ویژگی های سبک کلاسیک
مجله › موزیک
- 97/09/23تضاد حالت در سبک کلاسیک
ارائه تضاد و تنوع فراوان حالت، در موسیقی کلاسیک برجستگی تازهای یافت. یک قطعه از موسیقی دورهٔ پایانی باروک فقط حسی یکتا را منتقل میکند، اما یک اثر کلاسیک دربردارندهٔ حالتهائی متلاطم و پیوسته دگرگونشونده است. در آثار کلاسیک، موسیقی دراماتیک و خروشان میتواند نغمهٔ رقصی سبکبال را در پی داشته باشد. در این موسیقی، نه فقط در یک موومان تمهائی متضاد هست، بلکه یک تم به تنهائی نیز ممکن است در خود عواملی متضاد و متمایز داشته باشد.
تغییر حالت در موسیقی کلاسیک ممکن است تدریجی یا ناگهانی بوده و به این ترتیب بیانگر کشاکش میان امواج خروشان هیجان و سکون و آرامش باشد. اما چنین کشاکشی در مهار کامل آهنگساز است. استادانی چون هایدن، موتسارت و بتهوون میتوانستند اثری با حالتهای بس متنوع را از انسجام و ساختاری منطقی برخوردار سازند
ریتمدر سبک کلاسیک
انعطاف ریتم نیز عامل دیگری است که موسیقی کلاسیک را متنوع میکند. اثر کلاسیک از غنای الگوهای ریتمیک برخوردار است، حال آنکه یک قطعهٔ باروک الگوهای معدودی دارد که پیوسته و بارها تکرار میشوند. آثار باروک دربردارندهٔ حسی از پیوستگی و حرکت مداوم و بیوقفه هستند، چنانکه شنونده پس از شنیدن چند میزان نخست آنها میتوان سرشت ریتمیک سراسر موومان را بهخوبی پیشبینی کند. اما سبک کلاسیک، دربردارندهٔ سکوتهای نامنتظر، سنکوپها و گذرهائی فراوان از نتهای کشیده به نتهای کوتاه است و دگرگونی یک الگوی ریتمیک به الگوئی دیگر ممکن است ناگهانی یا تدریجی رخ دهد
بافت در سبک کلاسیک
موسیقی کلاسیک، در تقابل با بافت پُلیفونیک موسیقی دورهٔ پایانی باروک، در اساس بافتی هوموفونیک دارد. با این همه، در موسیقی کلاسیک بافت نیز بهاندازهٔ ریتم انعطافپذیر است. در قطعههای کلاسیک، بهتدریج یا ناگهان از یک بافت به بافت دیگر گریز زده میشود. یک قطعهٔ کلاسیک میتواند با بافت هوموفونیک، که دارای یک ملودی و همراهی سادهٔ آن است، آغاز شود و سپس به بافت پیچیدهتر پُلیفونیکی راه ببرد که شاخص آن دو ملودی همزمان با تکههای ملودیکی هستند که میان سازهای گوناگون تقلید میشوند.
ملودی در سبک کلاسیک
ملودیهای کلاسیک از خوش آهنگترین و به یادماندنیترین ملودیها هستند. حتی تمهای آثاری بسیار پیچیده نیز ممکن است رنگ و بوئی از ملودیهای عامیانه و مردمپسند داشته باشند و آهنگسازان کلاسیک گاه حتی نغمههای عامیانه را نیز در آثارشان بهکار گرفتهاند. (موتسارت در واریاسیونهایش بر ترانهٔ فرانسوی Ah، vous dirai - je maman که در میان انگلیسی زبانها با نام Twinkle. Twinkle. Little Star شهرت دارد، چنین کاری را انجام داده است) آهنگسازان کلاسیک، خود نیز اغلب تمهائی را به نگارش درمیآوردند که سرشتی مردمپسند داشت.
ملودیهای کلاسیک اغلب کیفیتی متوازن و متقارن دارند، زیرا بیشتر از دو عبارت هماندازه تشکیل شدهاند. در این ملودیها، عبارت دوم ممکن است آغازی مانند عبارت اول داشته باشد اما پایانی قاطعتر دارد. سرایش این ملودیها، که میتوانند با طرح a ? نمایانده شوند، آسان است (چنین ملودیهائی را اغلب میتوان در ترانههای کودکانه مانند Mary Had a Little Lamb یافت). از سوی دیگر، ملودیهای باروک کمتر متقارن، پُرتزئینتر و از نظر سرایش دشوارتر هستند.
دینامیک و پیانو در سبک کلاسیک
علاقهٔ آهنگسازان کلاسیک به بیان سایه - روشنهای احساس، آنها را به استفادهٔ گسترده از دگرگونیهای تدریجی دینامیک - کرشندو و دیکرشندو - سوق داد. آنها دیگر خود را به دینامیک پلهای (گذر آنی از قوی به ضعیف) که ویژهٔ موسیقی باروک بود محدود نمیکردند. کرشندو دیکرشندو، هر دو بدعتهائی هیجانانگیز بودند؛ گاه شنوندگان با شنیدن آنها هیجانزده از جا میپریدند.
در دورهٔ کلاسیک، اشتیاق به تغییرهای تدریجی دینامیک سبب شد تا پیانو جایگزین کلاوسن شود. پیانیست میتواند با تغییر فشار انگشت بر شستی، قویتر یا ملایمتر بنوازد. گرچه پیانو حدود سال 1700 اختراع شده بود اما فقط از حدود 1775 بود که بهتدریج جایگزین کلاوسن شد. کموبیش تمام آثار متعالی و درخور توجه هایدن، موتسارت و بتهوون برای ساز شستیدار، ویژهٔ پیانو و نه برای کلاوسن، کلاویکورد، و ارگ - سازهای شستیدار باروک - به نگارش درآمدهاند.
منسوخ شدن باسو کُنتینوئو
در دورهٔ کلاسیک، باسو کُنتینوئو بهتدریج کنار گذاشته شد. در آثار هایدن یا موتسارت، نوازندهٔ کلاوسن نیازی به بداههنوازی بخش همراهی نداشت. یکی از دلیلهای منسوخ شدن باسو کنتینوئو آن بود که پیوسته آثار بیشتری برای آماتورها به نگارش درمیآمد، آماتورهائی که قادر به فراگیری هنر دشوار بداههنوازی از روی باس شمارهگذاری شده نبودند. آهنگسازان کلاسیک، همچنین خواستار مهاری کاملتر بر چگونگی اجراء آثارشان بودند؛ آنها ترجیح میدادند که آثارشان را کامل و دقیق به نگارش در آوردند و به قضاوت و برداشت بداههنوازان متکی نباشند
ارکستر کلاسیک
در دورهٔ کلاسیک ارکستری تازه تکامل یافت. ارکستر کلاسیک، به رغم ارکستر باروک که ساختار آن میتوانست از قطعهای به قطعهٔ دیگر تغییر یابد، گروهی معین و مقرر از نوازندگان داشت که شامل چهار گروه بود: زهیها، بادیهای چوبی، بادیهای برنجی و کوبهایها. در واپسین آثار موتسارت و هایدن، ارکستر میتوانست دارای چنین سازهای باشد:
- زهیها: ویولونهای اول، ویولونهای دوم، ویولاها، ویولونسلها، کنترباسها
- بادیهای چوبی: 2 فلوت، 2 اُبوا، 2 کلارینت، 2 باسون
- بادیهای برنجی: 2 هورن، 2 ترومپت
- کوبهایها: 2 تیمپانی
توجه کنید که در این ساختار تازهٔ ارکستر، سازهای بادی چوبی و بادی برنجی بهصورت جفت بهکار رفته و کلارینتها بر آن افزوده شدهاند. ترومبون نیز توسط هایدن و موتسارت در ارکستر بهکار گرفته شد، اما استفاده از آن بیشتر در اپرا و موسیقی کلیسائی بود تا در آثاری سازی محض.
شمار نوازندگان ارکستر کلاسیک، در قیاس با گروه نوازندگان باروک، بیشتر بود اما از مکانی به مکان دیگر تغییر چشمگیر مییافت. هایدن از 1761 تا 1790، ارکستری خصوصی را که فقط بیستوپنج نوازنده داشت رهبری میکرد، اما به سال 1795 در لندن و هنگام کنسرتهای عمومی رهبر ارکستری بزرگ با شصت نوازنده بود.
آهنگسازان کلاسیک از رنگ صوتی سازهای منفرد ارکستر بهره جستند. آنان برخلاف آهنگسازان باروک سازها را یکسان تلقی نمیکردند. آهنگسازان کلاسیک اجازه نمیدادند که اُبوا در سراسر یک موومان به مضاعف کردن ملودی ویولون بپردازد. در یک قطعهٔ کلاسیک، تنوع رنگ صوتی بیشتر و دگرگونیهای رنگآمیزی سریعتر است. تم نیز میتواند ابتدا توسط تمام ارکستر آغاز شده، به زهیها انتقال یافته و سپس در ادامه، اجراء آن به بادیهای چوبی واگذار شود.
هر بخش از ارکستر کلاسیک نقشی خاص بر عهده داشت. زهیها در این میان مهمترین بخش بودند و در میان این گروه ویولونهای اول اغلب به نواختن ملودی و زهیهای بمتر به همراهی آن میپرداختند. بادیهای چوبی رنگهای صوتی متضادی را به این مجموعه میافزودند و اغلب بهصورت تکنواز ملودی را مینواختند. هورنها و ترومپتها، به تقویت پاساژهای قوی و ساختن آکوردهای هارمونی گماشته میشدند، اما کمتر به نواختن ملودی اصلی میپرداختند. تمپانی، برای تأکید بر ریتم و برجسته کردن آن بهکار میرفت. بهطور کلی، ارکستر کلاسیک به سازی انعطافپذیر با رنگهای صوتی گوناگون بدل شده بود که آهنگساز میتوانست تجسم توانمندترین و دراماتیکترین مفاهیم موسیقائی خود را به آن واگذار کند