بررسی بازی Battlefield V
علمی و تکنولوژی › کنسول و بازی
- 97/08/30بخش داستانی Battlefield V همان چیزی است که به طور معمول و عادی در شمارههای مختلف بتلفیلد شاهد آن هستیم: مدت زمان بسیار کوتاه و داستانی کلیشهای که مجموعهای از فیلمها، بازیها و سریالهای مشابه را یادآوری میکند و این بار بخشهای به ظاهر سینمایی هم به این پکیج اضافه شده تا از نظر کیفیت حتی کمی پایینتر از چیزی باشد که از یک بازی با نام بتلفیلد انتظار داریم. کمپین بازی از ۴ بخش اصلی و یک مقدمه تشکیل شده که یکی از بخشهای اصلی فعلاً در درسترس نیست و با وجود تأخیر یک ماهه در عرضه بازی قرار است ۲ هفته بعد از عرضه رسمی بازی در دسترس باشد شاید کمی ناعادلانه باشد اما بهترین قسمت بخش داستانی بازی مقدمه و شروع کوتاهیست که به سرعت گیمر را با فضای جنگ جهانی دوم و بخشهای اصلی داستانی آشنا میکند. این شروع با پخش سخنرانی رادیویی «نویل چمبرلین»، نخست وزیر بریتانیا در زمان شروع جنگ جهانی دوم، شروع میشود و در برشهای کوتاهی از سالها و جبهههای مختلف در قالب پیاده نظام و سواره نظام، در زمین و در آسمان، بخشهای مختلف Battlefield V را معرفی میکند. اولین بخش داستانی بازی با نام «Under No Flag» شروع خوبی دارد، بعد از شکست تمام عیار در جبهه فرانسه و عقبنشینی از ساحل دانکرک، دولت بریتانیا کیبر تصمیم به استفاده از افراد خلافکار اما خلاقی گرفت تا گردان ویژهای را تشکیل دهد و در عملیات تخریب در پشت خطوط دشمن از افراد این گردان استفاده کند. «Billy Bridger» سارق بانک و متخصص ساخت بمبهای دستساز نقش اصلی این بخش و یکی از افراد این گردان است. وظیفه بیلی در مدت کوتاهی که کنترل او را بدست میگیریم تخریب بمبافکنهای آلمانی با بمبهای ساخت خودش است و در این راه «George Mason»، مافوق و کسی که بیلی را به عضویت در گردان ترغیب کرده هم او را همراهی میکند. داستان این بخش بیشتر یادآور بازیهای قدیمیتر جنگ جهانیست که معمولاً خبری از صحنههای بزرگ جنگ در آنها نبود و بیشتر در دسته بازیهای مخفیکاری قرار میگرفتند اما با پیشروی در داستان، نقشهای که مأموریت در آن اتفاق میافتد بزرگتر شده و امکان بازی به سبک Run & Gun هم فراهم میشود. داستان این بخش چیز چندانی برای ارائه ندارد و بازی بازیگرها هم کمکی به نزدیک شدن مخاطب به دو شخصیت اصلی ماجرا نمیکند.
بخش دوم داستانی با نام «Nordlys» روایتگر ماجرای یکی از اعضای نیروی مقاومت نروژ با نام «Solveig Fia Bjørnstad» است که وظیفه دارد تا یکی دیگر از اعضای نیروی مقاومت را از اسارت نازیها در مؤسسهای تحقیقاتی که محل تولید آب سنگین مورد نیاز نازیهای برای تولید سلاحهای اتمیست، آزاد کند. داستان این بخش در میانه راه پیچش داستانی عاطفی خاصی را رو میکند که در اجرا آنطور که باید و شاید تأثیرگذار از آب در نمیآید چون مدتی که با سولوگ همراه میشویم به اندازهای نیست که احساس نزدیکی لازم با او در مخاطب ایجاد شود. این بخش هم مثل بخش اول، گیمر را در فضای میدانهای بزرگ نبرد دوم قرار نمیدهد و یک داستان کوچک با حس و حال مخفیکاری را روایت میکند. سومین بخش داستانی بازی با نام «Tirailleur» مخاطب را در قالب «Deme Cisse» سربازی سنگالی که از سرزمینهای مستعمره فرانسه در آفریقا به خدمت ارتش فرانسه درآمده و با وجود خوشحالی از اینکه فرصت دفاع کردن از کشوری که خود را بخشی از آن میداند در اختیار او قرار گرفته، با اتفاقی غیرمنتظره رو به رو میشود. داوطلب شدن برای فدا کردن جان خود برای کشور از دید گروهی از افراد کافی نیست و سیاهپوست بودن یعنی انجام اموری که دون شأن افسران سفیدپوست است و در لحظه پیاده شدن در فرانسه، اسلحه از دست دمی و دیگر دوستانش گرفته شده و به جای آن بیل به دستشان داده میشود و این ماجرا تا زمانی ادامه مییابد که یکی از افسران رده بالای فرانسه از سربازان “اصیل” فرانسوی خود ناامید شده و تصمیم به استفاده از نیروهای گردان کشورهای مستعمره میگیرد. این بخش هم مثل دو بخش دیگر به بخشهای کمتر پرداخته شده جنگ جهانی دوم میپردازد و تا حدودی پرداخت بهتری نسبت به دو بخش دیگر دارد اما متأسفانه تم مطرح شده با عمق چندانی پرداخته نمیشوند. به طور کلی بخش داستانیای که تا به الان ارائه شده از این جهت که به گروهها و لحظات کمتر دیده شده جنگ جهانی دوم پرداخته قابل ستایش است اما پرداخت داستانها و شخصیتپردازی مطابق اکثر بازیهای دایس از کیفیت رضایت بخشی برخوردار نمیباشد.
بخش گیمپلی بازی باید در سه بخش مورد بررسی قرار گیرد: طراحی بخش تکنفره، طراحی بخش آنلاین و کلیت طراحی فنی بازی که هسته دو بخش دیگر است. طراحی بخش تکنفره برای من بسیار ناامیدکننده بود و با انتظاری که واژه بتلفیلد در ذهن ایجاد میکند در تضاد کامل که این مسئله میتوانست تا حدودی قابل چشمپوشی باشد اگر داستان و طراحی مراحل به شکل بهتری انجام گرفته بود. مراحل دو بخش اول داستانی بر اساس مخفیکاری طراحی بناشدند اما پیش بردن بازی به صورت Run & Gun هم تجربه هیجانانگیزتریست و همه باعث سادگی مراحل میشود. در خلال Under No Flag با وجود اینکه پشت خطوط دشمن هستیم اما ناگهان در بخشهای پایانی بازی تبدیل به یک بازی سندباکس میشود و امکان استفاده از وسایل نقلیه مختلف فراهم میشود و بیلی بریجری که در طول داستان بازی بارها بر بیعرضگی او به عنوان یک سرباز تأکید میشود، ناگهان تبدیل به شخصیتی در حد و اندازه قهرمانهای فیلمهای اکشن دهه ۸۰ میلادی میشود و اگر سیستم آژیر دشمنان را از کار انداخته باشید، تعداد دشمنان کمی که به علت طراحی مراحل بر پایه مخفیکاری در نقشه بزرگ بازی حضوردارند، هیچ راهی برای درخواست کمک نخواهند داشت و شما مانند یک طوفان غیرقابل کنترل همه آنها را به راحتی به کام مرگ خواهد کشید. طراحی مراحل بخش دوم داستانی تا حدودی بهتر انجام گرفته اما در میانه راه سازندگان تصمیم میگیرند هیپوترمی را به عنوان یک مکانیک به گیمپلی اضافه کنند اما هیچ راهی برای اینکه از میزان یخ زدگی سولوگ آگاه شویم در اختیار ما قرار نمیدهند و فقط و فقط ما را مجبور به حرکت از یک منبع گرما به منبع گرمای دیگر میکنند تا با گشت و گذار متوجه خالی بودن محیط طراحی شده نشویم. طراحی بخش سوم جاییست که بازی بزرگتر میشود و انگار سازندگان این بخش را برای افرادی ساختند که اول بخش داستانی را انجام میدهند و بعد به سراغ بخش آنلاین میروند و در این بخش با نبردهای بزرگ جنگی را تجربه میکنیم که قرار است با نسخه بزرگتر، سریعتر و پرآشوبتر آنها در بخش آنلاین رو به رو شویم. هر چند میزان هیجان و دقت در طراحی مراحل بخش سوم حتی نزدیک به بخش آنلاین نمیشود اما حداقل هیجان بهتری نسبت به دو بخش دیگر دارد و با تصوراتی که اسم بتلفیلد در ذهن ایجاد میکند سازگارتر است. هوش مصنوعی نسبت به Battlefield 1 کمی پیشرفت داشته و دشمنان کمی گوش به زنگتر هستند اما در هنگام مبارزات گاهاٌ تصمیمات عجیب و غریبی میگیرند مثلاً زمانی که در حال قتل عام دشمنان هستید یکی دو نفر از آنها ممکن است پشت به شما پا به فرار بگذارند و بعد از کمی دور شدن از مهلکه حال سنگر نگیرند و ناگهان شروع به تیراندازی به شما کنند! باگهای عجیبی هم گهگاه مزاحم بازی کردن شما میشوند اما باگها معمولاً به کمک من آمدند به طور مثال دوبار در لحظاتی که در میان چند دشمن گیر افتاده بودم ناگهان دشمنان بدون هیچ علتی غیب شدند و من از مهلکهای که میتوانست موجب شکستم شود بدون هیچ مشکلی جان سالم به در بردم. به پرواز درآمدن اجساد و تکان خوردنهای آنها و مواردی از این دست به وفور در بازی دیده میشوند که به هیچوجه قابل قبول نیست.
بخش آنلاین همیشه گل سر سبد بازیهای بتلفیلد بوده و Battlefield V هم از این قاعده مستثنی نیست. تغییرات زیادی نسبت به Battlefield 1 صورت نگرفته اما این بار سلاحها کشندهتر هستند و سریعتر میتوانید رقبای خود را از پا در بیاوریم و از آن طرف تخریب وسایل نقلیه و ادوات جنگی سختتر شده که این مسئله با تغییر زمان از جنگ جهانی اول به دوم و پیشرفتهای تکنولوژی کاملاً سازگار است. فعلاً ۸ نقشه کاملاً متفاوت در اختیار ما قرار دارد و بخشهای آنلاین تقریباً همان بخشهاییست که در قسمت قبلی شاهد آنها بودیم. جذابترین بخش موجود در حال حاضر همان بخش Operations قسمت قبلیست که اینجا با نام Grand Operations در بازی حضور دارد و شما بخشی از یک عملیات بزرگ و چند روزه هستید که در هر روز باید اهداف متفاوتی را به انجام برسانید و موفقیتهای هر روز در روزهای بعدی به کمک شما و ارتشی که بخشی از آن هستید میآید. نبردهای Grand Operations براساس عملکرد روزانه تیمی نفسگیرتر میشوند و این بخش با وجود اینکه مدت زمان زیادی طول میکشد تا به پایان برسد به دلیل اینکه در انتفال حس و حال حضور در میانه میدان نبرد و بخشی از یک ارتش بودن کاملاً موفق عمل میکند، به هیچ وجه خسته کننده نمیشود. یک سوپرایز خاص هم به این بخش اضافه شده که بعد از برابری عملکرد دو ارتش در پایان روز سوم اتفاق میافتد و بهتر است که خود شما با آن رو به رو شوید. تقریباً بخشهای کلاسیک و همیشگی بازیهای آنلاین مثل Capture the Flag، Team Death Match و … همه در بازی وجود دارند ولی به هر کدام از این بخشها ایدههای خاص دایس هم اضافه شده، مثلاً در بخش فتح پرچم با نام Conquest امکان سنگرسازی برای چیدن استراتژی بهتر برای دفاع از مواضع وجود دارد. شاید مشکل اصلی بخش آنلاین در عدم هماهنگی بعضی نقشهها با بعضی از حالتهای قابل بازی باشد که ممکن است باعث برتری موقعیتی ناعادلانه گروهی از بازیکنان بر گروه دیگر شود. مشکل دیگر بخش آنلاین که ارتباط مستقیمی به خود بازی ندارد، خود بازیکنان هستند که با وجود تلاش سازندگان برای ایجاد حس همدلی بین رزمندگان یک ارتش، در زمانی که نیاز به کمک داشته باشید حتی ۳ هم جوخهای دیگر شما هم توجهی به شما ندارند و بارها پیش میآید که با وجود تقاضاهای عاجزانه سرباز نیمه جانی که شما کنترل او را برعهده دارید، کاملاً بی تفاوت از کنار شما عبور میکنند و کمتر کسی وظیفهای که در ابتدا برعهده گرفته را انجام میدهد و اکثریت به دنبال داشتن بالاترین آمار کشتار هستند. بخش آنلاین در ماههای آتی با فعال شدن «Tides of War» و اضافه شدن بخش بتل رویال که قرار توسط «Criterion Games» ساخته شود کاملتر خواهد شد.
بخش زیرساخت گیمپلی بازی در طراحی سلاحها و ادوات جنگی در بهترین سطح خود قرار دارد. تمامی سلاحها عملکرد و حس خاص خود را دارند که گاهی عدم توجه به مدت زمان ریلود یا سبک تیراندازی سلاحهایی که در اختیار دارید ممکن است کار دست شما دهد خصوصاً در بخش آنلاین که ثانیهها نقش تأثیرگذاری دارند. وسایل نقلیه در دسترس هم به طور محسوسی کنترل بهتری نسبت به بازی قبلی دارند خصوصاً در کنترل هواپیماها این مسئله بهتر حس میشود، هرچند مطمئن نیستم که این مسئله را باید به پای همان تفاوت ۲ جنگ جهانی بگذارم یا پیشرفت سازندگان در طراحی اما تا جایی که در بازی قابل حس است، در بخش وسایل نقلیه بازی پیشرفت محسوسی داشته است.
موتور بازیسازی «Frostbite» معمولاً توسط دیگر استودیوهایی که مجبور به استفاده از آن هستند مورد انتقاد قرار میگیرد اما دایس هر بار که بازی جدیدی با این موتور میسازد پاسخ دندانشکنی به همه انتقاد میدهد. طراحی فنی بازی در یک کلام فوقالعادهست، طراحی ظاهر و لباس شخصیتها، انیمیشنها، نورپردازی، جزئیات محیط و … همه چیز به بهترین شکل انجام گرفته و با وجود این سطح کیفی بالا خبری از افت فریم و مسائلی از این دست چه در بخش یک نفره و چه در بخش آنلاین نیست. تخریبپذیری محیط هم با کیفیت بسیار بالایی پیاده شده و این مسئله زمانی به چشم میآید که در بخش آنلاین در محیط خاصی سنگر گرفتید و از امنیت خود مطمئن هستید که ناگهان بمباران شده و محلی که تا لحظاتی پیش کاملاً امن به نظر میرسید روی سرتان خراب شده و با خاک یکسان میشود. افکتهای صوتی و صداگذاری محیطی بازی هم به بهترین شکل انجام گرفته و هر سلاح و وسیلهای و هر سطح خاصی از زمین صدای خاص خود را دارد. موسیقی متن استفاده شده کیفیت خوبی دارد اما به دلیل اینکه حس و حال مرسوم آثار مشابه را دارد چندان به یادماندنی نیست ولی با این وجود در لحظاتی که با بازی همراه میشود، آن عملکرد و اثرگذاری که مورد انتظار را دارد. قسمت ناامیدکننده و ضعیف بازی صداپیشگان هستند که به طور عمومی چندان کمکی به شخصیتپردازی بهتر قهرمانان داستان نمیکنند.
Battlefield V شامل همه چیزهاییست که از یک بازی با نام بتلفیلد انتظار داریم، بخش داستانی معمولی، بخش آنلاین پرهیجان و طراحی گرافیکی و صداگذاری کم نظیر. عدم خارج شدن از چارچوب مورد انتظار، نبود جهشهای بزرگ نسبت به قسمت قبلی، کامل نبودن بازی در هنگام عرضه و باگهای نسبتاً زیاد برای یک بازی در این ابعاد باعث میشود که رضایت کافی از انجام بازی نداشته باشیم. شاید در بازبینی بازی در ماههای آینده در صورتی که سازندگان به وعدههای خود عملکرده باشند.