آیا دستگیری سید محمد حسین طباطبایی قاری معروف قرآن صحت دارد
مجله › چهره ها
- 98/02/29همان کودک خردسالی است که در دهه هفتاد شگفتانگیزترین کودک دنیا در عرصه حفظ قرآن شد و معجزه دیگری از آیات نورانی آخرین کتاب آسمانی خداوند را به رخ دنیا کشید. او اکنون جوانی برومند و تحصیل کرده حوزه علمیه قم است که پا به پای پدر در راه ترویج قرآن و مکتب اهل بیت (ع) تحقیق و پژوهش میکند
وی علاوه بر حفظ کل قرآن در کودکی توانسته بود احادیث اصول کافی و همچنین کتاب گلستان سعدی و اشعار محتشم کاشانی را به حافظه بسپارد.
پدر سید محمدحسین به او لقب علم الهدی را داده است.
با توجه به حضور کمرنگ او و شایعاتی که درباره او به وجود آمد مصاحبه ای با او انجام شده که به همه این شایعات پاسخ داده است که در ادامه این گفت و گوی خواندنی را مشاهده می کنید:
چه عاملی باعث شد که محمد حسین طباطبایی به عنوان یک نابغه قرآنی به جهان اسلام معرفی شود؟
ابتدا لطف خداوند بزرگ و بلندمرتبه و سپس و عنایت ائمه طاهرین (ع) بود و نکته مهم دیگر آن، وجود پدر و مادری که حافظ قرآن بودند. پیش از من، دو خواهر بزرگم حافظ قرآن شدند و همین فراگیری حفظ قرآن در میان اعضای خانواده باعث شد تا زمینه حفظ قرآن از سن دو سالگی برایم فراهم شود و بتوانم حافظ قرآن شوم.
یکی از سفرهای به یاد ماندنی شما، سفرتان به کشور عربستان در سال 1376 و حضور در مراسمی بود که به دعوت نائف بن عبدالعزیز ولیعهد سابق عربستان صورت گرفت. لطفاً درباره این مراسم توضیح دهید.
در سفری که به عربستان در سال ۱۳۷۶ داشتیم، برنامههای متعددی چه در بعثه مقام معظم رهبری و چه در اماکن دیگر از جمله کاخ شخصی نائف بن عبدالعزیز که آن زمان هم ولیعهد و هم وزیر کشور عرستان سعودی بود، برگزار شد که از برخی از آنها تصاویر و ویدئویی به یادگار مانده است البته آن ویدئوی مشهوری که آن زمان بهصورت گسترده پخش شد، مربوط به مراسمی بود که در بعثه مقام معظم رهبری و با حضور چند تن از مسئولان رده بالای کشور یمن برگزار شده بود، امّا متاسفانه از برنامهای که با حضور نائف بنعبدالعزیز و مقامات کشور سعودی برگزار شد، هیچ ویدئویی به ما ندادند.
جلسه ای که به دعوت ولیعهد عربستان انجام شد، هیاهوی زیادی را به دنبال داشت . چرا که یک کودک شیعه و ایرانی توانسته بود به همه سوالات حاضران پاسخ دهد. شنیده ایم که پاسخ های شما، موجب خشم و عصبانیت ولیعهد عربستان شده است.
ناراحتی ایشان از پاسخهای من نبود بلکه عصبانیت او ابه خاطراین بود که چرا باتوجه به صرف هزینههای زیاد در مراکز آموزشی و ترویج حفظ قرآن در کشور عربستان که زبان گفتاریشان عربی است و بهنوعی مهد آموزش قرآن جهان به شمار میآمد، نتوانستهاند کودکی را با این ویژگی که هم در زمینه الفاظ و صحت حفظ و هم در زمینه مفاهیم و ترجمه قرآن حرفی برای گفتن داشته باشد، تربیت کنند و آموزش دهند. آنها در آن زمان همچنین فردی را نداشتند و اگر هم که بود، تنها در زمینه حفظ و الفاظ قرآن بود و شاید عصبانیت بن عبدالعزیز به همین خاطر بود که چطور میشود که باتوجه به محدودیتهای آموزشی که در کشور ایران وجود دارد، یک خردسال فارسیزبان در مهد آموزشهای قرآنی جهان برای آنها اجرای برنامه میکند و خوش می درخشد.
پس از اینکه نام شما بر سر زبان ها افتاد، حضورتان در محافل رسمی و برنامه های تلویزیونی کم رنگ شد و همین باعث شد شایعات زیادی درباره شما منتشر شود. شایعاتی مانند اینکه محمد حسین طباطبایی از دنیا رفته و یا حبس خانگی شده و دستگیر شده و.... حتی بر اساس شایعه فوت شما، در یکی از کشورهای عربی برای شما مراسم ترحیم هم گرفته بودند.
این شایعات پیش از من، برای آقای جواد فروغی که حافظ کل قرآن بودند، نیز مطرح شده بود و من اولین نفر نبودم که مورد هجمه شایعات قرار میگیرم، امّا به جهت اینکه من در دوران کودکی، برنامههای زیادی داشتم و مردم برنامهها را دنبال میکردند، زمانیکه وارد حوزه شدم و کمتر توانستم در رسانهها ظاهر شوم و حضورم کمرنگ شد، این شایعهها بهتدریج توسط برخی افراد با غرض و نیات خاصی مطرح شد، به ویژه شایعاتی که به نظام مربوط میشد و آن را منتسب به خوابهایی میکردند که واقعیت نداشت. هیچ عکس، فلیم و مستندی هم نداشتند. در واقع می خواستند این حضور کمرنگ من را سیاسی جلوه دهند.
بهعنوان مثال گفتند ایشان فوت کرده یا محصور است و در حصر خانگی قرار دارد و یا اینکه تبعید شده است و از کشور او را بیرون کرده اند. شایعات تا جایی پیش رفته بود که افرادی هم که من را میشناختند در مواجهه با من میگفتند که ما این خبر را به صورت موثق شنیدهایم در حالیکه این شایعات هیچ کدام صحت نداشت و من به خاطر تحصیل در حوزه وقت حضور در برنامه های تلویزیونی را نداشتم.
گویا شما در شبکه تلویوزیونی BBC نیز یک برنامه را اجرا کردید درست است؟
به همراه پدرم در سال ۱۳۷۷ به کشور انگلیس رفتیم و در چندین شهر به اجرای برنامه پرداختیم. در همان روزها، شبکه بیبیسی نیز از ما دعوت کرد که بازدیدی از دفتر آنها در لندن داشته باشیم. به طبقه چهارم شبکه که فارسیزبان بودند، رفتیم. میگفتند که ما میخواهیم از نزدیک صحت حفظ و کار ایشان را بررسی کنیم. اتاقی در آنجا بود که پدرم گفتند شما برو و در انتهای اتاق بنشین و به آنها گفت که هر قسمتی را که مدنظر دارید من با اشاره به محمدحسین میگویم. همین روش را اجرا کردند و آنها خیلی تعجب