داستان زیبا و آموزنده کارهای خانه از سری داستان های داستان راستان شهید مطهری

خواندنیداستان و حکایات

- 98/02/31
داستان زیبا و آموزنده کارهای خانه از سری داستان های داستان راستان شهید مطهریعلی بن ابی طالب علیه السلام و زهرای مرضیه سلام اللّه علیها پس از آنكه با هم ازدواج كردند و زندگی مشترك تشكیل دادند، ترتیب و تقسیم كارهای خانه را به نظر و مشورت رسول اكرم واگذاشتند، به آن حضرت گفتند:
«یا رسول اللّه ما دوست داریم ترتیب و تقسیم كارهای خانه با نظر شما باشد. » .
پیامبر كارهای بیرون خانه را به عهده ی علی و كارهای داخلی را به عهده ی زهرای مرضیه گذاشت. علی و زهرا از اینكه نظر رسول خدا را در زندگی خصوصی خود دخالت دادند و رسول خدا با مهربانی و محبت خاص از پیشنهاد آنها استقبال كرد و نظر داد، راضی و خرسند بودند. مخصوصا زهرای مرضیه از اینكه رسول خدا او را از كار بیرون معاف كرد خیلی اظهار خرسندی می كرد، می گفت:
«یك دنیا خوشحال شدم كه رسول خدا مرا از سروكار پیدا كردن با مردان معاف كرده است. » .
از آن تاریخ كارهایی از قبیل آوردن آب و آذوقه و سوخت و خرید بازار را علی انجام می داد، و كارهایی از قبیل آرد كردن گندم و جو به وسیله ی آسیا دستی و پختن نان و آشپزی و شستشو و تنظیف خانه به وسیله ی زهرا صورت می گرفت.
در عین حال علی علیه السلام هر وقت فراغتی می یافت در كارهای داخلی به كمك زهرا می پرداخت. یك روز پیامبر به خانه ی آنان آمد و آنان را دید كه با هم كار می كنند. پرسید كدامیك از شما خسته تر هستید تا من به جای او كار كنم؟ علی عرض كرد: «یا رسول اللّه! زهرا خسته است. » .
رسول اكرم به زهرا استراحت داد و لختی خود به كار پرداخت. از آن طرف هر وقت برای علی گرفتاری یا مسافرت یا جهادی پیش می آمد زهرای مرضیه كار بیرون را نیز انجام می داد.
این روش همچنان ادامه داشت؛ علی و زهرا كارهای خانه ی خود را خودشان انجام می دادند و خود را به خدمتكاری نیازمند نمی دیدند.
تا آنكه صاحب فرزندانی شدند و كودكانی عزیز در كلبه ی محقر ولی روشن و باصفای آنها چشم گشودند. در این هنگام طبعاً كار داخلی خانه زیادتر و زحمت زهرا افزون گشت.
یك روز علی علیه السلام دلش به حال همسر عزیزش سوخت، دید رُفت و روب خانه و كارهای آشپزی جامه های او را غبارآلود و دودی كرده، بعلاوه از بس كه با دستهای خود آسیا دستی را چرخانیده دستهایش آبله كرده و بند مشك آب كه در مواقعی به دوش كشیده و از راه دور آورده روی سینه اش اثر گذاشته است. به همسر عزیزش پیشنهاد كرد به حضور رسول اكرم برود و از آن حضرت خدمتكاری برای كمك خودش بگیرد.
زهرا پیشنهاد را پذیرفت و به خانه ی رسول اكرم رفت. اتفاقا در آن وقت گروهی در محضر رسول اكرم نشسته و مشغول صحبت بودند. زهرا شرم كرد در حضور آن جمعیت تقاضای خود را عرضه بدارد، به خانه برگشت. رسول اكرم متوجه آمد و رفت زهرا شد، فهمید كه دخترش با او كار داشته و چون موقع مقتضی نبود مراجعت كرده است.
صبح روز بعد رسول اكرم به خانه ی آنها رفت. اتفاقا علی و زهرا در آن وقت پهلوی یكدیگر آرمیده و یك روپوش روی خود كشیده بودند. رسول خدا از بیرون اتاق با آواز بلند گفت:«السلام علیكم. » .
علی و زهرا از شرم جواب ندادند.
بار دوم گفت: «السلام علیكم. »
باز هم سكوت كردند.
سومین بار فرمود: «السلام علیكم. » .
رسول اكرم رسمش این بود كه هر گاه به خانه ی كسی می رفت، از پشت در خانه یا درِ اتاق با آواز بلند سلام می كرد، اگر جواب می دادند اجازه ی ورود می خواست و اگر جواب نمی دادند تا سه بار سلام خود را تكرار می كرد، اگر باز هم جواب نمی شنید مراجعت می كرد.
علی علیه السلام دید اگر جواب سلام سوم پیغمبر را ندهند پیغمبر مراجعت خواهد كرد و از فیض زیارت آن حضرت محروم خواهند ماند، از این رو با آواز بلند گفت:
«و علیك السلام یا رسول اللّه! بفرمایید. » .
پیغمبر وارد شد و بالای سر آنها نشست. به زهرا گفت:
«تو دیروز پیش من آمدی و برگشتی، حتما كاری داشتی، كارت را بگو! » .
علی عرض كرد: «یا رسول اللّه اجازه بدهید من به شما بگویم كه زهرا برای چه كاری آمده بود. من زهرا را پیش شما فرستادم. علتش این بود: من دیدم كارهای داخلی خانه زیاد شده و زهرا به زحمت افتاده است، دلم به حالش سوخت. دیدم رفت و روب خانه و پای اجاق رفتن، جامه های زهرا را غبارآلود و دودی كرده، دستهایش در اثر گرداندن آسیادستی آبله كرده، بند مشك آب روی سینه اش اثر گذاشته است؛ گفتم بیاید به حضور شما تا مقرر فرمایید از این پس ما خدمتكاری داشته باشیم كه كمك زهرا باشد. » .
رسول اكرم نمی خواست كه زندگی خودش یا عزیزانش از حد فقرای امت- كه امكانات خیلی كمی داشتند- بالاتر باشد، زیرا مدینه در آن ایام در فقر و احتیاج به سر می برد. مخصوصا عده ای از فقرای مهاجرین با نهایت سختی زندگی می كردند. از آن طرف با روحیه ی دخترش زهرا آشنایی داشت و می دانست زهرا چقدر شیفته ی عبادت و معنویت است و ذكر خدا چقدر به او نیرو و نشاط می دهد! از این جهت فرمود:
«میل دارید چیزی به شما یاد بدهم كه از همه ی اینها بهتر باشد؟ » .
- بفرمایید یا رسول اللّه! .
- هر وقت خواستید بخوابید، سی و سه مرتبه ذكر سبحان اللّه و سی و سه مرتبه ذكر الحمد لله و سی و چهار مرتبه ذكر الله اكبر را فراموش نكنید. اثری كه این عمل در روح شما می بخشد، از اثری كه یك خدمتكار در زندگی شما می بخشد بسی افزونتر است.
زهرا كه تا این وقت هنوز سر را از زیر روپوش بیرون نیاورده بود، سر را بیرون آورد و با خوشحالی و نشاط سه بار پشت سر هم گفت:
«به آنچه خدا و پیغمبر خشنود باشند خشنودم. »
advertising