط بین‌فردی و مهارت هدف­‌گذاری که به مجموعه این مهارت‌­های ده‌گانه، مهارت­‌های زندگی گفته می‌­شود که توسط سازمان جهانی بهداشت جزء طرح‌های پیشگیرانه- ارتقایی بهداشت روان است. امروزه مهارت­‌های زندگی در بسیاری از کشورها از دوران پیش از دبستان آموزش داده می­‌شود. چراکه برای تأمین سلامت روان در سطح ملی، باید فرد فرد جامعه از سلامت روحی و روانی برخوردار باشند و از طرفی هزینه‌­ای که امروز به امر آموزش و پیشگیری اختصاص می­‌دهیم، بسیار کمتر از هزینه­‌ای است که در آینده برای درمان در نظر می­‌گیریم. برای مهارت یافتن در هر کاری ابتدا باید به دانش چگونگی انجام یک کار آگاهی داشته باشیم و با تمرین زیاد بتوانیم آن دانش را به رفتار تبدیل کنیم. بنابراین تنها یاد گرفتن مهارت­‌های زندگی، از ما انسان ماهری نمی­‌سازد. لازمه ماهر شدن تمرین کردن مداوم است. اولین مهارت از مهارت­‌های ده‌گانه، مهارت شناخت خود است.

رعایت بهداشت روانی به وسیله مهارت‌های زندگی:


چقدر خودتان را مي‌شناسيد؟


برای شناخت خود، باید به این سؤال اساسی پاسخ داد: من چه کسی هستم؟ یا به عبارت ساده‌تر، من کی‌ام؟ آیا تا به حال به این سؤال خوب فکر کرده‌اید؟ آیا واقعاً خود را می‌شناسید؟ آیا با نقاط قوت و ضعف خود آشنایی دارید؟ آیا از احساسات مثبت و منفی خود باخبرید؟ آیا خودتان را دوست دارید؟ و بسیاری دیگر از این گونه سؤالات که پاسخ دادن صحیح به آنها در نتیجه شناخت کامل خود است. در واقع آگاهی و شناخت ما از خودمان، نوع احساسات و به دنبال آن رفتارهای ما را شکل می­‌دهد. بنابراین خودشناسی، به معنی توانایی شناخت خود و آگاهی از خصوصیات و ویژگی­‌های مثبت و منفی و آشنایی با توانایی­‌ها و ناتوانایی­‌های خویش است. قبل از پرداختن به اجزای خودآگاهی لازم است تا با بخش‌های روح و روان خود آشنا شویم.

روح و روان ما از چه بخش‌هایی تشکیل شده است؟


به طور کلی روح و روان آدمی از سه بخش تشکیل شده است: افکار، احساسات و رفتار که با یکدیگر ارتباط متقابل دارند. به طوری که افکار ما احساسات ما را رقم می­‌زنند و احساسات ما، رفتارهای ما را تعیین می‌­کنند. بنابراین بخش اساسی روان ما، افکار ما است. این افکار ما است که باورها و تفسیر و برداشت ما از دنیای اطراف را رقم می­‌زند. شناخت افکار و باورهایمان می‌تواند حقایق زیادی از وجودمان را آشکار کند. حال چطور افکار ما احساسات و رفتارهای ما را شکل می­‌دهند؟ مثلاً فردی را در نظر بگیرید که فکر می­‌کند فاقد اعتماد به نفس است، حال فکر می­‌کنید که این طرز فکر چه احساسی را برای او ایجاد می‌­کند؟ این طرز فکر نوعی احساس ترس و ناتوانی را در او شکل می‌­دهد و این احساس رفتارهایی چون کمرویی، عدم رویارویی با شرایط جدید، ناتوانی در تصمیم­‌گیری و… را در او به وجود می‌آورد. برعکس، کسی که فکر می‌­کند از اعتماد به نفس کافی برخوردار است، این فکر مثبت به احساسات مثبتی چون توانایی انجام امور و احساس خوش‌بینی منجر می‌­شود و این احساسات رفتارهایی چون قاطعیت و تعهد در انجام کارها را ایجاد می­‌کند. می­‌توان دریافت که افکار منفی و نادرست، احساسات منفی و ناخوشایند ایجاد می­‌کنند و به دنبال آن، رفتارهای منفی و نادرست از ما سر می‌­زند و برعکس، افکار مثبت، احساسات خوشایند و رفتارهای مثبت را شکل می­‌دهد. بنابراین اگر در ما احساسات و رفتارهای ناخوشایند وجود دارد، ابتدا باید به سرمنشاء آن یعنی افکار بپردازیم تا بتوانیم با شناخت افکار و نگرش‌ها، احساسات و رفتارهای ناخوشایند را تغییر دهیم.
advertising