چطور شغل خود را دوست داشته باشیم

سبک زندگیکار و تجارت

- 98/04/29
چطور شغل خود را دوست داشته باشیمیک شعر قدیمی می گوید «اگر نمی توانی با کسی که عاشقش هستی باشی، عاشق کسی باش که با او هستی». این جمله می تواند در مورد شغل شما هم صدق کند. البته این حرف به معنی تحمل کردن شغل و گذراندن روزهای خسته کننده و پرتنش نیست، بلکه به این معناست که شما باید کمی بیشتر کار کنید تا شغل فعلی تان برایتان جالب تر شود. رسیدگی و رفع مشکلات کار فعلی تان اصولاً ساده تر و همراه با ریسک کمتری است تا این که بخواهید دنبال کار جدیدی بگردید و مدتی وقت برای جا افتادن در آن صرف کنید. به محض این که چند تغییر بنیادی در زمینه شغل خود انجام دهید، متوجه می شوید که در حال حاضر، همانجایی هستید که می خواستید.

پژوهش‌ها نشان می‌دهد که رضایت از زندگی و رضایت شغلی مردم روبه‌کاهش است. بر اساس پیمایش (نظرسنجی) اجتماعی عمومیِ ایالات متحده(General Social Survey، GSS):

در مقیاسی از ۱ تا ۳ که در آن ۱ به‌معنیِ «نه‌چندان راضی» و ۳ نیز به‌معنیِ «بسیار راضی» است، مردم آمریکا به‌طور میانگین به خود امتیاز ۲٫۱۸ می‌دهند که فقط کمی بالاتر از امتیاز ۲ به‌معنیِ «نسبتا راضی» است.

گرچه ممکن است این نتیجه برای برخی چندان بد به نظر نرسد، نشان‌دهندهٔ اُفت چشمگیرِ میزان خوشنودی در مقایسه با اوایل دههٔ ۱۹۹۰ است. وقتی آمار و ارقام موجود را بیشتر بررسی می‌کنیم، درمی‌یابیم که وقت‌گذرانی در اینترنت، گوش‌دادن به موسیقی و استفاده از رسانه های اجتماعی، همگی کارهایی هستند که با نارضایتی افراد ارتباط دارند. جالب است که این‌ها همگی سرگرمی‌هایی هستند که در رایانه و گوشی همراه وجود دارند. نکتهٔ جالب دیگر این است که این موارد، همگی فعالیت‌هایی هستند که بیشترِ مردم در حین کار انجام می‌دهند.

۱. آیا فقط بر چیزهای منفی تمرکز می کنیم؟


شاید پادکست‌هایی که گوش می‌دهیم موجب تنفر از کار کردن می‌شود. وقتی به کارآفرینان موفق گوش می‌دهیم که دربارهٔ مسیری که پیموده‌اند و موفقیت هایی که به دست آورده‌اند صحبت می‌کنند، به این فکر می‌افتیم که تعهد ما برای رسیدن به موفقیت چقدر بوده است. آیا مشتاق بوده‌ایم که به زندگی رؤیایی خود برسیم یا فقط درمورد آن حرف زده‌ایم؟

همین حالت درمورد کسانی که برای وقت‌گذراندن در رسانه‌های اجتماعی می‌چرخند یا به موسیقی گوش می‌دهند نیز صدق می‌کند. وقتی موفقیت‌ها و احساسات دیگران را می‌بینیم، آن موفقیت‌ها و احساسات را بلافاصله با زندگی خودمان مقایسه می‌کنیم. وقتی فردی را می‌بینیم که به تعطیلات رفته، خودروی جدیدی خریده یا تشکیل خانواده داده است، احساس نارضایتی می‌کنیم.

چیزی که شاید فهمیده باشید این است که معمولا انجام این کارها موجب می‌شود که در کارمان بر چیزهایی که دوست نداریم تمرکز کنیم. برای نمونه، شاید از این مسئله ناراضی باشیم که شغل ما موجب می‌شود که نتوانیم کسب و کار خودمان را راه‌اندازی کنیم. مسئلهٔ ناخوشایندِ موجود درمورد کارمان می‌تواند موضوع‌هایی مانند این یا چیز کاملا متفاوتی باشد. به هر حال، اگر می‌خواهیم دوباره به کارمان علاقه‌مند شویم، باید بر چیزهایی تمرکز کنیم که به آن‌ها علاقه داریم و برایمان خوشایند هستند.

بر ویژگی های مثبت شغل فعلی تان تمرکز کنید


تمرکز بر ویژگی‌های مثبت موجب می‌شود به یاد بیاوریم که چرا اصلا به‌سراغ این کار رفته‌ایم و این شغل را انتخاب کرده‌ایم. اگر دلیل انتخاب شغل فعلی‌مان این بوده که حقوق آن ۱۰٪ بالاتر از حقوق شغل قبلی‌مان بوده، بالاتر بودن حقوق چیزی است که وقتی با شرایط سخت روبه‌رو می‌شویم، باید به خودمان یادآوری کنیم. اگر دلیل انتخاب شغل، نزدیکی محل کار به منزل‌مان یا تعادلی که میان کار و زندگی شخصی‌مان ایجاد می‌کند، باید روی همین جنبهٔ شغل‌مان تمرکز کنیم.

وقتی همیشه ویژگی‌های ناخوشایند شغل‌مان را به خودمان یادآوری می‌کنیم، بیشتر از کار کردن بیزار می‌شویم. وقتی روی موارد منفی تمرکز می‌کنیم، پرسش‌هایی مانند موارد زیر را از خودمان می‌پرسیم:

_چرا در این شغل مانده‌ام؟
_چرا در شغلم پیشرفت نمی‌کنم؟
_چرا بدترین افراد، ترقی می‌کنند و ترفیع می‌گیرند؟
_آیا واقعا باید این کارهای مزخرف را انجام بدهم؟

معمولا پاسخ این پرسش‌ها این است که چون حس می‌کنیم به‌شکلی گرفتار شده‌ایم و گیر کرده‌ایم، مجبور هستیم که به کار کردن در این شغل ادامه دهیم. ولی هرچقدر هم که دچار تنفر از کار باشیم، از کارنکردن و بیکاربودن بیشتر بیزار هستیم.
ترس از شکست چیزی است که هریک از ما با آن روبه‌رو هستیم؛ ولی پرهیز از شکست، تقریبا همیشه به افسوس و پشیمانی منجر می‌شود.

۲. آیا برای کارفرمایی بی تفاوت کار می کنیم؟


کسی که برایش کار می‌کنیم و فرهنگی که کارفرمای ما در محیط کار شکل می‌دهد، عامل مهمی در رضایت یا نفرت ما از کار کردن است. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که ۹۲٪ کارکنان، بیشتر تمایل دارند که برای کارفرمایی دل‌سوز و همدل کار کنند. یک لحظه به این مسئله بیندیشیم که ۹۲٪ مردم از شغل خود راضی نیستند و لذت نمی‌برند. ۹۲٪ مردم از پیشرفت شغلی یا حقوق خود راضی نیستند؛ ولی در هر صورت تمایل دارند که در شغل فعلی خود باقی بمانند.

همدلی به‌معنیِ توانایی هر فرد در درک احساسات طرف مقابل و شریک‌شدن در آن احساسات است. دلیل اینکه همدلی در علاقه یا نفرت ما از کار کردن اهمیت بالایی دارد، این است که هرکسی می‌خواهد پذیرفته و درک شود.

با رئیس خود دربارهٔ رؤیاها و آرزوهایتان گفت و گو کنید


وقتی با رئیس یا سرپرست خود دربارهٔ رؤیاها و آرزوهایمان صحبت می‌کنیم، دوست داریم او فردی باشد که می‌خواهد به ما کمک کند تا به آن رؤیاها برسیم. حتی اگر رئیس ما نتواند در دستیابی به آرزوهایمان به ما کمک کند، همین‌ که بدانیم به آرزوهای ما اهمیت می‌دهد، ارزش بسیار زیادی دارد. یکی از بررسی‌های اخیرِ مؤسسهٔ نظرسنجی گالوپ (Gallup) نشان می‌دهد که ۳۷٪ کارکنان، اگر بتوانند در شغل جدیدی به‌صورت پاره‌وقت و از راه دور مشغول‌به‌کار شوند، شغل فعلی خود را رها می‌کنند.

دلایل زیادی وجود دارد که کار کردن در خانه را برای بسیاری از افراد شاغل جذاب می‌کند. کار کردن در خانه موجب می‌شود که بهتر بتوانیم در امور خانوادگی شرکت داشته باشیم و به مسائل خانوادگی‌مان بپردازیم. اگر در شهری شلوغ و پُرترافیک زندگی می‌کنیم، کار کردن در خانه موجب می‌شود که دیگر مجبور نباشیم هر صبح و عصر در ساعات شلوغی و ترافیک به محل کارمان رفت‌و‌آمد کنیم. اگر هر روز در راه‌بندان‌های طولانی در ساعات اوج ترافیک گرفتار نشویم، آیا نفرت و بی‌علاقگی‌مان نسبت به کار کمتر نخواهد بود؟

همدلی به کارکنان حس ارزشمندبودن می‌دهد. وقتی نگرانی‌ها یا مشکلات خود را بیان می‌کنیم و فردی علاقه‌مند است که در برطرف‌کردن آن‌ها به ما کمک کند، احساس خوبی پیدا می‌کنیم. باز هم تأکید می‌کنم که همیشه نتیجهٔ نهایی مهم نیست و همین که فقط بدانیم کسی هست که به ما اهمیت می‌دهد و حال ما را می‌پرسد، ارزش زیادی دارد. احساس ارزشمندبودن و اهمیت‌داشتن مسئلهٔ مهمی است که موجب می‌شود از کار خود لذت ببریم؛ حتی اگر سیاست‌های اداری در سایر جنبه‌ها تغییری نکرده باشد.

در کمک به دیگران داوطلب شوید


اگر در محیط و شرایطی کار می‌کنید که در آن همدلی وجود ندارد، پیشنهاد می‌کنم که داوطلب‌شدن در کمک به دیگران را شروع کنید. کمک به دیگران راه بسیار خوبی برای جلوگیری از تنفر از کار است؛ زیرا موجب می‌شود که روی نیازهای دیگران تمرکز کنیم. اگر برای مشارکت در طرح‌ها و ابتکارهایی که در سازمان اجرا می‌شود داوطلب شویم، می‌توانیم با همکاران‌مان ارتباط خوبی برقرار کنیم. این روابط می‌تواند بُعد دیگری را به زندگی کاری‌مان بیفزاید و کاری کند که از کار کردن لذت ببریم.

اگر در شرکت و محل‌کار ما فرصتی برای انجام کارهای داوطلبانه وجود ندارد، می‌توانیم چنین فرصتی را خودمان ایجاد کنیم. به این ترتیب، علاوه بر اینکه در پروژه‌ای که نسبت به آن شور و علاقهٔ بالایی داریم پیش‌گام می‌شویم، فرصت بسیار خوبی به دست می‌آوریم که توانایی‌های رهبری خود را به مدیران‌مان نشان دهیم. وقتی با بهره‌گیری از این فرصت‌ها روابط جدیدی ایجاد می‌کنیم، می‌توانیم موقعیت‌های تازه‌ای را نیز در درون سازمان به دست بیاوریم.

۳. آیا کاری که انجام می دهیم چیزی نیست که واقعا به آن علاقه داریم؟


تغییر جملهٔ «از کار کردن متنفرم» به جملهٔ «عاشق کار کردن هستم» بر این استوار است که بیشتر، کارهایی را انجام بدهیم که به آنها علاقه داریم و زیاد مجبور نباشیم کارهایی را انجام بدهیم که از انجام آن‌ها متنفر هستیم.

البته فهمیدن اینکه چه چیزی را دوست داریم، کار راحتی نیست. وقتی سال‌های کودکی و نوجوانی را سپری کردیم و فردی بزرگ‌سال شدیم، دریافتیم که باید همهٔ تصمیم‌هایمان بر این اساس باشد که فردی بالغ و مسئول هستیم. گرچه این مسئله برای بسیاری از مردم خوب است، ولی در نهایت این همان چیزی است که موجب می‌شود بسیاری از مردم از کار کردن متنفر باشند. آنها کاری را انجام می‌دهند که فکر می‌کنند دیگران نیز انجام می‌دهند و به‌لحاظی هم واقعا همین طور است. مشکل اینجاست که آن‌ها نتایجی را به دست می‌آورند که هر شخص دیگری نیز به دست می‌آورد.
فهرستی از ویژگی‌های مشترک میان شغل فعلی و شغل رؤیایی‌تان تهیه کنید

اگر می‌خواهیم این نتایج را عوض کنیم، باید کمی وقت بگذاریم و درمورد شغل رؤیایی‌مان فکر کنیم. تا جایی که می‌توانیم ویژگی‌هایی شغل رؤیایی‌مان را بنویسیم. این ویژگی‌ها می‌تواند هر چیزی باشد؛ مانند موقعیت محل‌کار، میزان حقوق، مسئولیت‌ها یا صنعتی که در آن کار می‌کنیم. سپس فهرستی از تمام ویژگی‌هایی را که میان شغل فعلی و شغل رؤیایی‌مان مشترک هستند، تهیه کنیم. گرچه شاید فکر کنیم که این کار امکان‌پذیر نیست؛ ولی با تهیهٔ این فهرست متوجه می‌شویم که شغل فعلی‌مان ویژگی‌های مشترکی با شغل رؤیایی‌مان دارد. پس از تهیهٔ فهرستی از این ویژگی‌های مشترک به این مسئله توجه کنیم که آیا در شغل فعلی‌مان می‌توانیم کارهای بیشتری را که به آن‌ها علاقه داریم انجام بدهیم.

این کارها می‌تواند شامل هر چیزی باشد؛ مانند وارد گروه‌های دیگر شدن، تغییردادن بخش و اداره‌ای که در آن کار می‌کنیم یا فقط تغییردادن تمرکزمان در نقش و مسئولیتی که داریم. برای نمونه، اگر کارهایی که در شغل فعلی‌مان انجام می‌دهیم، شامل ۶۰٪ تعامل با مشتری و ۴۰٪ کارهای اداری است؛ ولی چندان علاقه‌ای به تعامل با مشتری نداریم، ببینیم که آیا می‌توانیم برنامه‌مان را طوری تغییر دهیم که ۶۰٪ کارمان، کارهای اداری باشد و ۴۰٪ آن نیز به تعامل با مشتری اختصاص یابد.

با کمک سرپرست یا شبکهٔ ارتباطی خود، نقش خود را در سازمان ارتقا دهید


بسیار مهم است که دربارهٔ شغل رؤیایی خود با سرپرست‌مان صحبت کنیم و ببینیم آیا او می‌تواند به ما کمک کند تا رؤیایمان را به واقعیت تبدیل کنیم. اگر متوجه شدیم که برای قبول بعضی از مسئولیت‌هایی که می‌خواهیم بر عهده بگیریم شایستگی لازم را نداریم، با کمک سرپرست یا رئیس خود برنامه‌ای تهیه کنیم که با استفاده از آن بتوانیم شکاف موجود را برطرف کنیم.
اگر حس می‌کنیم سرپرست‌مان لزوما بهترین فردی نیست که می‌تواند در رشد مهارت‌ها و توانایی‌هایمان به ما کمک کند، به فرد دیگری در شبکهٔ ارتباطی خود مراجعه کنیم. این فرد می‌تواند همکار یا دوستی باشد که در شرکت یا سازمان قبلی با او کار می‌کردیم.

هدف اصلی ما این است که شغل فعلی‌مان را به شغل رؤیایی‌مان نزدیک کنیم تا دوباره بتوانیم از کار کردن لذت ببریم. قطعا یک‌شبه نمی‌توان به این هدف رسید؛ ولی با ایجاد تغییراتی کوچک در ذهنیت و عملکردمان می‌توانیم تنفر از کار را به عشق و رضایت تبدیل کنیم.
advertising