گذری بر زندگی شیخ محمد تقی بهلول
خواندنی › زندگی نامه
- 97/08/14در هفت سالگی برای زنها به منبر میرفت و به خاطر رفتار ویژهاش به بهلول شهرت پیدا كرد. درسهای حوزه را از ادبیات تا قوانین، در بیلند نزد پدر آموخت. در چهارده سالگی به عنوان یك منبری، معروف بود و در همین سن با صوفیهی گناباد (فرقهی نعمتاللهی) مخالفت میكرد. بهلول اولین سخنرانی خود را در زمان احمدشاه، در سن 16 سالگی و هنگامی كه امر به معروف و نهی از منكر ممنوع شده بود، علیه رژیم شاه ایراد كرد
بهلول به خاطر جشن های بین راه در ماه محرم که برای امان الله خان و همسرش شاه افغانستان گرفته شد.شروع به اعتراض کرد بهلول به تنهایی جلوی باغ ملی رفت و با سخنرانی مردم را تحریك كرد كه در مقابل این عمل زشت بایستند. سرانجام پیگیری و سخنان روشنگرانهی او سبب شد كه عدهی زیادی دور او جمع شدند و شهردار به ناچار تسلیم شد.
بهلول از سبزوار به قم میرود تا در كنار علما در مقابل دولت بایستد، امّا در آنجا مشاهده میكند كه علما مخالفتی با دولت ندارند و در مقابل، نزد دولت، بسیار محترم هستند و حتی شاه به درخواست آنها برای معافكردن شهر قم و حومهی آن از خدمت نظاموظیفه هم پاسخ مثبت داده است. بهلول تصمیم به ادامهی تحصیل میگیرد و گاهی هم برای سخنرانی به دهات اطراف قم میرود و در 25 ده، نفود كاملی پیدا میكند. او مدت پنج ماه با شهربانی به صورت جنگ و گریز مقابله كرد و هرگاه فرصت مناسبی دست میداد، علیه رژیم سخنرانی میكرد و دوباره به مخفیگاه خود برمیگشت.
بهلول پس از پنج ماه به سبزوار برمیگردد و به تقاضای مادرش، او را به كربلا میبرد. در آنجا با آیتالله ابوالحسن اصفهانی ملاقات میكند و بنا به فتوای ایشان كه میگویند: «ما مجتهد، زیاد، امّا منبری و سخنران كم داریم و تو باید به ایران برگردی و علیه شاه سخنرانی كنی»، به ایران برمیگردد. بهلول در مسجد شاه به سخنرانی میپردازد و در نتیجه دستگیر و زندانی میشود. که با اعتراض مردم آزاد می شود
بهلول سپس به شیراز رفت و در آنجا هم چند باری شهربانی سعی كرد او را دستگیر كند كه هوشیارانه از چنگ مأموران گریخت. بهلول پس از شیراز به یزد و كرمان و تمام شهرهای جنوب و غرب كشور سفر و در آنجا سخنرانی كرد. او قصد داشت مردم را علیه دولت بسیج كند. تمام شهرهای جنوب و غرب ایران با او همراه بودند، ولی هنوز به شهرهای شمالی و شرقی سفر نكرده بود كه فاجعهی مسجد گوهرشاد پیش آمد.
پس از ماجرای مسجد گوهرشاد، مأموران امنیتی، جستجوی گستردهای را برای پیدا كردن بهلول آغاز كردند. بهلول با كمك یك زن از مشهد میگریزد و به افغانستان میرود که در آن جا زندانی می شود
دولت افغانستان پس از چند سال تصویب میكند كه زندانیان سیاسی آزاد شوند، امّا در اطراف كشور و به صورت تبعید زندگی كنند. بهلول را به یكی از شهرهای استان مزار بلخ به نام خلم فرستادند. در آنجا بهلول با دختری بیمار از یك خانوادهی فقیر ازدواج كرد، امّا متأسفانه فرزند بهلول به هنگام تولد در اثر نبودن دایه و دكتر و دارو و سوء تغذیهی مادرش، مرده به دنیا میآید و زن نیز بیست روز بعد از دنیا میرود. بهلول مدتی را در تبعید میماند و سپس او را به زندانی سیصد نفری در جلالآباد، مركز استان شرقی افغانستان منتقل میكنند. پس از فرار و دستگیری مجدد تعدادی از زندانیان، بهلول به اتهام همكاری با آنها، تحت فشار قرار گرفت.
بهلول پس از آزادی، تصمیم گرفت به مصر برود، چون میدانست رئیسجمهور مصر با دولت پهلوی مخالف است.
در مصر، روزها به جامعهی الازهر میرفت و دانشجویان بسیاری با او مأنوس شدند. پس از آنكه مدت اقامت او تمام شد، تصمیم گرفت از مصر عزیمت كند كه دانشجویان، مخالفت میكنند و یكی از دانشجویان كه پدرش از وزرای دربار است،با او صحبت كرده و مشكل اقامت بهلول را حل میكند.
شیخ بهلول، یك سال و نیم دیگر در مصر میماند و از طرف جمال عبدالناصر كه مخالف رضاشاه بود، ریاست بخش فارسی رادیو مصر را به عهده میگیرد و به پخش اشعار و مطالب عربی و فارسی در مخالفت با امریكا، صهیونیزم و رژیم پهلوی میپردازد.
رژیم پهلوی همانگونه كه پس از فاجعهی مسجد گوهرشاد، بهلول را عامل بیگانه خواند، در زمانی هم كه پس از سی سال به ایران برگشت، در بین مردم شایع كرد كه او نزد شاه رفته و طلب عفو كرده است.
بهرغم آنكه بهلول، 31 سال از عمر خود را در زندانهای مختلف افغانستان گذراند، بعد از این مدت طولانی هم، با شوری انقلابی به منبر میرفت و مردم را به مبارزه علیه ظلم و بیگانگان دعوت میكرد.
شیخ بهلول، سرانجام در نهم مرداد 1384 دار فانی را وداع گفت. از ویژگیهای او كه زبانزد همگان است، ذوق و ادب او بود، به طوریكه بیش از دویست هزار بیت شعر سرود و حدود پنجاه هزار بیت هم از شاعران دیگر، حفظ بود. او به ادبیات عرب، تاریخ انبیا و اولیا و تاریخ یكصد سالهی اخیر ایران و جهان تسلط داشت.
مجتهدی بود كه بر فقه اهل سنّت هم كاملاً آگاهی داشت و در دانشگاه الازهر مصر، تدریس میكرد. فعالیت علمی و فرهنگی او، در رادیو «الشرق الاوسط» مصر و رادیو «بغداد» در پایان دوران تبعیدش بسیار مؤثر بود.