آشنایی با ویژگی افرادی که سلامت اجتماعی دارند
سبک زندگی › مهارت اجتماعی
- 97/11/05سلامت اجتماعی، به نحوه حضور اجتماعی فرد در جامعه توجه میشود. یعنی فرد در جامعه با دیگران تعامل خوبی داشته باشد، در مواقع لزوم به دیگران کمک کند و در مواقعی از دیگران کمک بگیرد. سلامت روان علاوه بر نبود اختلالهای روانشناختی، به معنی کنار آمدن با فشارهای روانی و عصبی معمول زندگی، مولد و مثمر ثمر بودن و مشارکت در محیط زندگی و… هم هست. در تعریف سلامت روان عناصری از نحوه حضور اجتماعی ما در محیط وجود دارد که موجب میشود نمی توان سلامت روان را فقط در اضطراب، روانپریشی و… خلاصه کرد و حتماً باید وجه اجتماعی نیز در نظر گرفته شود. در تعریف دیگر فقط فرد مطرح نیست و بر شرایط اجتماعی تأکید میشود، اما سؤالی که مطرح میشود این است که شرایط اجتماعی چگونه باید باشد؟ در این مبحث نیز دو نظریه وجود دارد؛ نظریه اول بر جامعه سالم تأکید دارد؛ یعنی شرایط اجتماعیای که باعث ارتقای سلامت شود که به آن تعیینکننده اجتماعی سلامت گفته میشود. نظریه دیگر نیز بر جامعه سالم تأکید دارد ولی جامعه سالم آن نیست که صرفاً باعث سلامت انسانها شود، بلکه شرایط اجتماعی نیز باید بهبود پیدا کند. با این تعریف جامعه سالم جامعهای است که در آن آسیبهای اجتماعی وجود نداشته باشد، رو به توسعه باشد و…
افرادی که سلامت اجتماعی دارند، از گفتوگو نمیگریزند و زمانی نیز که در حال گفتوگو هستند، اول میفهمند و سپس در پی فهماندناند.در سلامت اجتماعی، جدل و اقناع طرف مقابل، جای خود را به گفتوگوی معطوف به راه حل میدهد.در این مقوله از سلامت، افراد به همان اندازه که انتظار حمایتگری دارند، حمایت میکنند و البته به همین دلیل همیشه از حمایتگری دیگران بهرهمندند.
فردی که مدام در پی پیوستن و گسستن از دیگران است، از نظر اجتماعی سالم نیست. حفظ طولانیمدت روابط اجتماعی و صمیمیت و پایش و آب و دانه دادن به روابط انسانی، شرط سلامت اجتماعی است. اعتماد به سلامت اجتماعی عنصری محوری است. اینکه حکم کنیم به همگان یا باید بدبین بود یا بیخیال و خوشبین، سلامت اجتماعی را مخدوش میکند. مهم است که آدمی بداند به چه کسی، در چه جایی و تا چه حد اعتماد کند.
فردی که در پی سلامت اجتماعی است، موفقیت دیگران را جشن میگیرد و آنها را به موقع تایید میکند، از کنایه زدن پیاپی به اطرافیان پرهیز میکند و در مدار انتقاد مدام از دیگران نمیافتد.یک فرد سالم اجتماعی، سقف جهانش بسیار از سقف خانهاش بلندتر است و راجع به جامعه فکر میکند، دغدغه و تحلیل اجتماعی دارد.
افرادی که سلامت اجتماعی دارند، میتوانند دور هم جمع شوند بیآنکه محور دور هم بودنشان، چیزی مثل قلیان باشد. این افراد بهدلیل لذت بردن از حرفهای مشترکشان و تبادل عقایدشان کنار هم مینشینند. فرد سالم از این منظر میتواند اطرافیان را برای یک سفر هماهنگ و سازماندهی کند بیآنکه تا آخر سفر، کار به دعوا یا دلخوری و تنش بکشد.هوش اجتماعی افراد واجد سلامت اجتماعی بالاست. هوش اجتماعی 4 جزء دارد:توان سازماندهی گروهی ، مهارت شنیدن و فهماندن ، الگوی رفتار ارتباطی قاطع توام با احترام ، داشتن تحلیلها و نظرگاههای اجتماعی
ارتباط با مردم یکی از پیچیده ترین بخش های زندگی افراد است. از آنجا که انسان ها بیشتر عمر خود را با دیگران سپری می کنند، چگونگی این ارتباط در زندگی آنان نقش بسیار مهمی خواهد داشت. اگر نوع ارتباط با مردم، صمیمانه و محترمانه باشد، این بخش از زندگی دلپذیر و دلنشین خواهد بود. اگر فرد بتواند رابطه ای سازنده و ثمر بخش با دیگران داشته باشد، در این صورت امکان دارد در همه زمینه ها به رشد و تکامل رسد و روح و روان وی نیز در آرامش قرار گیرد. اما اگر فرد نتواند رابطه ای معقول و مثبت با دیگران داشته باشد، زندگی وی نابسامان خواهد گشت. به همین رو از نظر روان شناسی، مهم ترین نشانه سلامت روان فرد، سازگاری اجتماعی اوست؛ زیرا ناسازگاری با دیگران نشانه نوعی غرور و خود خواهی است که بی شک نتیجه آن نیز تنها ماندن و انزوای آدمی است.
مدارا، رفتاری از روی مهربانی و برخوردی ملاطفت آمیز و سازگار با دیگران است که به عنوان یکی از آداب معاشرت در نظام اجتماعی اسلام بیان شده است که محیط زندگی اجتماعی آرام و به دور از کشمکش و جنجال باشد. طبیعی است که مردم داری و سازگاری اجتماعی افزون بر اینکه زندگی را شیرین می کند، دشمنی ها را نیز کاهش می دهد و زمینه نزدیکی انسان ها به یکدیگر را فراهم می سازد.
البته باید پذیرفت هر چه تمدن انسانی پیچیده تر می شود، اهمیت سازگاری اجتماعی نیز بیشتر می گردد؛ زیرا زندگی از سطح ابتدایی و ساده روابط انسانی خارج گردیده، به سمت وابستگی به فن آوری ها و ابزارهای بشری حرکت می کند. دراین حالت بر سطح خواسته ها و آرزوهای آدمی افزوده می شود که در صورت عدم ارضای آنها، فرد دچار نوعی احساس نارضایتی میگردد. در بسیاری موارد، فرد ناراضی دیگران را در بر آورده نشدن خواسته های خویش مقصر می پندارد و نسبت به آنان تنفر می یابد. برای متعادل کردن این افراد و جلوگیری از آثار ویرانگر تنفر می باید به آنان محبت ورزید تا تعادل روانی شان برقرار گردد.
هر مقدار که بتوان افراد را از تنفر اجتماعی دور ساخت و به آنان محبت ورزی به دیگران آموخت، روحیه سازگاری اجتماعی در افراد تقویت می شود؛ زیرا انسان تشنه محبت است و محبت حیات بخش دل هاست. هر کس بر اساس گرایش فطری علاقه مند است که مورد محبت قرار گیرد و به دیگران نیز محبت ورزد. کسی که بداند در زندگی اجتماعی محبوب نیست و خودش را دراین جهان پر آشوب تنها احساس کند، یا روحیه تنفر در دل وی ایجاد می شود و یا آنکه همیشه پژمرده و افسرده خواهد گردید.
اشخاصی که از سلامت اجتماعی برخوردارند با موفقیت بیشتری می توانند با چالش های ناشی از ایفای نقش های اصلی اجتماعی کنار بیایند: آنان در خانواده هایی زندگی می کنند که از ثبات و انسجام بیشتری برخوردار است و احتمالا می توانند مشارکت بیشتری در فعالیت های جمعی داشته باشند. باید انتظار داشت تطابق آنان با هنجارهای اجتماعی بیشتر باشد شرایطی که می تواند نقش مهمی در پیشگیری از انحرافات که ابعادی فراتر از قلمرو رفتارهای فردی دارد داشته باشد.