شعر عاشقانه امروز امیر در میخانه تویی تو از میرزا حبیب خراسانی

خواندنیشعر و ادبیات

- 97/11/04
شعر عاشقانه امروز امیر در میخانه تویی تو از میرزا حبیب خراسانی

شعر امروز امیر در میخانه تویی تو



امروز امیر در میخانه تویى تو

فریاد رس ناله مستانه توى تو

مرغ دل ما را که به کس رام نگردد

آرام تویى، دام تویى، دانه تویى تو

آن مهر درخشان که به هر صبح دهد تاب

از روزن این خانه به کاشانه توئى تو

آن ورد که زاهد به همه شام و سحرگاه

بشمارد با سبحه صد دانه توئى تو

آن باده که شاهد به خرابات مغان نیز

پیمود به جام خم و میخانه توئى تو

آن غل که ز زنجیر سر زلف نهادند

بر پاى دل عاقل و دیوانه توئى تو

ویرانه بود هر دو جهان نزد خردمند

گنجى که نهانست‏به ویرانه توئى تو

در کعبه و بت‏خانه بگشتیم بسى ما

دیدیم که در کعبه و بت‏خانه تویى تو

بسیار بگوئیم و چه بسیار بگفتند

کس نیست‏بغیر از تو در این خانه توئى تو

یک همت مردانه در این کاخ ندیدیم

آنرا که بود همت مردانه توئى تو
advertising