روستای زرگر تهران روستای نیمه ایرانی و نیمه اروپایی

گردشگریمکان های تفریحی

- 97/09/09
روستای زرگر تهران روستای  نیمه ایرانی و نیمه اروپایی

روستای زرگر


یکی از روستاهای گردشگری ایران روستای زرگر می باشد .روستای زرگر ، روستایی نیمه ایرانی اروپایی است که در 100 کیلومتری غرب تهران قرار دارد. مردم روستای زرگر در عین ایرانی بودن ، اروپایی هم هستند. هم فارسی صحبت می کنند و هم ترکی می دانند. از نظر فرم چهره هم شبیه آریایی ها هستند ، هم گلادیاتورها و وایکینگ ها. شغل اصلی مردم روستا کشاورزی و دامپروری است. مثل همه ی روستاها مرغ و خروس و غاز دارند. زنان روستا خودشان نان می پزند و در مشک هایشان دوغ و کره درست می کنند. ماست و پنیر می بندند و..
روستای زرگر تهران روستای  نیمه ایرانی و نیمه اروپایی

زبان اهالی روستای زرگر


زبان اهالی روستای زرگر یکی از جاذبه های گردشگری آن است . آن ها به زبان ” رومانو ” صحبت می کنند. به این زبان زرگری هم می گویند اما نه از آن زرگری هایی که بعد از هر حرف، «ز» می گذارند و زبانشان می شود «دزرزوز». داستان زبان رومانو بیشتر شبیه افسانه است. زرگری ها خودشان هم دقیقا نمی دانند متعلق به کجای جهان هستند و چه شد که به ایران آمدند و شدند رومانوی شیعه کشاورز ایرانی که به زبان ترکی هم مسلط است.

جالب تر اینکه چند نفر از بچه های زرگر سالهای پیش چند لغت به زبان رومانو در اینترنت منتشر کردند و از تمام مردم دنیا خواستند که اگر این لغات را می شناسند به ایران بیایند. چند ماه، بعد سه مسافر از فرانسه و انگلیس به روستای زرگر آمدند و در حالی که شادی کنان، ساز و دهل می زدند از این که همزبان هایشان را در ایران پیدا کرده اند دست از پا نمی شناختند.
زرگرهای ایران، زبان رومانو را با زبان فارسی و ترکی آنچنان آمیخته اند که اصالت زبان به آن شکل در اروپا تلفظ می شود از بین رفته است. رومانوهای اروپاییخواستند که رومانوهای ایران مثل 18 هزار همزبان شناخته شده خود در اروپا، در نشست سالانه آنها حضور یابد.
رومانوها حتی آنها که تشکیلات منظمی دارند، آواره اند. این مردم معلوم نیست که از چه سرزمینی آمده اند و چه اتفاقی افتاد که در جهان پراکنده شدند.

فرهنگ روستای زرگر


با این که جوان های زرگر از لباس پوشیدن و آب و رنگ زندگی تهران ها تقلید می کنند، عقایدشان هنوز زرگری است. آنها به باورهای قومی شان احترام می گذارند و با این که کمتر از گذشته با هم روستاییان شان وصلت می کنند، اما از زبان، خط و اصالتشان همچنان دفاع می کنند.

جوان های زرگر چون از بیماری های ارثی و مادرزادی می ترسند کمتر با دختران و پسران هم روستا ازدواج می کنند اما حتی وقتی با غریبه ها وصلت می کنند باز هم از زبان رمانو حفاظت کرده و نسل به نسل منتقلش می کنند. زرگر تنها روستای رومانو زبان ایران است که زبان زرگری را زنده نگه داشته و سرنوشتش مثل نسل فراموش شده رومانو در شهریار، قوچان، بیله سوار و خوی نشده است.

با این که افسانه ها، زرگرها را به نقاطی از اروپا مربوط می کند، اما با این حال آنها عاشق ایرانند و خودشان را ایرانی می دانند (به طور حتم رمز ماندگاری آنها نیز همین است) اگرچه آنها صورتشان هم شبیه آریایی هاست و هم شبیه گلادیاتورها و وایکینگ ها، ولی آنها هرجا که باشند با همان خط لاتین شان می نویسند: meen iranisom (من ایرانی هستم). Kato dayatar oyolom (اینجا از مادر متولد شدم) و irani boot manga (و کشورم را دوست دارم).

وقتی مراسم عروسی در روستا به پاست، بازار عاشق کتاب، داغ است. زرگرها با این که آداب ازدواج و زندگی و لباس پوشیدنشان شباهت زیادی به تهران پیدا کرده، اما با این حال، عاشق کتاب و ضربه های مضرابش بر چوگور و داستان های عاشقانه اش را به همه برنامه های سرگرم کننده مرسوم در مراسم ازدواج ترجیح می دهند.وقتی او می خواند و می نوازد همه روی زمین می نشینند و زانوها را در بغل می گیرند و محو داستان های عاشقانه ترکی اش می شوند چون زرگرها باور دارند که این عشق است که موجودات را به حرکت وا می دارد.
advertising