حکایتی زیبا از قضاوت امام علی در تقسیم 17 شتر میان سه نفر
خواندنی › داستان و حکایات
- 97/11/11سه نفر باهم شریک شده بودند و چندشتر خریده بودند و معامله کرده بودند تا به 17 شتر رسیده بود و یک روز میانشان دشمنی افتاده بود، می خواستند شترها را تقسیم کنند و از هم جدا شوند ،اما مشکل در همین جا پیداشده بود
یکی میگفت :«نصف شترها مال من است.» دیگری گفت:«یک سوم هم سهم من است».ودیگری می گفت:«یک نهم هم سهم من است.»خودشان این نسبت را قبول داشتند اما زیاد اهل حساب نبودند. و حالا هم لج کرده بودند و به جای پول سهم خودشان را شتر زنده می خواستند و 17 شتر با این نسبت ها قابل تقسیم نبود.و مردم می گفتند نمی شود که نمی شود. ناچار با اوقات تلخ و بگو مگو آمدند خدمت حضرت علی(ع) و گفتند:«میان ما داوری کنید!»حضرت ایشان را با 17 شترشان نگاه کرد و اختلافشان را شنید. بعد لبخندی زد و گفت :«حق دارید که سهم خودتان را بخواهید الآن درست می کنم! » حضرت دستور داد شتر خودش را میان آنها بردند بعد فرمود:« حالا فرض می کنیم که به جای 17 شتر 18 شتر دارید.»به اولی فرمود: تو نصف 17 شتر را می خواهی حالا نصف 18 شتر را که بیشتر است یعنی 9 شتر بردار!» به دومی فرمود: «تو ثلث 17 شتر را می خواهی ولی ثلث 18 شتر را که بیشتر است یعنی 6 تا بردار.» تا اینجاشد 15 شتر بعد به سومی فرمود: «توهم یک نهم 17 شتر را می خواهی حالا یک نهم 18 شتر را بردار که بیشتر است یعنی 2 شتر بردار.»
جمع آن شد 17 شتر و همه راضی و خوشحال شدند.بعدهم حضرت علی(ع) شتر خودشان را سوارشدندو رفتند!