شعر زیبای آی آدم ها از نیما یوشیج

خواندنیشعر و ادبیات

- 97/08/14
شعر زیبای آی آدم ها از نیما یوشیجآی آدم ها ، که بر ساحل نشسته شاد و خندانيد ،
يک نفر در آب دارد می ‌سپارد جان
يک نفر دارد که دست و پای دائم می ‌زند
روی اين دريای تند و تيره و سنگين که می‌ دانيد ،
آن زمان که مست هستيد
از خيال دست يابيدن به دشمن ،
آن زمان که پيش خود بيهوده پنداريد
که گرفتستيد دست ناتوان را
تا توانائی بهتر را پديد آريد ،
آن زمان که تنگ می ‌بنديد
بر کمرهاتان کمربند ...
در چه هنگامی بگويم ؟
يک نفر در آب دارد می ‌کند بيهوده جان ، قربان .
آی آدم ها که بر ساحل بساط دلگشا داريد ،
نان به سفره جامه تان بر تن ،
يک نفر در آب می‌ خواند شما را
موج سنگين را به دست خسته می ‌کوبد ،
باز می‌ دارد دهان با چشم از وحشت دريده
سايه‌هاتان را ز راه دور ديده ،
آب را بلعيده در گود کبود و هر زمان بی تابی‌ اش افزون .
می ‌کند زين آب ها بيرون
گاه سر، گه پا ،
آی آدم ها !
او ز راه مرگ اين کهنه جهان را بازمی ‌پايد ،
می ‌زند فرياد و اميد کمک دارد .
آی آدم ها که روی ساحل آرام در کار تماشائيد !
موج می ‌کوبد به روی ساحل خاموش ،
پخش می ‌گردد چنان مستی به جای افتاده . بس مدهوش
می‌رود ، نعره‌زنان اين بانگ باز از دور می‌آيد ،
آی آدم ها !
و صدای باد هر دم دلگزا تر ،
در صدای باد بانگ او رهاتر ،
از ميان آب های دور و نزديک
باز در گوش اين نداها ،
آی آدم ها !
advertising