اسوه ی ایستادگی و مقاومت در واقعه کربلا حضرت زینب سلام الله علیه

خواندنیزندگی نامه

- 97/08/07
اسوه ی ایستادگی و مقاومت در واقعه کربلا حضرت زینب سلام الله علیه

ولادت حضرت زینب (س)


حضرت زینب كبرى (س) در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى قمرى در شهر مدینه به دنیا آمد. بر اساس روایات متعدد، نام‌گذاری حضرت زینب (س)، توسط پیامبر اسلام (ص) صورت گرفت. گفته شده است که جبرییل از سوی خداوند این نام را به پیامبر (ص) رسانده است.

القاب حضرت زینب (س)


معروف‌ترین نام ایشان زینب است که در لغت، به معنای «درخت نیکو منظر وخوشبو» آمده و معنای دیگر آن «زینت پدر» است.
كنیه گرامی شان ام الحسن و ام كلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: عالمه غیر معلمه،نائبة الزهرا، نائبة الحسین، ملیکة النساء، عقیلة النساء، عدیلة الخامس من اهل الکساء، شریکة الشهداء، سیدة العقایل، سرابیها، سلالة الولایة، سقیقة الحسن، عقیلة خدر الرسالة، ولیدة الفصاحة، رفیعة الولایة، البلیغة، الفصیحة، الکاملة، عابدة آل علی، صدیقة الصغری، موثقة، عقیلة الطالبین، فاضلة، معصومة الصغری، قرینة النوائب، محبوبة المصطفی، قرة عین مرتضی، صابرة محتسب، شریکة الحسین، بطلة کربلا، عظیمة بلواها، عقیلة قریش، باکیه، سلیلة الزهرا،عقیلة جلیلة، امرأة عاقله، محدثه، راضیة بالقدر و القضاء وحیدة، شجاعة، زاهدة، عامله و...
حضرت زینب (س) را به سبب سختی‌های بسیاری که در زندگی دید (درگذشت جدش پیامبر(ص)، درگذشت و سختی‌های مادرش، شهادت پدرش امیرالمؤمنین(ع)، شهادت برادرش امام مجتبی(ع)، فاجعه کربلا و شهادت برادرش امام حسین(ع) و دو فرزندش و دیگر بستگان و سایر شهدا، و به اسارت رفتن در کوفه و شام) ام المصائب نیز لقب داده‌اند.

والدین و همسر حضرت زینب (س)


پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشواى شیعیان حضرت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب (ع) و مادر گرامى آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا (س) می باشد.همسر گرامى حضرت زینب (س)، عبداللّه فرزند جعفر بن ابیطالب بود.

اسوه ی ایستادگی و مقاومت در واقعه کربلا حضرت زینب سلام الله علیه

فرزندان حضرت زینب (س)


در كتاب اعلام الورى براى آن بانوى بزرگوار سه پسر به نام هاى على، عون و جعفر و یك دختر به نام ام كلثوم ذكر شده است.
سبط بن جوزى در تذكرة الخواص گوید: عبدالله بن جعفر را فرزندان متعدد بوده است. از آن جمله على و عون الاكبر و محمد و عباس و ام كلثوم مى باشند كه مادر آنان حضرت زینب (س) بوده است.عون، محمد در واقعه کربلا به شهادت رسیدند.

علم و سخنوری حضرت زینب (س)


سخنان و خطبه‌های حضرت زینب (س) در کوفه و همچنین در دربار یزید، که همراه با استدلال به آیات قرآن بود، بیانگر دانش اوست سخنوری وی برای شنوندگان یادآور خطبه‌های پدرش امیرالمؤمنین (ع) بوده است. سخنانش در کوفه و مجلس یزید و نیز گفتگوهای وی با عبیدالله بن زیاد، بی‌شباهت به خطبه‌های امام علی (ع) و خطبه فدکیه مادرش زهرا (س) نیست.


عبادت وشب زنده داری های حضرت زینب (س)


حضرت زینب کبری (س) شب‌ها به عبادت می ‌پرداخت و در دوران زندگی، هیچ‌ گاه تهجّد را ترک نکرد. آن چنان به عبادت اشتغال ورزید که ملقّب به «عابده آل علی» شد. ارتباط حضرت زینب (س) با خداوند آن‌ گونه بود که امام حسین(ع) در روز عاشورا هنگام وداع، به خواهرش فرمود:خواهرم! مرا در نمازهای شب، فراموش نکن

پایداری حضرت زینب (س)


در روز عاشورا، هنگام دیدن پیکر خونین برادرش چنین گفت:
«بار خدایا! این اندک قربانی و کشته در راه خودت را از ما (خاندان پیامبر) بپذیر.»
وی بارها جان امام سجّاد (ع) را از مرگ نجات داد؛ از جمله در مجلس ابن زیاد، پس از احتجاج امام سجاد (ع) با ابن زیاد، وی دستور کشتن امام را صادر کرد. در این هنگام حضرت زینب (س) دست در گردن فرزند برادر انداخت و فرمود: «تا زنده‌ام، نخواهم گذاشت او را بکشید.»


حضرت زینب (س) در واقعه کربلا


اگر قیام ارزنده حسینى همچنان در طول تاریخ براى همیشه تازه و سازنده باقى مانده اسـت، یـكـى از عـوامل آن وجود حضرت زینب و خطبه های غراء آن حضرت است.
امام سجاد (ع ) می گوید : شب هنگامی که نزد پدرم و عمه ام بودم پدرم شب اشعاری می خواند که ابتدا معنی ان را نفهمیدم .پس این اشعار را دو یا سه بار تکرار کرد تا اینکه معنی آ‌نها را دریافتم و مقصودش را فهمیدم، پس بغض گلویم را گرفت ولی سکوت اختیار کردم و دانستم که مصیبت نازل شده است. اما عمه‌ام بر اثر رقت قلبى كه ويژه زنانست‏ با شنیدن آن شعر، طاقت نیاورد و با شتاب برخاست و دامن‌کشان نزد پدرم رفت و چون نزدیک او رفت، گفت: وامصیبتاه! ای کاش مرگ فرارسد و زندگی‌ام را از من بگیرد، امروز مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن مردند، ای جانشین گذشتگان و ای دادرس بازماندگان. پس حسین (ع) به او نگاهی کرد و فرمود: خواهرم! شیطان بردباری را از تو نگیرد؛ سپس چشمانش پر از اشک شد و فرمود: اگر پرنده را به حال خود بگذارند، می‌خوابد.
پس حضرت زینب (س) گفت:‌ای وای بر من آیا جان تو را به زور می‌گیرند؟ پس این دلم را خونین‌تر می‌کند و بر من ناگوارتر است. سپس سیلی به صورت خود زد و گریبانش را گرفت و آن را پاره کرد و بیهوش افتاد. پس حسین (ع) برخاست و آب بر روی صورتش ریخت و به وی فرمود: خواهرم از خدا بترس و به صبر و بردباری و تسلیت خداوند متکی باش و بدان که اهل زمین می‌میرند و اهل آسمان باقی نمی‌مانند و این‌که همه چیز رو به هلاکت و فنا است مگر وجه اللّه که خلایق را با قدرت خویش آفریده و آنان را برمی‌انگیزد و به سوی او بازگردند در حالی ‌که او یگانه و یکتا است. پدرم بهتر از من بود و مادرم بهتر از من و برادرم از من بهتر بود و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله برای من و برای هر مسلمان دیگر نمونه و الگو است.
پس با این سخنان و مانند آن او را دلداری داد و فرمود: ای خواهر! من تو را سوگند می‌دهم پس تو سوگندم را نشکن، هیچ‌گاه به خاطر من گریبانت را چاک نکن و صورتت را سیلی نزن و وقتی که مردم جزع و بی‌تابی نکن. سپس او را آورد و نزد من نشانید، و خود به طرف یارانش رفت.

وفات حضرت زینب (س)


هنوز شهادت سیدالشهدا به سال نیامده بود كه در مدینه قحطی سختی رخ داد. عبدالله بن جعفر به دلیل اینكه دستش از سرمایه دنیا خالی شده بود به همراه حضرت زینب (س) راهی شام شد و به كار زراعت مشغول گردید.
پس از مدتی حضرت زینب (س) گرفتار تب شد و هر لحظه بیماری او شدت یافت. روزی حضرت زینب (س) به همسر خود عبدالله فرمود: «بستر مرا به زیر آفتاب در حیاط قرار بده!» عبدالله می‌گوید: «به این وصیت عمل كرده و او را در حیاط جای دادم كه متوجّه شدم چیزی را روی سینه خویش قرار داده و مدام زیر لب حرفی می‌زند. پس به او نزدیك شدم، دیدم پیراهنی پاره پاره و خونین كه یادگاری از برادرش حسین (ع) بود روی سینه نهاده ناله می کند و همینطور بود كه بر حریم اهل بیت پیامبر وارد گشت و جان به جان آفرین تسلیم نمود
advertising