کتاب و زندگی نامه کافه اروپا اثری جذاب از اسلاونکا دراکولیچ

خواندنیکتاب و رمان

- 98/05/10
کتاب و زندگی نامه کافه اروپا اثری جذاب از اسلاونکا دراکولیچ

نویسنده کتاب کافه اروپا


اسلاونکا دراکولیچ روزنامه‌نگاری مورد احترام و از گزارشگران و مفسران فرهنگی کرواسی است. نوشته‌های او در بسیاری از مطبوعات جهانی به چاپ رسیده است و کتاب‌های او نیز، همواره با موفقیت روبه‌رو بوده‌اند.کافه اروپا دربردارنده مقا‌لات دراکولیچ بین سال‌های ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۶ است که در روزنامه‌ها و نشریات مختلف منتشر شده است. همه‌ مقالات کتاب حول موضوع زندگی در کشور‌های اروپای شرقی پس از فروپاشی شوروی و انحلال حکومت‌های کمونیستی بلوک شرق می‌گردند و نویسنده با بیانی ساده و صمیمی به واکاوی موضوعاتی می پردازد که مخاطب می تواند به راحتی با آنها همذات پنداری کرده و همراه شود.

مترجم و انتشارات کتاب کافه اروپا


این کتاب توسط توسط «نازنین دیهیمی» ترجمه شده است و انتشارات گمان آن را به چاپ رسانیده است.

خلاصه و درونمایه کتاب کافه اروپا


دراکولیچ تصویرگر تیزبین جوامعی در حال گذار است. روایت‌های او با جزئیاتی شگفت، تامل برانگیز و صمیمی، شبیه نامه‌هایی است که دوستی برایمان نوشته است. نامه‌هایی که تصویری ملموس از همهٔ تناقض‌ها، سردرگمی‌ها و تحولاتی به دست می‌دهد که مشخصهٔ دوران گذار به دموکراسی است.
مقالات گیرا و جسورانهٔ دراکولیچ در واقع تلنگری است به شهروندان کشورهای اروپای شرقی پس از کمونیسم، برای اینکه مسئولیت ‌نقشی را که در جامعهٔ مدنی جدید برعهده دارند، بپذیرند.
دراکولیچ ریشهٔ بسیاری از مشکلات کنونی‌شان را در این می‌بیند که مردم این کشورها تحت‌تاثیر سال‌ها زندگی در حکومت‌های توتالیتر مسئولیت فردی‌‌شان را به کلی فراموش کرده‌اند. او می‌گوید، «ما مردم دنیای کمونیسم هنوز از نظر سیاسی مثل کودکانی نابالغ هستیم، نیازمند پدری که از ما مراقبت کند تا دیگر لازم نباشد خودمان مراقب خودمان باشیم.»
دراکولیچ نه تنها یک مشاهده‌گر دقیق وقایع اروپای شرقی که یک مشاهده‌گر حساس وضعیت انسان‌‌ است، و کتاب‌های او فراتر از موضوع خاصش، تحلیل‌هایی قابل توجه از احساسات و تجربه‌های انسانی است.

گزیده هایی از کتاب کافه اروپا


- «من که خودم از کشوری سابقاً کمونیستی می‌آیم، تا مدت‌ها، خیلی ساده پدیده توالت‌های بدبو و مهوع و مخروبه را که در سراسر جهان کمونیستی گسترده بودند، به روشن‌ترین شکل توضیح می‌دادم. علت پایه‌ای، ناکارآمدی و اختلال خود نظام کمونیستی بود و به خطا رفتنش در تشخیص تأمین نیازهای اولیه مردم، از شیر گرفته تا دستمال توالت. علت دوم هم در دسته «کمونیسم چه بر سر ما آورد» قرار می‌گرفت و مربوط می‌شد به تفکر مالکیت جمعی. چون همه چیز ملک جمعی بود و هیچ‌کس به واقع مسئول شناخته نمی‌شد. هیچ‌کس بالای سر چیزی نایستاده بود و هیچ‌کس اعتنایی به این اموال متعلق به همه نداشت. هر فردی از مسئولیت بری بود. چون این مسئولیت را به یک درجه بالاتر نسبت می‌داد؛ به مسئولیت یک نهاد کسی آن بالاها باید تصمیمی می‌گرفت تا زنجیر سیفونی در یک توالت عمومی تعمیر شود؛ و آیا یک زن نظافت‌چی باید اخراج می‌شد چون زمین را جارو نمی‌کرد؟ البته که نه!! علت سوم، دستمزدهای ناچیز بود و خوی رفتاری که با خود می‌آورد: وقتی اینقدر کم به من پول می‌دهند، من هم کم‌ترین حد ممکن کار می‌کنم. بعد از سفرم به بخارست باید بپذیرم که در توضیحاتم اشتباه می‌کرده‌ام. استدلال من تا آنجا که پیش می‌رود قابل توجیه و منطقی‌ست، اما تا نهایت منطقی‌اش پیش نمی‌رود. جواب یک سؤال کلیدی را نمی‌توانم پیدا کنم: خود ما چگونه می‌توانستیم آن نابسامانی منزجر کننده را تحمل کنیم؟ چطور می‌توانستیم هر روز در چنین جاهایی بشاشیم بی‌آنکه از فرهنگ خودمان شرم‌زده شویم؟ اگر هیچ صندلی توالتی در رومانی وجود ندارد، یا اگر زیادی گران است، شاید دزدیدن آنها از توالت‌های عمومی قابل درک باشند، اما ما چرا یک تکه طناب یا سیم زنگ‌زده را برای کشیدن سیفون توالت می‌پذیریم؟ چرا با بوی گند کنار می‌آییم؟ با نبودن دستمال توالت؟ چرا ما این گند و کثافت را، انگار که چیزی عادی باشد قبول می‌کنیم؟ در رومانی پساکمونیستی هیچ تغییر مشهودی در کار نیست. اما چرا؟»

- «در کشورهای اروپای شرقی تفاوت بین «ما» و «من» بسیار فراتر از تفاوتی صرفا در دستور زبان است. من همراه این «ما» بزرگ شدم؛ در مهدکودک، در مدرسه، سر کار. با گوش‌دادن به سخنرانی سیاست‌مدارانی که می‌گفتند: «رفقا، ما وظیفه داریم...» و ما رفیق‌ها همان کارهایی را می‌کردیم که به ما می‌گفتند. فردی که از یک جامعه توتالیتر بیرون می‌آید، با «نه» گفتن است که مسئولیت فردی و ابتکار عمل می‌آموزد و این راه با گفتن «من» شروع می‌شود. با اندیشیدن در قالب «من» و عمل کردن در قالب «من» - هم در محیط خصوصی و هم در ملا عام. «ما» به معنی ترس، تسلیم و سر فرود آوردن است. به معنای جمعیتی ملتهب و یک نفر که برای سرنوشتشان تصمیم می‌گیرد. «من» به عکس، یعنی دادن فرصتی به فردیت و دموکراسی.»
advertising