شعر زندگی چون گل سرخی است از سهراب سپهری شاعر معاصر

خواندنیشعر و ادبیات

- 97/10/30
شعر زندگی چون گل سرخی است از سهراب سپهری شاعر معاصر

شعر زندگی چون گل سرخی است



غنچه از خواب پرید،

و گلی تازه به دنیا آمد.

خار خندید و به گل گفت: سلام

جوابی نشنید.

خار رنجید ولی هیچ نگفت.

ساعتی چند گذشت.

گل چه زیبا شده بود.

دست بی رحمی‌آمد نزدیک،

گل سراسیمه ز وحشت افسرد.

لیک آن خار،

در آن دست خلید.

گل، از مرگ رهید.

صبح فردا که رسید،

خار با شبنمی‌ از خواب پرید.

گل صمیمانه به او گفت: سلام.

گل اگر خار نداشت،

دل اگر بی غم بود،

اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود،

زندگی، عشق، اسارت، قهر، آشتی هم،

بی معنا بود.

زندگی با همه وسعت خویش،

محفل ساکت غم خوردن نیست.

حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست.

اضطراب و هوس دیدن و نادیدن نیست.

زندگی جنبش و جاری شدن است.

زندگی کوشش و راهی شدن است.

از تماشاگه آغازحیات،

تا به جایی که خدا می‌داند.

زندگی چون گل سرخی است.

پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف،

یادمان باشد اگر گل چیدیم،

عطر و برگ و گل و خار

همه همسایه ی دیوار به دیوار همند.
advertising