رمان فونتامارا اثری با مضمون رئالیسم اجتماعی از اینیاتسیو سیلونه

خواندنیکتاب و رمان

- 98/04/19
رمان فونتامارا اثری با مضمون رئالیسم اجتماعی از اینیاتسیو سیلونه

نویسنده رمان فونتامارا


«فونتامارا» رمانی از اینیاتسیو سیلونه، نویسنده پرآوازۀ ایتالیایی‌ست؛ نویسنده‌ای که در سن بيست و يک سالگي به حزب کمونيست ايتاليا پیوست و با حاکميت مستبدانه موسوليني به مبارزه پرداخت. سبک کتاب فونتامارا رئالیسم اجتماعي‌ست که ناشی از تمایلات سیاسی سوسیالیستی نویسنده بود و طنز گزنده‌ای دارد.
بر اساس این کتاب ، یک فیلم درام به کارگردانی کارلو لیتزانی ساخته شد که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد. سیلونه در ایران با دو کتاب معروف «نان و شراب» و «یک مشت تمشک» شهرت یافته بود.


مترجم و انتشارات رمان فونتامارا


این کتاب با ترجمه ماندگار منوچهر آتشی توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ رسیده است.

خلاصه و درونمایه رمان فونتامارا


در پشت جلد کتاب آمده است که :
«فونتامارا حکایت پرتعمقی است از زندگی روستاییان ایتالیایی تحت سلطه فاشیسم. در این داستان عمق شوربختی مردمی به تصور کشیده شده که اسیر سه دشمن بی‌رحم‌اند: فقر شدید، کم‌دانشی عمیق و نظام دیکتاتوری فاسد و بی‌رحم. تلاش‌های معصومانه انسان‌ها برای تغییر سرنوشت خود با روایت تیزبینانه سیلونه و قلم قدرتمندانه او، ما را به تاثری ژرف و تعمق در مناسبات اجتماعی نامناسب و دون شان انسانی وامی‌دارد.»

فونتامارا داستان مردم ساده و بی‌آلایشی است که تقریبا می‌توان گفت هیچ‌چیزی ندارند و زندگی از همه سو به آن‌ها فشار آورده است. داستان کتاب از زبان اعضای یک خانواده روایت می‌شود که به همه دردهای موجود اشاره می‌کنند. سادگی و فقر مردم این روستا حد و اندازه ندارد و در مقابل میزان سواستفاده حکومت از آن‌ها هم انتها ندارد. مردم این روستا احتمالا فقیرترین مردمی هستند که در ادبیات آمده‌اند. حتی می‌توان گفت وضعیت آن‌ها وخیم‌تر از مردم داستان خوشه‌های خشم است.

در واقع داستان رمان به مصائب روستاييان فونتامارا می‌پردازد که تصميم مي‌گيرند براي احقاق حقوقشان به شهر بروند. اعتراضات روستاييان نتيجه نمي‌دهد و مقامات می‌کوشند با وعده و وعيد، آن‌ها را راضي نگه ‌دارند. رمان فونتامارا شامل ده فصل است که حول موضوع واحدی دور می‌زند. زندگي سخت و طاقت‌فرسا، بيگاري، مزدِ بخور و نمیر و استثمار اربابان و حکومتي که پشت اربابان ایستاده. عده‌اي از زنان روستا برای بازپس‌گيري آب رودخانۀ دهکده که مسیر آن به ناحق به طرف زمين‌هاي زراعی دون کارلو ماگنا، سرازير شده، راهي شهر مي‌شوند. مأموران شهرداري مانع ورود زنان مي‌شود. بعد از درگیری، رئيس پليس دستور مي‌دهد زنان را نزد پودستا، جانشين شهردار ببرند. زنان به خانه معاون ترادر مي‌روند. در آن‌جا با دون چيرکوستانتسا که در بين روستاييان محبوبیتی دارد برخورد می‌کنند. دون چيرکوستانتسا فردي دو وجهي است و رابط بين اهالي ده و مقامات است. با وساطت او، آب رودخانه را بين روستاييان و مالک محلي حکومت تقسيم مي‌کنند. براردو ويولا که یکی از جوانان دهکده است، زير بار حرف زور نمي‌رود و اهالي ده را عليه حکومت می‌شوراند.

گزیده ای از رمان فونتامارا


ظرف مدت بیست سال، همان زمین، همان باران و برف، همان روزهای مقدس، همان غذا، همان دلتنگی و همان درد و همان فقر بود. فقری که از پدران رسیده و آنان نیز از پدربزرگ‌ها به ارث برده بودند. نتیجه اینکه کار سخت و شرافتمندانه هرگز دردی را دوا نکرده است. شریرانه‌ترین بی‌عدالتی‌ها، آنجا چنان عمری طولانی داشتند که جای خود را در میان پدیده‌های طبیعی مثل باد و باران و برف باز کرده بودند.
advertising