فرهنگ انسان در عصر نوسنگی
گردشگری › فرهنگ و تمدن
- 97/08/08
در سال ۱۸۵۴، که خشکی زمستان از حد متعارف گذشته بود، در دریاچههای سویس سطح آب پایین رفت و پرده از روی یکی دیگر از دورههای ماقبل تاریخ برداشته شد؛ تقریباً در دویست نقطه از آن دریاچه پایههایی دیده شد که مدتی میان سی تا هفتاد قرن در مقابل اثر تخریبی پیوسته آب ایستادگی کرده و برجای مانده بودند. این پایهها بدانسان قرار داشت که بخوبی نشان میداد پایه دهکدههایی بوده که بر روی آب احتمالا برای گوشهگیری یا دفاع ساخته شده؛ هر دهکده به واسطه پل باریکی با خشکی متصل میشده که پایه بعضی از آن پلها هنوز موجود است. در پارهای از موارد، استخوانبندی خانهها نیز برجای مانده و قابل ملاحظه بود. در میان خرابههای این خانهها آلاتی از استخوان و سنگ صیقلی به دست آمد؛ و
بقایای شهرهای آبسرایی را در فرانسه و ایتالیا و بریتانیا و روسیه و امریکای شمالی و هندوستان و جاهای دیگر نیز یافتهاند. هنوز در جزایر بورنئو و سوماترا و گینه جدید و غیر آنها آبسراهای مشابهی دیده میشود. اسم مملکت ونزوئلا، که به معنی «ونیز کوچک» است، از آن جهت به این کشور داده شده که چون نخستین بار آلونسو د اوخذا آن را در ۱۴۹۹ کشف کرد، متوجه شد که بومیان در دهکدههای آبسراییی زندگی میکنند که روی دریاچه ماراکائیبو ساخته شده.
همین سنگهای صیقلی را علامت مشخصه عصر نوسنگی میدانند، که تاریخ اوج آن در آسیا به ۰۰۰،۱۰ سال و در اروپا به ۵۰۰۰ سال قبل از میلاد میرسد. آثار دیگر، شبیه به این آثار، آنهاست که دستهای عجیب از افراد بشر، که آنان را «تپهسازان» مینامیم، به شکل بقایای عظیمی در درههای میسیسیپی از خود به یادگار باقی گذاشتهاند؛ ما از این مردم هیچگونه اطلاع نداریم، جز آنکه در این تپهها، که به شکل قربانگاه، یا به اشکال هندسی، یا به صورت حیوانات توتم خود ساختهاند، چیزهای ساختگی از جنس سنگ و صدف و فلز چکشخورده به دست آمده که تاریخ حیات این مردم معمایی را در پایان عصر نوسنگی قرار میدهد.
اگر بخواهیم، از میان همه این بقایایی که از عصر نوسنگی به دست آمده، تصور واحدی نسبت به آن دوره پیدا کنیم، به این نتیجه میرسیم که عصر نوسنگی عصر کشاورزی بوده است. میتوان گفت که، در دوران پیشرفت بشریت، دو انقلاب عظیم اتفاق افتاده که یکی از آنها مربوط به عصر نوسنگی است و انسان، در آن انقلاب، از مرحله شکار به مرحله کشاورزی وارد شده؛ انقلاب دیگر مربوط به دورههای جدیدتر و انتقال از مرحله کشاورزی به مرحله صنعت است؛ در میان تمام انقلابهای دیگری که برای بشر پیش آمده هیچ کدام به اندازه این دو تحول و انقلاب اهمیت ندارد. از آثار جمعآوری شده چنین برمیآید که انسان آبنشین گندم و ذرت و چاودار و جو را، علاوه بر صدو بیست قسم میوه، و اقسام مختلف دانههای طایفه گردو، میشناخته و آنها را به مصرف خوراک خود میرسانیده است. البته به گاوآهن دست نیافتهاند، چه محتمل است که گاوآهنهای آن مردم چوبی بوده، و قطعه سنگ خارایی را برای این کار به تنه درختی محکم میکردهاند؛ معذلک تصویری که از عصر نوسنگی بر روی سنگی کنده شده مردی را نشان میدهد که مشغول شخم کردن است و دوگاو در برابر او اسباب شخم زمین را در زمین پیش میبرند. این تصویر نماینده اختراع جدیدی است، که با آن عصر تازهای از عصور تاریخ آغاز میکند. پیش از آنکه کشاورزی روی کار بیاید، مطابق حساب تخمینی که سر آرثرکیث کرده، بر روی زمین احتمالا بیست میلیون نفر زندگی میکردهاند و تازه زندگی این عده هم همیشه به علت جنگ و شکار در معرض خطر بوده است ولی پس از آنکه کشاورزی به کار افتاد، امکان ازدیاد نسل رو به فزونی گذاشت و به این ترتیب خواجگی انسان بر روی زمین مسلم شد.
انسان عصر نوسنگی، در عین حال، به طرحریزی شالوده دیگری از شالودههای تمدن اشتغال داشت؛ یعنی به کار اهلی کردن حیوان و تربیت آن میپرداخت؛ شک نیست که این کار مدت درازی انسان را به خود مشغول داشته، و آغاز آن پیش از عصر نوسنگی بوده است. شاید علاقه غریزی انسان به اجتماع با دیگران عاملی باشد که اتصال انسان را با جانوران سبب شده؛ به همین جهت است که اکنون میبینیم ملتهای اولیه از آموخته کردن جانوران درنده شاد میشوند و کوخهای خود را با بوزینه و طوطی و امثال آنها پرمیکنند. قدیمیترین استخوانی که از استخوانهای عصر نوسنگی به دست آمده(حوالی ۸۰۰۰ سال قبل از میلاد) استخوان سگ است، که نخستین و شریفترین مصاحب انسان به شمار میرود؛ پس از سگ نوبت به گوسفند و بز و خوک و گاو میرسد (در حدود ۶۰۰۰ سال قبل از میلاد). اگر بخواهیم از روی نقاشیهای به دست آمده در غارها حکم کنیم، باید بگوییم که آخر همه نوبت به اسب میرسد، که برای مردم عصر دیرینه سنگی حیوانی بوده است که آن را شکار میکرده و به مصرف خوراک میرسانیدهاند، ولی در عصر نوسنگی اسب در اختیار انسان در آمده که مانند بنده محبوبی از آن استفاده میکند. با انواع مختلف کارهایی که از این حیوان گرفته میشد، ثروت و آسایش و نیرومندی انسان فزونی یافته است. چنین بود که چون انسان توانست آقایی و بزرگی خود را بر زمین مقرر دارد، علاوه بر شکار حیوان، با اهلی کردن آن، خوراک جدیدی به دست آورد؛ شاید در همان عصر نوسنگی است که انسان شیر گاو را به عنوان غذا به کار برده است.
مخترعان عصر نوسنگی بتدریج به تکمیل و ازدیاد ادوات و آلاتی که در اختیار داشتند پرداختند. به همین جهت است که، در میان آثار بازمانده از آن عصر، به چیزهایی مانند قرقره، اهرم، سنگ آسیاب، درفش، انبر، تبر، نردبان، قیچی، کارد، دستگاه بافندگی، اره، قلاب ماهیگیری، کفش حرکت بر روی یخ (سکیت)، سنجاق، سوزن و نظایر آنها برمیخوریم. از همه اینها مهمتر اختراع چرخ برای آلات نقلیه است، که از اساسیترین اختراعات بشری به شمار میرود و در واقع یکی از ضروریات صنعت و مدنیت است؛ چرخهایی که آثارشان از آن دوره بر جای مانده، بعضی توپر و به شکل قرص است، و بعضی دیگر پرهدار و شبیه چرخهای کنونی. اقسام مختلف سنگهای سخت- حتی دیوریت و اوبسیدین- را با گذراندن از مقابل چرخ آسیا و سوراخ کردن وصیقل دادن، برای کارهای مختلف آماده میکردند. معادن آتشزنه یا سنگ چخماق فراوان مورد استفاده است. در یکی از سنگبریهای عصر نوسنگی، که همین اواخر در شهر براندون، در انگلستان، کشف شده، هشت مته از جنس شاخ گوزن به دست آمده که از کثرت استعمال کاملا فرسوده شده، و بردسته آنها، زیر گرد وغباری که آنها را میپوشاند، هنوز اثر انگشت مردم آن عصر، که ده هزار سال پیش از این با این ادوات کار میکردهاند، قابل مشاهده است. در بلژیک نیز استخوانبندی یک انسان عصر نوسنگی به دست آمده که معلوم میشود معدن برسرش خراب شده، و مته شاخ گوزنی که در دستش بوده و با آن کار میکرده هنوز در دستش باقی مانده است. پس از گذشتن صد قرن زمان، این اسکلت مانند یکی از خود ما به نظر میرسد، و در عالم خیال، خود را شریک بدبختی و رنج فراوان او در هنگام فرودآمدن معدن بر سرش میدانیم. آیا چند هزار سال گذشته است که انسان با سختی و مشقت دل زمین را میکنده و فلزات و سنگهای معدنی را که برای بنای مدنیت لازم داشته از آن استخراج میکرده است؟