دروغ های رایجی که والدین بدون اینکه متوجه باشند به کودکان خود می گویند

سبک زندگیفرزندان

- 97/09/04
دروغ های رایجی که والدین بدون اینکه متوجه باشند به کودکان خود می گویندبعضی دروغ‌های جزئی هستند که در طول زمان بی‌اعتمادی ایجاد می‌کنند، زیرا کودک کم‌کم تشخیص می‌دهد و می‌فهمد که شما دروغ گفته‌اید. اعتماد مهم‌ترین اصل در هر رابطه‌ای است، پس وقتی می‌توانید در هر شرایطی صادق و راستگو باشید، این ستون را خراب نکنید. راست‌گویی همیشه بهترین انتخاب است. این راست‌گویی، حتی اگر به اشتباه خود هم اعتراف کنید، باعث اعتبار بخشیدن به شما می‌شود.

راست‌گو باشید، دروغ نگویید، چراکه این کار اعتماد فرزند به شما را در آینده هم تخریب خواهد کرد. اعتماد اندک منجر به اعتماد بیشتر می‌شود. اگر فرزند شما نتواند در امور جزئی به شما اعتماد کند، چگونه انتظار دارید در مسائل بزرگ‌تری که در آینده با آنها مواجه می‌شود به حرف شما اعتماد کند. همه‌ی والدین می‌خواهند فرزندان انها با آنها ارتباط برقرار کرده و اعتماد کنند، اما خیلی‌ها این رابطه را در همان اوایل کودکی خراب می‌کنند، زیرا در همان سال‌هایی که شخصیت کودک شکل می‌گیرد، مدام دروغ‌های کوچکی به او می‌گویند.

خود شما هم شاید همیشه به فرزندتان یاد داده‌اید نباید دروغ بگوید، اما گفتن مداوم این دروغ‌ ها توسط خود شما ، هر قدر هم که کوچک باشند ، به کودکان یاد می‌ دهند که آنها هم دروغ بگویند. کودکان با خودشان فکر می‌ کنند دروغ گفتن کار بدی نیست، چون بابا و مامان هم دروغ می‌گویند.

برخی از دروغ‌ هایی که والدین هر روز می‌ گویند ؛ بدون آنکه متوجه باشند


گفتن جمله دیگه هیچ ‌وقت برات چیزی نمی خرم
گفتن جمله هیچ‌ وقت اجازه نمیدم اتفاق بدی برات بیفته
گفتن جمله امروز پارک تعطیله
گفتن جمله قول میدم درد نداشته باشه
گفتن جمله یه دقیقه ‌ی دیگه اونجا هستم
گفتن جمله تو بهترین بچه دنیایی، کارت فوق ‌العاده‌ست

به‌جای آنکه او را تهدید کنید که دیگر هرگز برایش چیزی نخواهید خرید، او را از چیزی محروم کنید که اکنون و اینجا دارد. این‌طوری می‌فهمد که رفتارش چه عواقبی دارد. مثلا پسرشما با خواهرش دعوا می‌کند و شما می‌خواهید دعوا را تمام کند، می‌گویید دیگر هرگز برایت چیزی نمی‌خرم تا او را متوجه عاقبت کارش کنید، ولی این‌طوری او بالاخره خواهد فهمید که شما دروغ گفته‌اید. تنبیه واقع‌گرایانه‌ای داشته باشید، مثل محروم کردن چند ساعته از تبلت یا دستگاه بازی و یا از او بخواهید در اتاقش بماند و به کاری که کرده فکر کند.

شما نمی‌توانید 100 درصد مواقع از فرزندتان محافظت کنید. در عوض، واقعیت را به او بگویید، اما طوری که حس کند از او حمایت می‌کنید و در عین‌ حال نسبت به خطرات حقیقی آگاه شود. چیزی بگویید مثل این: «همیشه سعی می‌کنم از تو محافظت کنم، اما آدم‌های بدی هم هستند که باید مراقب‌شان باشی، به‌همین‌خاطر می‌خواهم در فروشگاه مدام کنار من باشی، چون آدم بدها بچه‌ها را از پدر و مادرشان می‌گیرند. من مواظب تو هستم، اما اگر تو از من دور شوی، من دیگر آنجا نخواهم بود و ممکن است خودت را به خطر بیندازی.»

شما به‌خوبی می‌دانید که پارک تعطیل نیست، اما وقت ندارید فرزندتان را به پارک ببرید، چون کارهایی دارید که باید انجام دهید. به‌جای دروغ گفتن، صادق باشید. «بابا نمی‌تواند امروز تو را به پارک ببرد، چون باید برای آخر هفته خرید کنیم تا بتوانیم غذا بخوریم و در ضمن کارهای دیگری هم دارم که امروز باید انجام بدهم.» شاید کودک شما غر بزند و اعتراض کند، اما اشکالی ندارد، حقیقت زندگی را می‌آموزد. اینکه همیشه نمی‌تواند هر چه می‌خواهد را به‌دست بیاورد. گفتن حقیقت باعث می‌شود شما پدر یا مادر راست‌گویی هم جلوه کنید، چون او کم‌کم آن‌قدر بزرگ خواهد شد که تشخیص بدهد درباره‌ی تعطیلی پارک دروغ می‌گویید.

اولین باری که آمپول زده بود، گفته بودید درد ندارد. او این را به‌خوبی می‌داند. او از دردی که کشیده فهمیده شما دروغ گفته‌اید. در عوض به او بگویید که درد کمی دارد، اما خیلی زود تمام می‌شود و یک آب‌نبات چوبی هم برایش می‌خرید. توضیح دهید که او برای به‌دست آوردن سلامتی‌اش، به این آمپول نیاز دارد. دروغ نگویید. حقیقت این است که آمپول زدن درد دارد، اما این درد خیلی زود از بین می‌رود، پس با این حقیقت شروع کنید؛ خواهید دید که او اعتماد بیشتری به شما خواهد کرد.

وقتی خودتان هم واقعا چنین عقیده‌ای ندارید، فرزندتان را تحسین نکنید. باور کنید یا نه، کودکان آن‌قدر هم که شما فکر می‌کنید گول نمی‌خورند. آنها می‌توانند متوجه لحن صدا و زبان بدن بشوند و وقتی شما در گفتارتان صداقت ندارید، او متوجه می‌شود. در عوض می‌توانید خلاقیت او در کارش را تحسین کنید. او را برای کارها و توانایی‌هایی تحسین کنید که باور دارید حقیقت دارند، نه برای هر کار معمولی که از او می‌بینید.

دانستن حقیقت، بهترین روش برای یادگیری و رشد کودکان است


راست‌گو باشید و در عین‌ حال عواقبی هم برای گریه کردنش در نظر بگیرید. با در نظر داشتن این نکته، دفعه‌ی بعدی که قصد خرید دارید، راه ‌حل مناسبی در چنته داشته باشید. مثلا پیش از ورود به فروشگاه، می‌توانید با فرزندتان صحبت کنید و توضیح دهید که گریه و داد و بیداد برای خرید خوراکی پذیرفتنی نیست.

به فرزند خود بگویید اگر در فروشگاه گریه کند، تنبیه خاصی برای او درنظر گرفته‌اید، مثل اینکه آن روز اجازه‌ی تماشای تلویزیون نخواهد داشت. شاید او باز هم در فروشگاه گریه یا دادوفریاد راه بیندازد، اما وقتی تنبیه موردنظر را انجام دهید، سریعا متوجه خواهد شد که رفتارش عواقبی دارد، چون شما روی حرف خود می‌ایستید. کلام شما می‌تواند شما را به پدرومادری تبدیل کند که قابل‌اعتماد است، یا برعکس؛ و ایجاد و تقویت این اعتماد از اوایل کودکی در زندگی هر کسی آغاز می‌شود.

بهتر است با فرزند خود صادق باشید، اگرچه او کمی ناامید و یا هم اذیت شود، اما رابطه‌ی بلندمدت خود را با او خراب نکنید. اعتماد پایه‌ی روابط بلندمدت است. تصور کنید به یک مهمانی دعوت بوده‌اید و حضور در مهمانی باعث شده مسابقه‌ی فوتبال فرزندتان در مدرسه را فراموش کنید، اما به‌جای آنکه راستگو باشید، به او می‌گویید: «متأسفم، مجبور شدم به مدرسه نیایم، چون قرار کاری مهمی داشتم که خیلی طول کشید.»

حقیقت این است که اگر حمایت خوبی از طرف والدین صورت بگیرد، کودکان می‌توانند با تقریبا هر ناامیدی که پیش می‌آید مقابله کنند. برعکس این هم ممکن است و اگر کودکان مدام با دروغ‌های والدین مواجه شوند، حتی در مورد ساده‌ترین حقایقی که می‌شنوند هم دچار شک و بی‌اعتمادی می‌شوند.
advertising