سلسله و حکومت صفویه

گردشگریفرهنگ و تمدن

- 97/08/22
سلسله و حکومت صفویهصفویه حکومت پادشاهی بود که از 907 تا 1135 هَ . ق . در ایران سلطنت داشتند. این سلسله نام خود را از نام یكی از نیاكانشان به نام صفی‌الدین اردبیلی (م 735 قمری) که صوفه شیعه بود، برگرفته است. صوفیان شیعه را مذهب رسمی ایران نمودند و دولتی متمركز با قلمروی یكپارچه ایجاد کردند.
تأسیس حكومت صفویه
در سال (905 قمری) اسماعیل به اردبیل بازگشت و سال بعد شیروان­شاه را در نبردی به قتل رسانید و در تبریز تاجگذاری كرد. (907 قمری) مهم‌ترین اقدام شاه اسماعیل در آغاز سلطنت خویش، اعلام مذهب شیعه دوازده امامی به عنوان مذهب رسمی كشور بود. آنان پس از بدست آوردن هویت سیاسی و ارضی توانستند دولتی متمركز و قوی در ایران ایجاد كنند.
وی محمد شیبان خان ازبك را در مرو شكست داد. پس از سركوبی ازبك‌ها نبرد شاه اسماعیل با عثمانی‌ها اجتناب‌ناپذیر می‌نمود. ظاهراً علت جنگ دو چیز بود، یكی اقدامات صفویان در آناتولی شرقی در جلب وفاداری مردم آن‌جا و دیگر حمایت شاه اسماعیل از رقیبان سلطان سلیم، جانشین با یزید دوم.
سطان سلیم پس از غلبه بر رقیبان و تحكیم سلطنت خویش به فتوای مفتی سنیان عثمانی به قتل عام شیعیان در قلمرو حكومت عثمانی دست زد و پس از آن به ایران لشكر كشید و در چالدران (شمال غربی خوی) سپاه شاه اسماعیل را سخت شكست داد (920 قمری) و دیار بكر را به تصرف خود درآورد. این رویداد در اخلاق و رفتار شاه اسماعیل تأثیر فراوان بر جای گذاشت. وی پس از این شكست هرگز فرماندهی سپاهیانش را بر عهده نگرفت.
شاه اسماعیل در جوانی درگذشت (930 قمری) و پسر 10 ساله‌اش با نام شاه طهماسب بر تخت نشست. طهماسب به تدریج توانست بر اوضاع تسلط یابد و حدود نیم قرن ایران را یكپارچه نگاه دارد.
پس از مرگ شاه طهماسب، هر كدام از عناصر گرجی، چركس و ارمنی که در نهاد سلطنتی حضور داشتند از یك سو و قزلباش­ها از سوی دیگر سعی داشتند شاهزاده‌ای را كه خود می‌خواهند بر سریر حكومت برنشانند. سرانجام طبق خواست قزلباشان، اسماعیل به سلطنت نشست.
اسماعیل دوم پس از بدست گرفتن حكومت به قتل عام فجیع درباریان دست زد. او بسیاری از شاهزادگان خاندان سلطنتی را كشت و یا كور كرد. اما پس از حدود یك سال سلطنت، او را با زهر هلاك كردند. پس از اسماعیل دوم برادرش محمد خدابنده نابینا را به سلطنت رساندند اما او به سال 966 قمری تاج و تخت را به عباس تسلیم كرد و وی با نام شاه عباس تاج بر سر نهاد.

اوج حكومت صفویه


شاه عباس با نبوغ خود، اولویت ها را كاملاً‌ مشخص كرد:
نخست احیاء امنیت داخلی و قانون و نظم
تجدید سازمان سپاه و اصلاح نظام مالی
بیرون راندن ازبكان از خراسان
باز پس گرفتن نواحی غربی كشور از اشغال عثمانی
البته وی در برابر خطر ازبكان در آغاز با سلطان عثمانی صلح (998 قمری) و بر اساس معاهده‌ای، بسیار از نواحی غنی غرب كشور را به آنان واگذار نموده بود.
در امور داخلی در صدد برآمد تا غیر از عناصر قزلباش و تاجیك (ایرانی)، از غلامان گرجی چركس و ارمنی نیز بهره برد و آنان را به عنوان نیروی سوم در امور حكومت دخالت دهد. وی یك سپاه دائمی تشكیل داد كه به شاهسون معروف شدند اینان چنان تربیت یافته بودند كه غیر از شخص شاه به هیچ كس دیگر وابستگی نداشتند. پس از آن كه شاه عباس امور داخلی كشور را انتظام بخشید؛ به سال 1006 قمری با سپاهی آهنگ خراسان كرد تا ازبكان را گوشمالی دهد. ازبكان پس از شكست تن به صلح دادند و شاه عباس با تثبیت مرز شرقی كشور به پایتخت خود اصفهان بازگشت. چند سال بعد هم در غرب كشور عثمانی‌ها را سخت شكست داد و آنان را از نواحی غربی قلمرو ایران بیرون راند. (1014 قمری)
شاه عباس افزون بر بدست آوردن موفقیت‌های بزرگ سیاسی و نظامی، به امور هنری نیز توجه شایانی مبذول می‌داشت. در زمان او هنر به اوج شكوفائی خود رسید. هنر قالیبافی، تهیه ابریشم و پارچه‌های ابریشمی، تذهیب و تصویرنگاری، خوشنویسی و معماری در این دوره رواج بسیاری یافت. اصفهان به شهری پررونق تبدیل شد. بازرگانان از چین، آسیای مركزی و اروپا و نقاط دیگر برای تجارت به اصفهان روی می‌آوردند. به طور كلی دوره شاه عباس عصر طلایی سیاسی و اقتصادی ایران بود و به درستی بر او لقب «كبیرّ» نهادند.

سقوط حكومت صفویه


پس از مرگ شاه­ عباس (1038 قمری) نوه‌اش، با نام شاه صفی بر تخت نشست. پادشاه جدید به هیچ وجه لیاقت و شایستگی سلف خویش را نداشت. در زمان شاه صفی برخی از شهرهای كلیدی ایران چون قندهار و بغداد از دست صفویان بیرون شد. هر چند پس از مرگ شاه صفی (1052 قمری) و به حكومت رسیدن عباس دوم كوشش‌هایی در جهت احیای اقتدار حكومت صفوی صورت گرفت و او توانست شهرهایی چون قندهار را بازپس گیرد؛ اما در زمان جانشینان وی شاه سلیمان و شاه سلطان حسین به سبب بی‌كفایتی اینان، حكومت صفویه رو به ضعف نهاد و به سراشیبی سقوط نزدیك‌تر شد. یكی از مشخصات بارز اواخر دوره صفوی، بی‌علاقگی به اداره امور كشور بود كه در نهایت سبب شد تا فساد و هرج و مرج روزافزون در حكومت ولایات به وجود آید.
ضعف حكومت، صفویه بدین مرحله رسید كه افغانان غلجایی به فرماندهی "میر ویس" قندهار را تسخیر كردند.(1120 قمری) و پس از مرگ میر ویس، پسرش محمود بر آن شد تا حكومت صفویان را منقرض سازد. وی پس از تصرف كرمان و یزد، آهنگ اصفهان كرد و پایتخت صفویه را به محاصره خود درآورد. سرانجام شاه سلطان حسین تاج و تخت را به محمود تسلیم كرد. و در سال (1135 ق) خاندان صفویه از صحنه حكومت ایران كنار رفتند.

دین در عصر صفوی


استقرار و استمرار دولت صفوی در ایران به نهادینه شدن ساختار دینی در كشور انجامید. حكام صفوی به منظور مشروعیت بخشیدن به حكومت خود از طریق پیوند به اسلام به ویژه تشیع از هیچ كوششی دریغ نكردند. با روی كار آمدن صفویان نظریه‌های دینی دولت از تسنن به تشیع اثنی ­عشری مبدل شد و زمینه اجرای احكام، برنامه و آموزه‌های نظری شیعه در فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی فراهم آمد.
ظهور ساختار دیوانی دینی در عهد صفوی
به كار گماردن علمای دینی در برخی از مناصب دولتی از جمله تعیین مقام صدر، حاصل تعامل صفویان و علمای تشیع بود. در عصر صفوی «تشیع» مذهب رسمی كشور شد و ایران به عنوان كانون اصلی تشیع‌ اثنی عشری مورد توجه قرار گرفت. بی‌تردید عهد صفوی را باید فعال‌ترین دوره تاریخی ایران از نظر رشد و توسعه افكار مذهبی دانست.
دولت‌مردان صفوی در آغاز و به بهانه تقویت پایه‌های حكومتی در راستای ایجاد مراكز مذهبی، ترجمه كتاب­های دینی از عربی به فارسی دعوت از علمای تشیع (حتی از جبل عامل و بحرین) تلاش‌های فراوانی كردند. در عهد صفوی خواندن كتب مذهبی رونق یافت، روضه‌خوانی كه در اصل خواندن كتاب روضة‌الشهداء واعظ كاشفی بود حاصل ترغیب‌ها و تشویق‌های این دوره است.
advertising