فاطمه گودرزی دوست دارم نقش منفی بازی کنم

مجلهسینما و تلویزیون

- 97/12/09
فاطمه گودرزی دوست دارم نقش منفی بازی کنمدر حافظه بینندگان سینما و تلویزیون، چهره و نام فاطمه گودرزی با نقش‌هایی گره خورده که دلسوز، مهربان و پر از آرامش بوده‌اند. این شب‌ها گودرزی با سریال لحظه گرگ و میش مهمان خانه‌هاست؛ سریالی که روایتگر داستان‌های اعضای یک خانواده صمیمی در سال‌های پرالتهاب دفاع‌مقدس است و توانسته توجه مخاطبان زیادی را جلب کند.
«توران» لحظه گرگ و میش، نقش مادرانه‌ای‌ است که گودرزی ایفای آن را برعهده گرفته و شاید تکراری به‌نظر برسد اما او معتقد است تفاوت‌هایی با دیگر نقش هایش دارد. با فاطمه گودرزی از حال و هوای این سریال و تجربه سال‌ها بازیگری در قاب تلویزیون گفت‌وگو کرده‌ایم

نقش توران چه ویژگی جدیدی داشت که دوست داشتید آن را تجربه کنید؟


مهم ترین چیز برای من قبل از ویژگی‌های نقش، حضور کارگردان این کار بود. کارگردانی همایون اسعدیان باعث شد من برای قبول کردن این نقش ترغیب شوم. لحظات بسیاری در این سریال وجود دارد که برای خیلی از افراد به‌خصوص برای نسل ما، آشنا و قابل‌لمس است. لحظات حسی این کار فوق‌‌العاده بود و من از بازی کردن در چنین لحظاتی واقعا لذت می‌برم. این دلایل باعث شد دوست داشته باشم بازی در لحظه گرگ و میش را بپذیرم.

با بازی در سریالی که زمان آن مربوط به دهه 60 است برای خودتان چه خاطراتی زنده شد؟


قصه این سریال در روزهایی می‌گذرد که برای بسیاری از ما خاطره‌انگیز است. هرچند بعضی وقایع آن روزها مثل موشک‌باران تهران در سریال وجود ندارد، اما فضایی که داستان در آن سپری می‌شود کاملا آشناست. چیزی که از آن روزها یادم مانده این است که همه چشم‌انتظار بودیم. چه‌کسی که همسر، فرزند یا عزیز دیگرش در جبهه بود، چه کسانی که کسی را در خط مقدم نداشتند، همه نگران جوانان و آینده این مملکت بودند. ساده نیست؛ درست همزمان با شروع تغییر و تحول بزرگی مانند انقلاب اسلامی که قرار است نوید آینده بهتری بدهد، کشوری بیگانه به خاک ما حمله کند. اما با وجود همه سختی‌ها و فشارها، همه با هم متحد بودند و هدفشان این بود که دشمن را از خاک میهن خود بیرون کنند. آن روزها دل‌ها یکی و همرنگ بود. متأسفم که باید برای این ویژگی‌های خوب از فعل زمان گذشته استفاده کنم.

مخاطبان معتقدند میزان تلخی قصه به خصوص در قسمت های اخیر خیلی زیاد است. نظر شما چیست؟


به‌نظر من اینکه با همین ویژگی، سریال با کارهای دیگر تفاوت پیدا کرده خوب است. قصه بسیاری از کارهای تلویزیون خیلی یکنواخت است و تغییرات کمی در مسیر داستان اتفاق می‌افتد؛ عاملی که بینندگان را خسته می‌کند و معمولا باعث اعتراض آنها می‌شود. البته که نقدهای مثبت و منفی درباره همه آثار وجود دارد. کارگردان هم با صلاحدید خود فیلم می‌سازد. در این سریال تغییرات و اوج و فرودهای زیادی را شاهد هستیم؛ عروسی و بچه‌دار شدن هم داریم و از آن طرف اتفاقات تلخ هم در داستان وجود دارند.

پس چرا تلخی ها بیشتر احساس شده؟


من فکر می‌کنم این اعتراضات به شرایط فعلی جامعه مربوط است. تلخی‌های موجود باعث شده مردم دیگر تلخی را برنتابند. مردم هم در فضای مجازی برای من پیام می‌گذارند و می‌گویند سریال را دوست دارند اما می‌پرسند چرا فضا اینقدر تلخ است؟ مردم می‌گویند حوصله تلخی را ندارند اما واقعیت این است که این سریال کمدی و طنز نیست. لحظه گرگ و میش سریالی جدی و نمایشی از دورانی واقعی است؛ روزهایی که جوانان پاک ما شهید می‌شدند یا آسیب‌دیده از جنگ به خانه برمی‌گشتند. این بخش‌های سریال کاملا واقعی است، در کنار این بخش، قصه‌ای هم وجود دارد که برای جذابیت آن روایت می‌شود. یکی از برتری‌های این سریال نسبت به بقیه آثار، تعداد زیاد اتفاقات در قصه آن است. بینندگان در همه قسمت‌ها کنجکاو هستند بدانند سرنوشت کاراکترها چه می‌شود؟ سؤالات آنها نشان می‌دهد سریال را دوست دارند. اگر از تلخی سریال حرف می‌زنند به این خاطر است که غم شخصیت‌های سریال با غصه‌های خودشان ترکیب می‌شود و طبیعی است که دیگر تحمل اندوه را نداشته باشند

راه حل چیست؟


به‌نظرم مردم در این مورد تا حدودی حق دارند. شاید بهتر بود این سریال در زمان دیگری پخش می‌شد. اما تصمیم‌گیرنده من و بقیه بازیگران نبوده‌ایم. این درست است که تلخی شرایط در زندگی واقعی باعث می‌شود مردم تحمل اضافه شدن تلخی جدید را حتی در دنیای فیلم و سریال نداشته باشند.

تجربه هم بازی شدن با جوان ها در لحظه گرگ و میش چطور بود؟


تعدادی از بازیگران تجربه بازی در تئاتر داشتند و تعدادی هم جوانان تازه‌کاری بودند که بازیگری را شروع کرده‌اند. من همیشه کار با جوانان را دوست داشته‌ام چون انرژی خوبی از آنها می‌گیرم. فکر می‌کنم بازیگران جوان نسل جدید با این رویکرد که حرفه‌ای و آگاه هستند وارد این فضا می‌شوند و اتفاقا اصلا بی‌اعتماد به نفس نیستند. این باعث می‌شود حس نکنی که آنها تازه‌کار هستند. آنها مثل زمان جوانی بازیگران نسل من، از حضور در کنار بازیگران پیشکسوت و باتجربه خجالت نمی‌کشند. همبازیان جوان من در لحظه گرگ و میش پرانرژی و خوش‌اخلاق بودند و اعتماد به نفس بالایی داشتند.

وقتی خودتان وارد این حرفه شدید چطور از تجربه پیشکسوتان می آموختید؟


هرچند موقع ورود به این حرفه سراغ تحصیلات آکادمیک نرفتم، اما پیشکسوتانی بودند که استاد من و بسیاری از بازیگران جوان آن زمان محسوب می‌شدند و از آنها بسیار آموختیم. آنها سختگیر بودند و دوره‌های مختلف تئوری و عملی را درنظر می‌گرفتند. حتی تمرینات مربوط به پرورش صدا را هم به‌طور جدی دنبال می‌کردیم، به همین دلیل اگر نخستین کارهای بازیگری مرا مرور کنید می‌بینید که صدای زیر و آرامی داشتم اما کم‌کم با آموزش‌های مناسب، صدای پخته‌تری پیدا کردم. من از همبازی شدن با استادانی مثل مرحوم عزت‌الله انتظامی و نیکو خردمند خیلی استفاده کردم. نگران بودم که در برابر آنها کم بیاورم و خجالت بکشم اما برخورد دوستانه آنها فضا را صمیمانه می‌کرد. این عشق به من کمک کرد خودم را نبازم و فرصت یادگیری داشته باشم. فکر می‌کنم هرکسی که بخواهد مسیر مناسبی را طی کند، باید از دیگران بیاموزد.

یکی از ویژگی های مشترک نقش هایی که بازی کرده اید، آرامشی است که در شما دیده می شود. این ویژگی مربوط به نقش هاست یا خودتان آن را به کاراکترها اضافه می کنید؟


بینندگان خیلی درباره این موضوع با من صحبت می‌کنند. بیشتر وقت‌ها مخاطبان مرا شرمنده می‌کنند و می‌گویند که از دیدن بازی من آرامش می‌گیرند. به‌طور قطع این آرامش در وجود من هست. اما از طرفی شاید فیلمسازان هم همین ویژگی را در بازیگری از من می‌خواهند. البته در داستان لحظه گرگ و میش لحظات سنگین و پرتنشی هم داشتم که نقش را از آن آرامش همیشگی دور می‌کرد. آنقدر که حتی بعضی مخاطبان می‌گفتند به دیدن من در نقشی که آرام نباشد عادت ندارند.

دوست دارید سراغ نقش هایی کمی متفاوت تر بروید؟


شاید مردم عادت نداشته باشند مرا در نقشی غیر از فرد مهربان و دلسوز ببینند اما من دوست دارم نقش‌های متفاوت را هم تجربه کنم. از اینکه در سینما و تلویزیون نقشی را بازی کنم که با تصویر آشنای دیده‌شده متفاوت باشد استقبال می‌کنم. اگر مدتی از سینما فاصله گرفتم درست به همین دلیل بوده است. بیشتر نقش‌هایی که پیشنهاد می‌شد آنقدر خاص نبود که بخواهم از بازی کردن در آنها لذت ببرم. برای یک بازیگر خیلی مهم است که از بازی در یک نقش در وهله اول خودش لذت ببرد و هربار قرار است سر فیلمبرداری برود، با شوق راهی شود

هیچ وقت نقش منفی به شما پیشنهاد شده است؟


سال‌ها پیش نقش منفی به من پیشنهاد شد که به یاد دارم خیلی ضعیف بود. نقش را نپذیرفتم چون به‌نظرم تصویر مرا خراب می‌کرد درحالی‌که باید باعث جلب توجه مخاطب با ارائه یک تصویر جدید متضاد با قبلی‌ها می‌شد. شاید روزی در تئاتر یا سینما سراغ این تجربه بروم چرا که خودم به بازی در نقش منفی علاقه دارم.

نسبت به سال های قبل کم کار شده اید؟


در سینما بله، آن هم به‌دلیل اینکه بازی در نقش‌های ضعیف و تکراری را نپذیرفته‌ام. اما در تلویزیون تقریبا همیشه سالی یک سریال را داشته‌ام. حضورم در تئاتر کمرنگ بوده چون زمان زیادی را باید برای آن صرف کرد و نمی‌توان اشاره نکرد که درآمد چندانی هم ندارد.

نقشی بوده که با خودتان بگویید ‌ای کاش من آن را بازی می کردم!


بله. بیشتر هم نقش‌هایی بوده که با نقش‌های آرام و مادرانه که تجربه کردم تفاوت داشته‌اند. بعد از می‌خواهم زنده بمانم نقشی بود که می‌گفتند مسعود کیمیایی مرا برای بازی در آن درنظر داشته اما به دلایلی بیتا فرهی آن نقش را بازی کرد و من با دیدن بازی زیبای او با خودم گفتم کاش بازیگر فیلم من بودم!

فکر می کنید به حق خود در دنیای بازیگری رسیده اید؟


دیگران معتقدند که نرسیده‌ام اما من خیلی متوقع نیستم که حتما باید جایی بهتر از اینجا می‌ایستادم. انتخاب‌های خودم باعث شده که این مسیر را طی کنم، شاید اگر انتخاب‌های دیگری می‌کردم راهم عوض می‌شد. هرچند که پیشنهادهای فیلمسازان هم تا حد زیادی در این مسیر تأثیرگذار بوده‌اند. حرفه من این است که جلوی دوربین باشم. من کار کردن را به شوق جایزه کنار نگذاشتم، جایزه من خانواده‌ام هستند و مردمی که همیشه انرژی خوبی از آنها گرفته‌ام.

اگر به عقب برگردید باز هم بازیگری را انتخاب می کنید؟


حتما همین کار را می‌کنم. ورودم به این حرفه اتفاقی بود اما ماندن در آن انتخاب و تصمیم خودم بود. خیلی لذتبخش است که هرجا قدم بگذاری، مهر و محبت و انرژی مثبت دریافت کنی. این یکی از بهترین حس‌هاست که شاید نتوان از راه‌های دیگر آن را به‌دست آورد.
advertising