مصاحبه جالب بازیگران نقش حامد و یاسمن در سریال لحظه گرگ و میش

مجلهسلبریتی ها

- 97/12/10
مصاحبه جالب بازیگران نقش حامد و یاسمن در سریال لحظه گرگ و میشمدتی است که سریال لحظه گرگ و میش به کارگردانی همایون اسعدیان بر روی آنتن شبکه سه سیما رفته و روایتی از یک داستان عاشقانه است. این فیلم با داستان جذاب خود موجب جدب مخاطبان شده است. این مجموعه تلویزیونی داستان عشق میان حامد یاسمن را به تصویر می کشد که در گذشت زمان اتفاقات زیادی برای این دو رخ می دهد و مردم بی صبرانه منتظرند که آخر سریال این دو به وصال می رسند یا نه. بازیگران این نقش ها پاشا رستمی و المیرا دهقانی هستند و با ایفای نقش جذاب خود موجب شده اند که طرفداران زیادی پیدا کنند. اخیرا مصاحبه ای با این دو بازیگر سریال لحظه گرگ و میش انجام شده که در ادامه این مصاحبه جذاب را می خوانید:

آقای رستمی شما متولد سال 63 و خانم دهقانی متولد 70 هستند. طبیعتا آقای رستمی باید خاطراتی از جنگ داشته باشند و خانم دهقانی هیچ تصویری از سال های جنگ ‌نداشته باشند. با این پیش ‌زمینه، برخوردتان با این فضا چطور بود؟


المیرا دهقانی: اولین موضوعی که به یک هنرپیشه کمک می‌ کند، فیلمنامه است. مجموعه ما فیلمنامه قوی داشت و من آن را چندین بار خواندم. با این‌که داستان ما در فضای معاصر می‌گذرد، با این حال همه‌چیز در طول این ۳۰ سال تفاوت پیدا کرده و خصوصیات و ویژگی های فرهنگی و اخلاقی افراد تغییر کرده است. جلساتی با آقای اسعدیان برگزار کردیم و درخصوص کلیت فضای سریال و شخصیت یاسمن صحبت کردیم. من هم چیز‌هایی در ذهنم نقش بست؛ بعد از طراحی لباس، گریم و صحنه‌ای که در آن قرار می‌گرفتیم کمک گرفتم و واقعا به دل فضای آن سال‌ها رفتم. با این حال بخش اصلی مسیر، اتفاق ذهنی و درونی‌ای است که برای بازیگر رخ می‌دهد.. البته من برای این که بیش تر با محیط آن زمان ها انس بگیرم و آشنایی پیدا کنم تحقیقات میدانی هم کردم؛ از فیلم‌ها و سریال‌های ساخته شده در آن سال‌ها کمک گرفتم و با آدم‌هایی که در آن سال‌ها جوان بودند، صحبت کردم که خیلی به من کمک کرد.

پاشا رستمی: در مورد این‌که چیزی از دهه شصت یادم هست یا نه، باید بگویم که قطعا یادم است. زمانی که جنگ تمام شد من پنج داشتم. درست است که آن دوران برایم قدری مبهم است، اما پناهگاه رفتن‌ها و اتفاقاتی از این دست را به یاد دارم. عکس‌های آن دوران، خاطرات جوانی افرادی، چون پسرعمه‌ها و پسردایی‌هایم... از آن‌ها پرسیدم که آدم‌ها در آن دوران چطور با هم ارتباط برقرار می‌کردند، وارد رابطه و بعد جدا می‌شدند. یکی از انتقاداتی که می‌بینم در فضای مجازی نسبت به سریال مطرح می‌شود، این است که می‌گویند دهه شصت این‌طوری نبود. اتفاقا من می‌گویم که دهه شصت دقیقا همین‌طوری بود و در آن دوره هم آدم‌ها عاشق می‌شدند و تچربه عشق را داشتند. . همه آدم‌ها در تمام دوران عاشق می‌شوند و غم و خوشحالی و خوشبختی و... را تجربه می‌کنند.

شخصیت های قصه و در کل سرگذشت خانواده وحدت را چقدر نمادین می‌ دانید؟ چون در همان سال‌ های جنگ تقریبا همه‌ جور اتفاقی برایشان رخ می‌ دهد؛ یک پسرشان شهید یا مفقود الاثر یا اسیر می‌ شود و پسر دیگر نیز جانباز. این قضیه، ماجرا را تا حدی غلو شده نمی ‌کند؟


دهقانی: باید بگویم این موضوع در دنیای واقعی نیز رخ داده است. خود ما همسایه‌ای داشتیم که در دوران جنگ همه پسرهایش شهید شدند و همسایه‌ای هم داشتیم که هیچ اتفاقی برای بچه‌هایش نیفتاد و همه سالم برگشتند. خانواده وحدت یک شهید داشت و یک جانباز و اتفاقا پسر دیگر خانواده (یوسف) از جبهه سالم برگشت. پسر‌های خانواده وحدت همه به خاطر دفاع از وطن به جبهه رفتند و وطن‌دوستی برایشان در اولویت بود. خود این نشان می‌داد اتفاقا نمی‌خواستیم قضیه نمادین شود و رفتن آن‌ها دلیل و منطق داشت.

رستمی: به نظر من هم اتفاق نمادینی در کار نبود؛ حتی در سریال دیدیم وقتی یوسف از جبهه برگشت، هنوز آدم نشده بود! او تغییر کرده است، اما برای خودش و نه دیگران. من نقش یوسف را خیلی دوست دارم و اتفاقا مخاطبان هم دوستش دارند. نمود این قضیه را در خانواده‌ها هم می‌بینیم که خیلی وقت‌ها خواهر و برادر‌های یک خانواده شبیه هم نیستند و در مواجهه با اتفاقات، تصمیمات متفاوتی می‌گیرند.
مصاحبه جالب بازیگران نقش حامد و یاسمن در سریال لحظه گرگ و میش

یعنی دوست داشتید به جای شخصیت حامد، یوسف را بازی می‌ کردید؟


رستمی: این تصمیم کارگردان فیلم بود. واقعیت این است که هیچ یک از بازیگران تا لحظه آخر نمی‌دانستیم قرار است چه نقشی را بازی کنیم. ضمن این‌که ما در کل این مجموعه هیچ شخصیت اضافه‌ای نداشتیم. هر شخصیتی که به قصه آمده، آمدنش دلیلی داشته و قرار بوده نقشی را در قصه ایفا کند. شخصیت منفی هم نداریم؛ هر کسی کار خودش را انجام می دهد و زندگی‌ می کند و این ترجیح مخاطبان است که بنا به شرایط تصمیم بگیرند کدام شخصیت را دوست داشته باشند و کدام را نه. برای مثال شخصیت سروش (را خیلی‌ها در طول قصه دوست ندارند و حتی از او متنفر هستند! اما اگر به چشم دیگری نگاه کنیم می بینیم که این شخصیت خیلی هم منفی نیست.

پس بگویید که چطور برای نقش ها انتخاب شدید؟


رستمی: جالب است که تا لحظه آخر فکر می‌کردم قرار است من نقش سروش را ایفا کنم و نیما نادری نقش الان من را یعنی نقش حامد! ما در مرحله پیش‌تولید مجموعه چیزی به نام دورخوانی نداشتیم، بلکه همراه با آقای اسعدیان می‌نشستیم و باهم گپ می‌زدیم. در پایان یکی از آن جلسات آقای‌اسعدیان به من گفت: برو و برای نقش حامد قرارداد ببند! تا جایی که می‌دانم در ابتدا یک فراخوان برای کل بازیگران مجموعه داده شده بود و ۳۵۰۰ نفر رزومه ارسال کردند. شش ماه قبل از این تاریخ، من به ایران برگشته بودم و مهدی لطیفی دستیار کارگردان این مجموعه با من تماس گرفت و جلسه‌ای با ایشان داشتیم. من به کارهای آقای اسعدیان خیلی علاقه داشتم و واقعا دلم می‌خواست در سریال ایشان حضور داشته باشم، اما تا مدتی خبری نشد و دیگر داشتم دلسرد می‌شدم که دوباره با من تماس گرفتند.

دهقانی: من در این جلسات دورخوانی حضور نداشتم. همان موقع که فراخوان انتخاب بازیگران سریال منتشر شد، رزومه‌ام را فرستادم و چند روز بعد با من تماس گرفتند و برای بازی در نقش یاسمن تست دادم. چند وقت بعد دوباره تماس گرفتند و برای تست گریم رفتم و انتخاب شدو و در نهایت قرارداد بستم. در واقع هیچ‌کدام از بازیگران دیگر را تا شروع ضبط ندیده بودم.

این ناآشنایی با گروه بازیگران برایتان سخت نبود؟ در میان عوامل غریبی نمی‌ کردید؟


دهقانی: واقعا نه. گروه ما خیلی باهم صمیمی بودند و من را راحت در جمع خودشان پذیرفتند که از همان روز اول فقط استرس جلوی دوربین رفتن و ایفای درست نقش یاسمن را داشتم و در پشت صحنه هیچ استرسی نبود.

انتقادی نسبت به نوع پوشش یاسمن در دهه 60 مطرح شده؛ مثلا این‌که در آن زمان دختر‌ها با مقنعه چانه‌ دار به دانشگاه می‌ رفتند و ما یاسمن را با مقنعه‌ های مد امروزی می‌ بینیم. چرا در طراحی پوشش این شخصیت از فضای آن سال‌ ها دور شدید؟


دهقانی: ایجاد جذابیت بصری در هر اثری مهم است. ما مستند کار نمی‌کردیم و درصدد نمایش همه جزئیات به مخاطب نبودیم. طبیعی است به این خاطر که دلمان می‌خواست مخاطب بنشیند و اثر را ببیند، با استفاده از نشانه‌هایی در کار تغییراتی می دادیم و کار را جذاب ‌تر می‌کردیم. ایجاد زیبایی بصری بخشی از هنر فیلمسازی است و مخاطب قرار بود ۵۰ شب یاسمن را ببیند و دلزده نشود.

رابطه میان یاسمن و حامد خیلی زود مورد قبول مخاطبان واقع شد و واقعا خیلی‌ ها با نگرانی منتظر بودند که این دو به هم برسند. خودتان این استقبال را پیش‌ بینی می‌ کردید؟


رستمی: واقعا نه! من از ابتدا شخصیت حامد را دوست داشتم و برایم جذاب بود، ولی واقعا از این استقبال مردم تعجب کردم و برایم خیلی خوشحال کننده بود!

خودتان با همه اقدامات و تصمیمات نقش‌ هایتان موافق بودید؟ به عنوان مثال تصمیم یاسمن برای ازدواج با سروش...


دهقانی: من شرایط سروش را درک می ‌کنم و به نظرم هیچ‌کدام از این‌ها تقصیر خودش نیست و زندگی سختی که داشته موجب شده وی این چنین شخصیتی پیدا کند. او بابت شرایط مالی‌ بدش مدام تاوان داده،همسری را که دوست داشت از دست داده، یک بچه روی دستش است، رشته تحصیلی‌اش سخت است، باید کرایه خانه بدهد و .... خود سروش دیالوگی دارد که به یاسمن می‌گوید هیچ‌کدام از ما نمی‌دانیم پنج سال بعد کجا هستیم و به نظرم این ته واقعیت است. من معتقدم تصمیم یاسمن اشتباه نیست. ما از هیچ‌چیز مطمئن نیستیم. اصلا شاید حامد در آلمان زن دارد و به دروغ گفته جبهه می ‌رود! یا شاید حامد واقعا شهید شده و هیچ‌وقت برنگردد! یاسمن تلاش‌هایش را کرده و به این نتیجه رسیده که حامد از دست رفته است و دیگر عاشق نخواهد شد. تصمیم او برای ازدواج با سروش باعث تعجبم نشد و به نظرم آدم‌ها در شرایط سخت، تصمیمات خیلی بدتر می‌گیرند؛ آن هم در ۲۰ سالگی. یاسمن در مدت کوتاهی اتفاقات سختی را تجربه کرد؛ پدرش و احسان فوت کردند و خود او در اوج جوانی افسرده شد. حالا بچه‌ای به زندگی‌اش آمده که وقتی بغلش می‌کند، آرامش می‌گیرد و این دلیل کافی برای ازدواج او با سروش است.

رستمی: اگر من چیزی بگویم، بخشی از قصه لو می‌رود! من فکر می‌کنم حرف‌های احسان به طاهره که می‌گفت: اگر اتفاقی افتاد یا شهید شد نمی‌خواهد کسی پاسوزش شود، به نوعی حرف حامد به یاسمن هم بود. ولی خب تقدیر به این شکل بود که اسیر شد و این دوران را به عشق و یاد یاسمن تحمل کرد و شاید فکر می‌کرد که یاسمن از اسارتش آگاه شده و منتظرش می‌ماند اما این گونه نشد.

به نظرتان این جنس فداکاری در شرایط امروز هم وجود دارد و به نتیجه می رسد؟ یعنی اگر قصه در زمان امروز روایت می‌ شد، باز ممکن بود این فداکاری را از این دو نفر ببینیم؟


رستمی: خب این روز‌ها سرعت همه‌چیز خیلی عجیب و زیاد شده و این ویژگی این نسل است.

دهقانی: من فکر می‌کنم ما در هر دوره‌ای، آدم هایی با شخصیت های متفاوت داریم. احتمالا در همین دوره هم آدم‌هایی هستند که خیلی زود عاشق و وابسته می‌شوند.
رستمی: در این مجموعه، سکانس‌هایی داشتیم که تلفن زنگ می‌خورد و از تعداد زنگ‌ها، یاسمن می‌فهمید حامد پشت خط است. من این اتفاق‌ها را در دهه ۶۰ هم یادم است که آدم‌ها از این رمز‌ها برای هم می‌گذاشتند یا فوت می‌کردند که طرف بفهمد او پشت خط است! راه‌های ارتباطی در آن دوران خیلی سخت بود، پس آدم‌ها به راحتی از هم سیراب نمی‌شدند و هر فرصتی را برای دور هم بودن مغتنم می‌شمردند. در کل من نمی‌گویم عشق عوض شده است؛ عشق، عشق است و جوهره‌اش تغییری نکرده، ولی شاید نوع دلتنگی‌ها و برخورد با موقعیت عاشقانه کمی تغییر پیدا کرده است که این تغییرات هم بخاطر تکنولوژی های عصر حاضر است.

تا این‌ جای پخش مجموعه، واکنش‌ های مخاطبان را چطور دیده‌ اید؟ در کل نظر مخاطبان نسبت به سریال لحظه گرگ و میش چیست؟


رستمی: مخاطبانی که مجموعه ما را دنبال می‌ کنند از سنین متفاوتی هستند و از سنشان معلوم است با کجای قصه بیشتر ارتباط برقرار کرده‌اند یا انتقاد دارند. افرادی که در دهه ۶۰ جوان بوده‌اند، عمدتا با سریال خاطره‌بازی می‌کنند و به نوعی برایشان یادآوری خاطرات است ؛ افرادی که سنشان کمی پایین‌تر است، نوع نگاه دیگری دارند. سن آدم‌ها در نظراتشان نسبت به این مجموعه خیلی تاثیر دارد.

دهقان: فکر می‌کنم بخشی از مخاطبان آگاه نیستند که نقدهایشان، از ارتباطی که با این مجموعه برقرار کرده‌اند برمی‌آید. مثلا وقتی یاسمن با سروش ازدواج کرد، خیلی‌ها به صفحه شخصی‌ام در اینستاگرامم آمدند و نوشتند از من متنفر شده‌اند و از من بدشان می آید، آن‌وقت بود که فهمیدم کارم را درست انجام داده‌ام. البته پیغام‌هایی هم از طرف زنانی دارم که خودشان شرایطی مشابه شرایط یاسمن را تجربه کرده‌اند. این موضوعات و صحبت ها باعث شد که یک شب تا صبح از خواندن خاطراتشان گریه کنم.
آقای اسعدیان و خانم برومند و نوع برخوردشان با گروه و هدایت عوامل، تجربه خوبی را رقم زد. بسیاری از کار‌های دیگر از ضعف مدیریت رنج می‌بر د. ترجیحم این است که دیگر سر چنین کار‌هایی نروم.

وقتی مجموعه‌ ای، چون لحظه گرگ‌ و میش این‌ طور دیده می‌ شود، طبیعی است که حجم پیشنهاد‌های بازیگری‌ تان هم بیشتر از قبل شود. نگاهتان نسبت به آینده چیست؟ برای از این لحظه به بعد فعالیت‌ هایتان چه تصمیمی دارید؟


دهقان: خب واقعیت این است که بخشی از مسیر دست من نیست و فقط می‌توانم امیدوار باشم که اتفاقات خوبی برایم رخ بدهد و پیشنهاد‌های خوبی را برای بازی در فیلم های خوب داشته باشم. چیزی که برای خودم اهمیت دارد، فیلمنامه است. فیلمنامه‌ای که جای کار داشته باشد و نقش هم جای مانور داشته باشد. قطعا سعی می‌کنم به احترام نگاه مخاطب و زحماتی که خودم تا این لحظه کشیده‌ام، بهترین تصمیم را بگیرم.

رستمی: قطعا همه ما دوست داریم بهترین کار ممکن را انجام بدهیم و بهترین شکل را از خودمان به نمایش بگذاریم. فرقی ندارد این مدیوم سینما باشد، یا تلویزیون، یا تئاتر. مهم این است که نقش چه ویژگی‌هایی دارد. البته من یک ویژگی را در تئاتر دوست دارم که در سینما و تلویزیون کمتر دیده می‌شود و آن منضبط بودن است. دوست دارم بدانم هر روز چه ساعتی سر کار می‌روم و کارم کی پخش می‌شود. زندگی بازیگران تلویزیون و سینما از لحاظی مثل زندگی جراحان است و باید مدام گوش به زنگ باشی!
advertising