شعر زیبای آغوش صحرا از رهی معیری شاعر معاصر

خواندنیشعر و ادبیات

- 97/10/22
شعر زیبای آغوش صحرا از رهی معیری شاعر معاصر

شعر آغوش صحرا



عکس او در اشک من نقشی خیال انگیز داشت

ماه سیمین جلوه ها در موج دریا می کند

از طربناکی به رقص آید سحرگه چون نسیم

هر که چون گل خواب در اغوش صحرا می کند

خاک پاک آن تهی دستم که چون ابر بهار

بر سر عالم فشاند هر چه پیدا می کند

دیده آزاد مردان سوی دنیای دل است

سفله باشد آنکه روی دل به دنیا می کند

عشق و مستی را از این عالم بدان عالم بریم

در نماند هر که امشب فکر فردا می کند

همچنان طفلی که در وحشت سرایی مانده است

دل درون سینه ام بی طاقتی ها می کند

هر که تاب منت گردون ندارد چون رهی

دولت جاوید را از خود تمنا میکند
advertising