تفاوت سنی در ازدواج چقدر اهمیت دارد
سبک زندگی › ازدواج
- 97/08/09باور سنتی در جامعه ایران این است که پسر باید از دختر برای ازدواج بزرگتر باشد، از جهاتی دارای نقاط قابلتوجه علمی و منطقی است؛ مانند بلوغ زودرس جسمی و جنسی و عاطفی و عقلانی اجتماعی در زن، رضایتمندی جنسی در حال و آینده زوج، دوران کوتاه باروری در زن و اما نقطه ضعف اساسی این باور هم، توجهنکردن به تغییرات مختصات زمان و مکان، تغییر نگرشها، سلایقها و خواستهها در نسلهای رو به جلو است.
(نصف سن مرد+7 1 =سن زن)، به عنوان مثال مردی با سن 26 سال بهتر است با خانمی 19-21 ساله ازدواج کند.
براساس این فرمول هرچه سن مرد کمتر باشد فاصله سنی کمتری با زن دارد و هرچه سن مرد بیشتر باشد فاصله سنی هم بیشتر می شود. مثلا مردی با سن 20 سال بهتر است با زنی 16-18 ساله ازدواج کند و مردی با سن 50 بهتر از با زنی 31 -33 ازدواج کند.
بنابراین با اینکه میتوان آن را یک قاعده کلی در نظر گرفت، استثناهای فراوان هم دیده میشود. خوب است بدانید قبل از 30 سالگی، فاصله سنی دختر و پسر، پسر بزرگتر از دختر از تقریبا همسن تا 8 سال فاصله سنی و بعد از 30 سالگی از تقریبا هم سن تا 11 سال بزرگتر بودن پسر توصیه میشود. می توان از فرمول محاسبه سن هم استفاده کرد.
البته در صورتی که دو طرف به بلوغ لازم برای ازدواج رسیده باشند، شخصیتهای سالم و همخوان داشته باشند و تطابق سایر عوامل ذکر شده، تا حداکثر 2 سال بزرگتر بودن دختر از پسر هم در این شرایط میتواند قابلقبول باشد. البته این گفته، به این معنا نیست اگر دختری 5 سال بزرگتر از پسر باشد، قطعا دچار مشکل خواهند شد چون این قضیه بیشتر برای سنین زیر 40 سال مطرح است. ثانیا، فقط میتوان از لحاظ آماری با نگرانی بیشتر به این قضیه نگاه کرد و هیچ قطعیتی وجود ندارد (هرچند که توصیه نمیشود). از سوی دیگر، هماهنگی سایر عوامل به شدت میتواند اثر این تفاوت سنی را کمرنگ کند. باید اشاره کرد که یک نکته بسیار مهم، توجه به سن عقلی است نه سن تقویمی و شناسنامهای، چون مثلا ممکن است یک مرد 30 ساله به اندازه یک مرد 40 ساله بفهمد یا برعکس مهارت زندگی اواندازه یک جوان 20 ساله باشد بنابراین به جز تفاوت سنی، باید حتما تفاوت سن عقلی با سن تقویمی را هم در نظر گرفت.
آسیب هایی که ممکن است در صورت بزرگ تر بودن خانم پیش بیاید:
1- ممکن است بجای نقش همسری نقش مادری به عهده بگیرید؛ یعنی زن با سن بالاتر از مرد چون خود را پختهتر، باتجربهتر و عاقلتر از مرد کمسن و سال میداند (که میتواند نگاه درستی هم باشد) در طول زمان با تغییر نگاه همسری به نگاه مادری، شروع به نصیحت، اندرز، سرزنش و آموزش شوهر خود میكند و در عین حال ممكن است یكی از این اتفاقها بیفتد: گاهی زن دچار خستگی، درماندگی و استیصال میشود چون شوهر در حال مبارزه و حل مشکلاتی است که زن آن را قبلتر به نوعی تجربه كرده و برخی رفتارها، ناپختگیها و حتی خطركردنهای معقول مرد برایش جذاب نیست و حتی او را به نوعی بیمسئولیت تصور میکند. در برخی موارد، مرد برای حفظ اقتدار مردانه، شروع به مقابله و ایستادگی در مقابل همسرش میكند طوری که حتی شاید نظرهای پخته و منطقی او را هم نپذیرد و محیط پرتنشی ایجاد کند.
2- اگر بر اساس توانایی مالی زن ازدواج انجام شده باشد.، چند حالت ممکن است پیش بیایید؛ زن احساس عشق واقعی از مرد نگیرد، زن به خاطر مسئولیت امور مالی، دچار فرسودگی جسمی و روانی شود و رابطه به تعارض کشیده شود. البته بعضی از مردان بخصوص مردان وابسته که همیشه دنبال فرد حامی در زندگی خود بودهاند یا از لحاظ مالی وضعیت چندان مطلوبی ندارند، این وضعیت را احتمالا با رضایت میپذیرند.
3- اگر ازدواج با تصور تغییر کردن و خود را وفق دادن انجام شده باشد؛ این اشتباه رایج وجود دارد که افراد، مخصوصا خانمها فکر میکنند با تزریق عشق و محبت و علاقه میتوانند طرف مقابل را تغییر دهند که بههیچوجه درست نیست. در بیشتر موارد این رفتار باعث بروز تغییرات ماندگار و نهادینه در طرف مقابل نمیشود. از طرفی، دور شدن از خود واقعی و خود را مطلوب دیگری كردن، بالاخره بهتدریج باعث نارضایتی از خود میشود و کمکم تنش و بحران با بازگشت به خود واقعی ایجاد خواهد شد.
قبل از دادن جواب مثبت حتما از یک مشاور کمک بگیرید.
اگر بلوغ ازدواج وجود داشته باشد و سایر عوامل هم متناسب باشند و باوجود تفاوت سنی و بزرگتر بودن دختر، سطح سن عقلی پسر و دختر متعارف و متناسب باشد، بزرگتر بودن زن نمیتواند آثار منفی پررنگی در زندگی داشته باشد. نکته مهم این است كه درصد اندکی از افراد به بلوغ ازدواج میرسند و تعریف شخصیت و همخوانی آن، کاملا تخصصی است و باید بهوسیله مشاور حرفهای بررسی شود. از سوی دیگر، خیلی از تناسبها میتواند در آینده با تغییر سلایق و نگرش افراد در دچار تغییرات بنیادی شوند. نکته بسیار مهم دیگر اینكه در صورت نگرش منفی خانواده پسر(که معمولا همینطور هم هست و با اجبار پسر ازدواج انجام میشود) تبعات منفی چنین ازدواجی تقریبا همیشگی خواهد بود.
اگر میخواهید جواب مثبت بدهید مردد و حساس نباشید.
نگرش افراد در این خصوص بسیار با اهمیت است.اگر پسری از همان اول با شک و تردید در مورد بزرگتر بودن خانمش فکر کند، آمادگی دارد که بعدا با کوچکترین دخالت یا سرزنش اطرافیان، به هم بریزد. اگر هم دچار تعارضهای طبیعی زناشویی با همسر هم شود، احتمالا آنها را بزرگنمایی میكند و سایر تفاوتهای فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی هم برایش پررنگتر میشود و این مساله را مرتب به رخ همسرش میكشد. گاهی هم مرد به علت فرسودگی جسمی و جنسی زودرس زن، مخصوصا در یائسگی، احساس ضرر میکند. البته اگر پسری نگاه مثبتی به این قضیه داشته باشد، شاید به سادگی از کنار این مساله بگذرد. همچنین دختری که به این مساله (بالاتر بودن سن زیاد خودش) حساس باشد، یا حساسش کرده باشد، بعدا هر مسالهای در رابطهاش را به خودش و سن بالاترش نسبت میدهد.
باور سنتی در جامعه ایران این است که پسر باید از دختر برای ازدواج بزرگتر باشد.
شاید یكی از خوانندگان این مطلب کسی باشید كه تفاوت سنی زیاد با همسر خود داشته باشید و ذهن شریفتان مشغول گردد كه این مشكلات در زندگی ما هم بروز خواهد كرد. پس چه باید كرد و راه حل چیست؟ نگران نباشید ، زیرا شما با پیامدهای تفاوت سنی زیاد آشنا شده اید و با اراده و كسب راهنمایی می توانید از بروز مشكلات جلوگیری نمایید.
در ادامه راهکارهايي براي زوجين که مرد اختلاف سني زيادي با همسرش دارد، ارائه مي شود:
۱ - مراقب باشيد به همسري کنترل گر تبديل نشويد: از آنجا که تفاوت سني ميان زوجين خصوصا زماني که مرد بزرگ تر است و دختر هم در سنين بسيار پايين به سر مي برد مي تواند زمينه ناهمساني در انديشه و افکار فردي و اجتماعي را ميان همسران فراهم آورد، اين احتمال وجود دارد که چنين ازدواج هايي در دام ارتباط والد - کودکي بيفتد در اين دسته از ازدواج ها فرد کوچک تر هنوز در دوران نوجواني به سر مي برد و فرد بزرگتر مرحله جواني خود را سپري مي کند، با تجربه تر است و خود را در قبال ناپختگي ها، ناآگاهي ها و خودسري هاي فرد کوچک تر مسئول مي داند؛ مسئوليتي از جنس مسئوليت پدرانه.
در واقع بسياري از افراد بزرگ تر در ازدواج هاي بافاصله سني زياد معتقدند مسئوليت «تربيت» همسر نوجوان شان به عهده آنها واگذار شده است در نتيجه ممکن است ناخواسته در مقام يک والد شروع به سخت گيري و کنترل خارج از عرف همسر نوجوان شان کنند.
۲ - در کنارش باشيد نه در مقابلش: مسلما در ازدواج هايي با شکاف سني بالا خصوصا زماني که زوجين کم سن و سال هستند، فرد کوچک تر ممکن است به تفريحات، سرگرمي ها و رفتارهايي علاقه مند باشد که شاد و پرهيجان است اما از نگاه فرد بزرگ تر چندان پسنديده و مقتضي مقام و شان فرد متاهل نيست.
در چنين ازدواج هايي حتي ممکن است «خنده هاي کودکانه» همسر زمينه ايجاد ناراحتي و کج خلقي زوج بزرگ تر را فراهم کند! حال چنانچه فرد بزرگ تر همسرش را به گونه اي «منطقي» همراهي نکند بلکه مشغول سرزنش کردن و ايرادگيري از رفتارهاي ناپخته او باشد و نحوه برخورد همسرش را مايه شرمساري و خجالت خود ببيند و يا کلا تصميم بگيرد او را به حال خود بگذارد و در هيچ کدام از علايق همسرش مشارکت نکند، رفته رفته دلسردي و پشيماني بر زندگي هر دو طرف سايه مي گستراند و آن ها را به سمت فاصله گرفتن از يکديگر و پناه بردن به عالم تنهايي يا جايگزين کردن جمع دوستان و اقوام به جاي همسر سوق مي دهد.
۳ - با خطاهاي همسرتان منطقي برخورد کنيد: بسياري از خانم هايي که در سنين پايين و در اوج نوجواني زندگي مشترک را آغاز کرده اند ممکن است بعد از گذشت سال ها از زندگي شان به دنبال شکوفايي استعدادهايشان باشند.
در چنين شرايطي مرد ممکن است شاهد آزمون و خطاهاي زن براي به دست آوردن شغل، جايگاه اجتماعي، حل مشکلات شخصي و ارتباطي اش باشد. در واقع فرد کوچک تر با حرکت به سمت سنين رشد و پختگي، رفتارهايي را نشان مي دهد که در واقع مقتضي سن اوست و بخشي از فرآيند طبيعي رشد محسوب مي شود.
در چنين شرايطي شوهر (همسر بزرگ تر) که تاکنون همسرش را فردي صرفاً «تابع» مي شناخته، ممکن است با ايجاد چنين تغييراتي به اشتباه بينديشد که او مشغول سرکشي و طغيان است و بايد در مقابل چنين تغييراتي ايستادگي کرد. در شرايط مذکور چنانچه زوجين از قدرت گفت وگوي منطقي و انعطاف بر سر تغييرات به وجود آمده برخوردار نباشند دير يا زود شاهد جدايي عاطفي و روحي از يکديگر خواهند بود.