رمان و زندگی نامه آخرین دختر اثر نادیا مراد

خواندنیکتاب و رمان

- 98/05/06
رمان و زندگی نامه آخرین دختر اثر نادیا مراد

نویسنده رمان آخرین دختر


کتاب آخرین دختر با عنوان فرعی سرگذشت من از اسارت و مبارزه با خلافت اسلامی (داعش) اثر نادیا مراد – جنا کراجسکی است که در آن زندگی تلخ و سخت نادیا مراد روایت شده است. نادیا مراد در سال ۲۰۱۸ به دلیل مبارزه علیه خشونت جنسی و استفاده از آن در جنگ‌ها به به‌عنوان سلاح، برنده جایزه نوبل صلح شد. در این کتاب، نادیا دختر کرد ایزدی، می گوید که توسط یکی از غول های داعش و از میان ده ها دختر و زن ایزدی که در حال جیغ زدن و بالا آوردن از ترس و انزجار بودند به عنوان برده جنسی انتخاب شده است.

مترجم و انتشارات رمان آخرین دختر


این رمان توسط مترجمان زیادی ترجمه شده است از جمله می توان به ترجمه سمیرا چوپانی که توسط انتشارات کوله پشتی به چاپ رسیده است.

خلاصه و درونمایه رمان آخرین دختر


این کتاب، اولین بار در سال 2017 انتشار یافت. در پانزدهم آگوست سال 2014، زندگی نادیای بیست و یک ساله برای همیشه تغییر کرد. نیروهای داعش، مردم روستای محل زندگی نادیا را به خاک و خون کشیدند: مردان اعدام شدند و زنان را به عنوان برده های جنسی به اسارت گرفتند. شش برادر نادیا و اندکی بعد، مادرش نیز کشته شدند و اجسادشان، در گورهایی دسته جمعی انداخته شد. نادیا به موصل آورده شد و به همراه هزاران دختر ایزدی، در تجارت برده فروشی داعش قرار گرفت. نادیا و سایر دختران، در این جهنم روی زمین، هر روز مورد تجاوز و ضرب و شتم قرار می گرفتند. نادیا درنهایت موفق شد که از دست اسیرکنندگان خود بگریزد و به خانه ی خانواده ای مسلمان پناه آورد. فرزند ارشد این خانواده، جان خود را به خطر انداخت تا نادیا را به شکلی مخفیانه به جایی امن برساند.

نادیا مراد که اکنون ۲۵ سال دارد، جزییاتی هولناک را از تجربیات خود در دوران اسارت در دست قاچاقچیان جنسی داعش تعریف می کند؛ از این که سربازان داعشی با آن ها مانند «حیوان» رفتار کرده و آزادانه به هر جای بدن این زنان که می خواستند دست می زدند. برنده امسال جایزه صلح نوبل، در کتاب زندگینامه خود از تجربه یک شب خود در بازار برده فروشی داعش سخن می گوید. نادیا در این باره چنین می گوید:«می توانستیم هیاهوی طبقه پایین در حالی که شبه نظامیان در حال ثبت نام و سازماندهی بودند را بشنویم، و وقتی که اولین مرد وارد اتاق شد همه دختران شروع به جیغ زدن کردند».«همه دختران جوان و حتی کودک را گروه گروه کردند و من به همراه ۱۵۰ زن دیگر به موصل برده شدیم. از همان لحظه، حتی در طول مسیر هم مورد آزار و اذیت قرارمان دادند. بعد در ساختمانی اسکان داده شدیم که پیش از ما زنان دیگری هم به آنجا آورده شده بودند. در آنجا توهین‌ها، آزار‌ها و بی‌حرمتی‌ها به اوج رسید. هر کداممان را چند بار خرید و فروش می‌کردند، بچه‌ها مثل هدیه، دست به دست می‌شدند و ما هم از دست یک گروه متجاوز به دست گروهی دیگر می‌افتادیم. من در یک زمان، برده جنسی ۱۳ مرد بودم و گاهی در یک روز آنقدر به من تجاوز می‌شد که از هوش می‌رفتم و دیگر نمی‌فهمیدم کجا هستم. گاهی دست و پایم را می‌بستند و با زنجیر به جایی قفلم می‌کردند و مثل حیوان سرم می‌ریختند و آزارم می‌دادند. گاهی تنم را با ته سیگار می‌سوزاندند و هر وقت می‌فهمیدند که قصد فرار دارم، سلمان، سرکرده آن‌ها چند نفر از مردانش را می‌فرستاد سراغم».

قسمتی از رمان آخرین دختر


در طول سه سال گذشته داستان‌های بسیاری از زنان ایزدی شنیده بودم که داعش آنها را دستگیر کرده بود و به اسارت برده بود. در هر صورت همگی قربانیان همان خشونت بودیم. ما را در بازار خریدو‌فروش می‌کردند یا به‌عنوان هدیه به تازه‌سربازها یا یک فرمانده ارشد می‌دادند و بعد به خانه او می‌بردند که در آنجا به ما تجاوز شود؛ تحقیر می‌شدیم و بیشترمان نیز کتک می‌خوردیم. سپس دوباره فروخته می‌شدیم یا به‌عنوان هدیه بخشیده می‌شدیم و دوباره موردتجاوز و ضرب و شتم قرار می‌گرفتیم.
advertising