چطور یک شغل و کار جدید شروع کنیم

سبک زندگیکار و تجارت

- 97/11/02
چطور یک شغل و کار جدید شروع کنیمبا مشخص کردن چیزهایی که در شغل فعلی یا قبلی دوست داشتید، درباره‌ی حرکت بعدی‌تان تصمیم بگیرید. آیا آن کار به شما انرژی کافی می‌داد یا یک فرصت جدید در بخشی دیگر شما را بیشتر هیجان‌زده می‌کند؟ به این فکر کنید که آیا شغل فعلی‌ با ارزش‌های بنیادی‌تان هماهنگی دارد. اگر این‌طور نیست، پس شاید دلیل ناخشنودی‌تان همین باشد. مثلا، اگر خلاقیت برای شما ارزشمند است ولی در شغل فعلی‌تان فرصت‌های کمی برای ایجاد خلاقیت و طرح ایده‌های نو وجود داشته باشند، شما احساس نارضایتی خواهید کرد. به همین شکل، اگر شما از هدایت افراد لذت ببرید ولی در بخش فعلی هیچ راهی برای رهبری وجود نداشته باشد، احتمالا باید به دنبال سمَت دیگری در سازمان‌تان باشید که چنین فرصتی را در اختیارتان قرار دهد.

تصمیم به شروع گرفتن ، این اولین قدم در شروع کار جدید خودتان است: داشتن این طرزفکر که می‌خواهید کار خودتان را شروع کنید. این می‌تواند یکی از سخت‌ترین مراحل کار باشد. اینکه تصمیم به شروع بگیرید به این معنی است که فکرتان این است که می‌خواهید شروع کنید. یعنی به این ادراک رسیده‌اید که می‌خواهید کاری برای خودتان داشته باشید و به همین دلیل تصمیم می‌گیرید وارد عمل شوید.این مهمترین قدم در موفقیت هر کار و حرفه است. وارد عمل شدن می‌تواند کلیه جوانب کارتان را در بر گرفته و در طول حیات حرفه‌تان باید به کار بسته شود. وارد عمل شدن مهمترین تفاوت بین موفقیت و شکست است. خیلی افراد خود را درگیر جزئیات می‌کنند، آنقدر که باعث می‌شود قبل از اینکه حتی شروع کرده باشند، خسته و ناامید شوند.

به شبکه‌ی دوستان و همکاران‌تان اطلاع دهید تا اگر کمکی از دست‌شان برمی‌‌آید انجام دهند. به کسانی که با شما ارتباط دارند بگویید که به دنبال فرصت‌های شغلی جدید می‌گردید و اگر فکر می‌کنید می‌توانند مفید باشند جلسه‌ای برای صحبت کردن در مورد شرایط خود با آنها ترتیب دهید.از طریق رسانه‌های اجتماعی شبکه‌تان را گسترش دهید. از توئیتر و لینکدین استفاده کنید تا به‌واسطه افراد و صنایع بتوانید فرصت‌های جدید را پیدا کنید. شاید یکی از اطرافیان‌تان کسی را بشناسد که به دنبال متقاضی کاری با خصوصیات شما می‌گردد.به همین شکل، اگر درون سازمان‌تان به دنبال فرصت‌های جدید می‌گردید، بلندپروازی‌های شغلی‌تان را با همکارانی که به آنها اعتماد دارید در میان بگذارید. همین که اهداف‌تان را به اشتراک می‌گذارید به نوبه‌ی خود می‌تواند انگیزه‌بخش باشد و تشویق‌تان کند تا در آنها ثابت قدم بمانید. به علاوه، اگر مردم بدانند شما چه می‌خواهید احتمال اینکه بتوانند کمک‌تان کنند بیشتر است.

تغییر ممکن است ترسناک باشد، خصوصا اگر تصمیمات مهم زیادی پیش رو داشته باشید، اما آماده کردن یک طرح کوتاه، متوسط یا بلند‌مدت به شما کمک می‌کند بر مراحلی که باید پشت‌سر بگذارید تمرکز کنید و راحت‌تر بتوانید به اهداف‌تان برسید.یک برنامه عملیاتی ترسیم کنید تا راهنمایتان باشد. اهداف بزرگ‌تان را به اهدافی که کوچک‌، دقیق‌، قابل‌ اندازه‌گیری، قابل دسترس، واقع‌گرایانه و محدود به زمان هستند، تجزیه کنید.

فرقی نمی‌کند که بخواهید شغل‌تان را درون سازمان‌تان تغییر دهید یا جای دیگری به دنبال فرصت‌های جدید بگردید، روش‌های بی‌شماری برای بهبود تجارب و مهارت‌هایتان وجود دارند.داوطلبِ کار در موسسات غیرانتفاعی شوید، اگر در حال حاضر بی‌کار هستید، در شرکت‌هایی به صورت کارآموز شروع به کار کنید که بتوانید بعدها همان‌جا استخدام شوید. این به شما فرصتی می‌دهد تا بتوانید تجربه‌ی جدیدی را امتحان کنید و توانایی‌هایتان را به اثبات برسانید و در عین حال روابط خوبی هم پیدا کنید.اگر در حال حاضر در جایی مشغول به کار هستید، از مدیر یا بخش گسترش و آموزش سازمان‌تان بخواهید در یادگیری مهارت‌های جدید به شما کمک کنند. به این فکر کنید که چطور می‌توانید در شغل فعلی‌تان به روش‌های مختلف ارزش ایجاد کنید. برای پروژه‌های بین بخشی که ممکن است بتوانند در به دست آوردن تجربیات جدید کمک‌تان کنند، و رابطه‌های جدید برای‌تان به وجود آورند، داوطلب شوید.

اگر شغل‌تان را از دست داده‌اید یا منتظر فرصتی مناسب درون سازمان‌تان هستید، تفکر مثبت را تمرین کنید تا چهارچوب ذهنی درستی داشته باشید. همیشه فعال باشید و از هر تجربه‌ای برای گسترش افق‌هایتان استفاده کنید. این رفتار به شما کمک می‌کند تا از موقعیت‌ها بهترین استفاده را ببرید، حتی اگر موقعیتی باشد که انتظارش را نداشه‌اید.تحت هیچ شرایطی خودتان را مقصر ندانید. شکست را بهانه‌ای برای تلاش نکردن قرار ندهید. اگر در گذشته باقی بمانید، هیچ وقت آینده‌ای هیجان‌انگیز برای خود رقم نخواهید زد. به یاد داشته باشید، تغییر دادن شجاعت می‌خواهد و خیلی از افراد جرات این کار را ندارند، پس خودتان را دست‌کم نگیرید.

شکست در برنامه‌ریزی درواقع برنامه‌ریزی برای شکست است. این جمله به خوبی اهمیت برنامه‌ریزی برای کار را نشان می‌دهد. اگر در سرتان است که کارتان را رها کنید، دقت کنید که قبل از آن برنامه‌های کار جدیدتان ریخته شده باشد. برنامه‌ریزی کردن برای یک کسب و کار جدید می‌تواند کاری زمان‌بر و دشواری باشد. داشتن یک درآمد مشخص وقتی مشغول این مرحله از کارتان هستید تاثیر بسیار زیادی در موفقیت یا شکست شما دارد. بنابراین قبل از اینکه کارتان را رها کنید، برنامه‌هایتان را بریزید.

کسانیکه هدف دارند به طور طبیعی موفق‌تر از آنهایی هستند که هیچ هدفی ندارند. آرزوها زمانی به واقعیت تبدیل می‌شوند که آنها را به صورت اهداف عملی روی کاغذ بیاورید. اهدافی واقع‌بینانه تعیین کنید و بعد اتفاقات و فرایندهای عملی برای رسیدن به آنها طراحی کنید.مهمترین مسئله‌ای که باید به خاطر داشته باشید این است که اهدافی قابل‌دسترسی تعیین کنید و برای رسیدن به آن اهداف باید راه‌هایی در نظر بگیرید.پیدا کردن فروشندگان و تولیدکنندگان مناسب مرحله‌ای بسیار وقت‌گیر است. قرارداد بستن و کنار آمدن با آنها هم نیازمند زمان است اما باعث می‌شود کارتان را درست شروع کنید. خیلی مهم است که نقش هرکس را در کار به خوبی مشخص کرده و برای همه توضیح دهید زیرا این مسئله نقش بسیار مهمی در موفقیت و شکست کارتان خواهد داشت.

درمورد درآمد دو استراتژی کلی وجود دارد.جایی که فکر بکار می افتد، انرژی جریان دارد. ذات این فرایند فکری زمانی است که می‌خواهید علاقه‌تان را دنبال کنید. اگر بخواهید خودتان را بین دو کار تقسیم کنید، خیلی از فرصت‌ها را از دست خواهید داد. فلسفه او این است که بلند شوید و آن را به مرحل عمل برسانید.استراتژی دیگر این است که صبر کنید تا درآمد کار جدیدتان به اندازه نصف حقوق کنونی‌تان شود. فلسفه آن این است که اگر بتوانید درآمدتان را بااینکه فقط به صورت نیمه‌وقت در آن فعالیت دارید، به نصف حقوقتان برسانید، اگر کار جدیدتان را تمام‌وقت کنید، خواهید توانست درآمدتان را دوبرابر کنید.این استراتژی دوم خطر کمتری دارد زیرا داشتن یک حقوق باعث می‌شود بتوانید اهدافتان را سریعتر اجرا کنید. اما ممکن است در حین راه بعضی فرصت‌ها را از دست بدهید.

داشتن نگرش درست تفاوت بسیاری در کارتان ایجاد خواهد کرد. نباید هیچ موقعیتی را مشکل یا شکست ببینید. دلیل آن این است که هر اتفاقی هم که بیفتد، یا می‌توانید دوباره شروع کنید و یا فردا با اطلاعات بیشتر شروع کنید.شکست برای همه اتفاق می‌افتد، حتی برای سرمایه‌داران بزرگ. رمز کار این است که وقتی شکستی اتفاق افتاد، همه تمرکزتان را روی شکست محدود نکنید، بلکه به قسمت‌هایی از کارتان نگاه کنید که موفق شده‌اید.گاهی اوقات نیروی بازار دلیل شکست یا موفقیت یک کار می‌شود اما خیلی از کارها و بیزنس‌های جدید هم بخاطر موانع درونی صاحب آن شکست می‌خورند تا موانع خارجی. خیلی از این به نگرش شما بستگی دارد. بیشتر صاحبین مشاغل بخاطر نداشتن منابع شکست نمی‌خورند، بلکه بخاطر نداشتن نگرش درست.
advertising