رمان معمایی و جذاب دختر گمشده نوشته گیلیان فلین

خواندنیکتاب و رمان

- 98/01/19
رمان معمایی و جذاب دختر گمشده نوشته گیلیان فلین

نویسنده رمان دختر گمشده


«دختر گم‌شده» (انگلیسی: Gone Girl) یک رمان دلهره‌آور از گیلیان فلین است که در سال 2012 منتشر شده و در صدر لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های سال قرار گرفت. گیلیان یک نویسنده و فیلم‌نامه‌ نویس اهل ایالات متحده آمریکا است. او تا کنون سه رمان در گونهٔ مهیج نوشته است به نام‌های دختر گم‌شده، چیزهای تیز و جاهای تاریک.فلین برای نوشتنِ فیلم‌نامهٔ دختر گم‌شده چندین جایزه برده است و برای گرفتنِ گلدن گلوب نامزد شده‌است.
فیلم دختر گم‌شده به کارگردانی دیوید فینچر اقتباسی از این رمان است که در سال 2014 ساخته شد. این رمان، مثالی است تازه از سبکی نوشتاری به نام «نوآر خانگی» در رمان‌های امروز و به همین خاطر منتقدان این کتاب را به خاطر روایت نامطمئن آن و نیز تعلیق و پیچ‌های داستانی‌اش ستوده‌اند.

مترجم و انتشارات رمان دختر گمشده


این کتاب با ترجمه آرش خیروی توسط انتشارات ملیکان منتشر شده.

خلاصه و درونمایه رمان دختر گمشده


این رمان در هر فصل از نگاه یکی از شخصیت های اصلی، نیک دان و ایمی دان، روایت می‌شود و خواننده را در تعلیقی مدام نگاه می دارد تا این که حقایق فاش شود. خلق هر اثرِ هنریِ بی‎نقص، خودبه‌خود یک معجزه است اما معجزه‌ی گیلین فلین در این اثر، فقط خلق رمان نیست. معجزه‌ی او کشف ژانر تازه‌ای در رمان پلیسی است.
رمانی که برخلاف دیگر داستان‌های این ژانر، روی پای زنی ایستاده و با او پیش می‌رود؛ در‌حالی‌که تا پیش از این، مردان ایفاگر چنین نقش‌هایی در این رمان‌ها بوده‌اند. فلین توانسته نبض زندگی و افکار جامعه‌ی امروز را دریابد و زنان را از کنج و حاشیه‌ به بطن داستان بیاورد؛ «دختر گمشده» از این نظر اثری مدرن است. فلین در این کتاب، نبض نوین جامعه‌ جهانی و مسائلی را که دنیای مدرن با آن سروکار دارد، یافته و گام‌به‌گام ما را به درون جامعه ای می‌برد که در آن، نه‌تنها زنان پوسته‌ خجالتی خود را رها کرده و به دلِ آب‌وآتشِ اجتماع زده‌اند، بلکه به نقش تأثیرگذار رسانه‎ها ـ دیگر عامل این زبان جهانی ـ بر جامعه نیز تأکید می‎کند.
آدم‌های این رمان، سیاه‌ یا‌ سفید نیستند و همین مطلق‎نبودن خوبی و بدی، باعث خلق عنصر والای غافلگیری در اثر شده است.
اسم کتاب گویای این مطلب است که با ناپدید شدن یک دختر مواجه می شویم و در طول داستان با علت گم شدن و عاقبت آن روبرو می شویم. ولی برای خواننده به این سادگی هم نیست در روز پنجمین سالگرد ازدواج نیک و امی، همسرش امی ناپدید می‌شود.
چندی پیش آن دو از نیویورک به میسوری، زادگاه نیک نقل مکان کرده‌اند تا از مادر بیمار او مراقبت کنند این تغییر مکان ناگهانی در زندگی آنها سبب از دست دادن شغل آنها و بروز برخی اختلافات دیگری می شود، امی همواره نیک را مسبب آن می داند. با توجه به شواهد موجود و دفترچه خاطرات امی، پلیس احتمال می‌دهد که امی به قتل رسیده باشد و نیک را همچون بیشتر داستان جنایی مظنون اصلی می داند. نیک و امی در طول داستان به تناوب راویان این داستان جنایی در زمان حال و گذشته هستند و با جلو رفتن داستان خواننده به نتایجی در مورد راز این اتفاق می‌رسد که تنها اندکی بعد و در مواجهه با اطلاعات جدیدتر آن را منتفی می‌یابد و خواننده را به چالش های مختلف می کشد.
پیچیدگی ها و فراز و نشیب هایی که فلین در داستان به کار برده جذاب است ولی وجود راوی غیر قابل اطمینان است که خواننده را با سوالات مختلف مواجه میکند و همین امر باعث شده که کتاب به دستان شما بچسبد! در نیمه دوم کتاب خواننده در مورد مطلبی که این زن و شوهر مطرح می کنند به شک می افتد و به کل اعتبار آنها را زیر سوال می برد و بر هیجان خواننده می افزاید.

گزیده ای از رمان دختر گمشده


ایمی مرا به این باور رسانده بود که من یک استثنا هستم که موفق شده‌ام در رقابت رسیدن به سطحی که او دارد شرکت کنم. این هر دومان را می‌ ساخت و در عین حال خراب می‌کرد، چرا که یارای پاسخگویی را به چنین عظمتی نداشتم. من انسان آسایش و میان‌ مایگی بودم و این باعث می‌شد از خودم متنفر باشم. در نهایت، او را به‌خاطر این ضعف خود مجازات کردم. او را تبدیل به موجودی شکننده و آزاردهنده کرده بودم. در ابتدا خود را طوری دیگر نشان داده بودم و بعد کاملا ذات حقیقی خود را به نمایش گذاشتم. از آن بدتر، خودم را قانع کرده بودم که دلیل زندگی مرارت‌ بار ما اوست. سال‌ها از زنگی‌ ام را صرف این کرده بودم که او را تبدیل به چیزی که بود کنم: توده‌ عظیم تنفر.
advertising