جوک های خنده دار

خواندنیطنز و معما

- 97/08/11
جوک های خنده دار- مورد داشتیم سخنران در حال سخنرانی، گفته:
کلیه انسان ها توانایی عشق ورزیدن به هم را دارند.
بعد یارو پرسیده: پس چرا کلیه های من این توانایی رو ندارن ؟
وعدهٔ ما فردا 9 صبح مراسم تشییع پیکر سخنران ....

- سوال شرعی یه خانم:
دیروز یواشکی از جیب شوهرم پول برداشتم
رفتم یه جفت جوراب شیک ، هدیه روز تولدش براش خریدم
بعد دیدم یه مقدار از پولش هم اضافه اومده
حيفم اومد بذارم سر جاش رفتم واسه خودم يه جفت النگو خريدم
آيا كار بدى كردم

- یارو رفت كتابخونه يك كتاب گرفت رو تا آخر خوند.
رفت پيش كتابدار گفت:
اين كتاب خيلی شخصيت داخلشه اما موضوعش رو نمی فهمم
كتابداره گفت: دفترتلفن و بذار سرجاش و برو بیرون
چهار ساعته داريم دنبالش می گردیم

- بعضیا انقد خوشگلن که انگار از یه سیاره ی دیگه اومدن
خب دیگه کاری ندارین؟
سفینه اومده دنبالم من باید برم

- روزی شخصی نزد بزرگی رفت
و گفت سوالی دارم که نمی توانم جلوی جمع بگویم
بزرگ حاضران را بیرون کرد و شخص سوالش را پرسید
ولی چون همه رفته بودند بیرون
کسی نمی دونه چه سوالی کرد و چه جوابی شنید !
شرمندتون شدم دیگه ببخشید

- یارو ميره کله پزی، فروشنده ميگه: چشم بذارم؟
یارو ميگه: آخه من تو اين يه ذره مغازه کجا قايم شم؟
میگن فروشنده تشنج کرده یه پا و یه دستش فلج شده
کله گوسفنده هم زنده شد و فرار کرد...

- حیوون خوونگی فقط مورچه
سر و صدا نمی کنه ، رسیدگی نمی خواد
آروم خونه رو جارو می کنه
گشنه هم بشه یه چیزی از رو فرش پیدا می کنه می خوره

- یه بار مامانم سرما خورده بود بردمش دکتر، مامانم خودش داشت به دکتر می گفت فلان چیز رو برام بنویس دکتر می گفت نه این خوب نیست، مامانم می گفت چرا بنویس طیبه خانوم گفته خوبه

- روابطم جوری با خانواده ام خوب و صمیمیه که هنوز سوال نپرسیده جوابمو می گیرم
مثلا می گم: سلام
جواب پدر: سلام نه
جواب مادر: سلام برو هر غلطی می خوای بکنی، بکن
advertising