با خصوصیات افراد خود شیفته آشنا شوید
سبک زندگی › مهارت اجتماعی
- 97/08/18خودشیفتگی صفتی شخصیتی است که با احساس قدرت، بزرگنمایی، حق به جانب بودن و سلطهجویانه حرکت کردن همراه است. کمی به اطراف خود نگاه کنید آیا کسانی را میشناسید که انتظارات فراوانی از شما دارند و مدام در پی شنیدن تعریف و تمجید از سوی شما هستند. کشف این افراد خیلی سخت نیست، کافی است این 3 علامت را در آنها ببینید:
1. داشتن حس خود مهم بینی مطلق
2. تمایل بیش از حد به شنیدن تعریف و تمجید از دیگران
3. عدم توانایی در ابراز همدردی با دیگران یا حتی شنیدن یا درک کردن نظرات آنها
اگر با چنین افرادی در ارتباط هستید اغلب اوقات حس میکنید، این افراد دائما در حال خودستایی و کذبگویی در مورد خود و تواناییهايشان هستند و از این رو دیگران آنها را افرادی متکبر و گاه نفرتانگیز میدانند. عدهای از روانشناسان بر این باورند افرادی که بر اثر تربیت ناز پرورانه بزرگ شدهاند و هر چه در کودکی خواستهاند برایشان فراهم بوده است، والدین آنها را بهاصطلاح لوس بار آوردند که درصد این افراد در جامعه ما کم نیست. همچنین روانشناسان بر این باورند كه دسته دیگری هم امکان خودشیفته شدن را دارند و آنها افرادی هستند که با زجر و محرومیت بزرگ شدهاند، اینها برای جبران افراطی احساس حقارت دست به رفتارهای خودشیفتگی میزنند.
افراد خودشیفته خوش سر و زبان هستند
انسان خودشیفته قادر به دوست داشتن دیگران نیست و دوست داشتن برای او نامفهوم است (مشاهده میکنید که دائم دیگران را مورد تمسخر قرار میدهد و با زیر دستان خود رابطه تحقیرآمیز دارد). البته در اوايل ارتباط برای فریب دادن دیگران و صید آنها از این مفهوم (دوست داشتن) استفاده میکند ولی همه فیلم و نقش بازی کردن است. باید توجه داشته باشید که افراد خودشیفته خوش سر و زبان هستند و در برخورد اول شما را جذب خود میکنند و در ضمن ظاهرا از اعتمادبهنفس بالا و شاید کاذبی برخوردار باشند و حتی برای موفق جلوه دادن خود دروغ میگویند و بسیار بلوف میزنند.
اگر از بین علائم زیر چهار یا پنج علامت در شما یا همسرتان وجود داشته باشد میتوان به احتمال زیاد تشخیص اختلال شخصیت خود شیفته را اعمال کرد:
خودبزرگ بینی و مبالغه در مورد توانايیهای خود و احساس مهم بودن افراطی.
اشتغال ذهنی زیاد و خیالبافی افراطی در مورد پیشرفت و موفقیتهای نامحدود.
این باور که فرد بی نظیر و استثنایی است ولی توسط دیگران درک نمیشود.
استثمار و بردگی دیگران.
متکبر و خودبین بودن (منم منم کردن).
نیاز شدید به تمجید و ستایش شدن توسط دیگران.
حسادت نسبت به دیگران یا اینکه دیگران به من حسادت میکنند.
احساس حق به جانب بودن در اکثر مواقع بدون شواهد کافی.
ناتوانی در همدلی کردن با دیگران (قادر به درک احساسات و رابطه همدلانه با دیگران نیست).
طبق آمارهای به دست آمده، مردان بیشتر از زنان به دام خودشیفتگی پرتاب میشوند.
همه ما خودشیفته به دنیا آمده ایم
ما همگی با نوعی خودشیفتگی به دنیا آمدهایم و تقریبا تمام انسانها زندگی خود را با خودشیفتگی آغاز میکنند. یک نوزاد هنگامی که پا به عرصه گیتی میگذارد، یک دنیای کوچک و محدودی را مشاهده میکند که فقط خودش در درون آن زندگی میکند. او فقط نیازهای خود را میبیند که باید بهوسیله دیگران آنها را برطرف كند ولی زمانی که نوزاد به سنین رشد میرسد، متوجه میشود که دنیایی که در آن زندگی میکند بزرگتر و پیچیدهتر از دنیای کوچک و رویایی اوست که همه چیز را در خود میبیند. در این درک و توجه، والدین و اطرافیان او نقش مهمی را ایفا میکنند که به بچهها تفهیم کنند؛ این دنیا فقط در آنها و خواستههایشان خلاصه نمیشود.
جهان بینی یک انسان خودشیفته روی خودمحوری قرار دارد. او تشنه است و عطش تشنگی او در جلب توجه دیگران حد و مرزی نمیشناسد. هر چه بیشتر توجه مردم را به خود جلب کند، عطش او بیشتر میشود و همیشه یک انسان تشنه باقی میماند، رابطه او با دیگران یک رابطه یک طرفه است. او فقط دریافت میکند.خودشیفتگی در حد متعادل خود، همانند پدیدههای دیگر بد نیست و میتواند به اعتمادبهنفس هم کمک کند ولی هنگامی که از حد متعادل خود پا فراتر بگذارد، مشکلات زیادی را فراهم میکند. در پی معالجه نیستند، چون باور ندارند که بیمار هستند. آنها تصور میکنند که افرادی استثنایی هستند که هیچ گونه نیازی به کمک و درمان ندارند.