شعر زیبای مجنون لیلا از فریدون مشیری شاعر معاصر
خواندنی › شعر و ادبیات
- 97/10/21شعر زیبای مجنون لیلا
شنيدم مصرعی شيوا ، که شيرين بود مضمونش
منم مجنون آن ليلا که صد ليلاست مجنونش
به خود گفتم تو هم مجنون يک ليلای زيبايی
که جان داروی عمر توست در لبهای ميگونش
بر آر از سينه جان شعر شورانگيز دلخواهی
مگر آن ماه را سازی بدين افسانه افسونش
نوايی تازه از ساز محبت ، در جهان سرکن
کزين آوا بياسايی ز گردشهای گردونش
به مهر آهنگ او روز و شبت را رنگ ديگر زن
که خود آگاهی از نيرنگ دوران و شبيخونش
ز عشق آغاز کن ، تا نقش گردون را بگردانی
که تنها عشق سازد نقش گردون را دگرگونش
به مهر آويز و جان را روشنايی ده که اين آيين
همه شادی است فرمانش ، همه ياری است قانونش
غم عشق تو را نازم ، چنان در سينه رخت افکند
که غمهای دگر را کرد از اين خانه بيرونش!
غرور حسنش از ره می برد ، ای دل صبوری کن
به خود باز آورد بار دگر شعر فريدونش